تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۲۲ - ۰۷:۰۰ | کد خبر : 1579

ما گل‌های خندانیم!

بیانیه روز دانشجو منتشر شد مهمد علی مومنی بروز احساسات با مجوز رسمی! شنوندگان عزیز سلام احتمالا به‌زودی گریه کردن هم نیاز به مجوز داشته باشد. این‌جور که دلواپسان عزیز مشغول پیله کردن به هر چیزی هستند، حدس ما این است که مثل کنسرت و سخنرانی و نمایشگاه و راه‌پیمایی و جشن و جشنواره و […]

بیانیه روز دانشجو منتشر شد

مهمد علی مومنی

بروز احساسات با مجوز رسمی!
شنوندگان عزیز سلام
احتمالا به‌زودی گریه کردن هم نیاز به مجوز داشته باشد. این‌جور که دلواپسان عزیز مشغول پیله کردن به هر چیزی هستند، حدس ما این است که مثل کنسرت و سخنرانی و نمایشگاه و راه‌پیمایی و جشن و جشنواره و انتشار کتاب و آلبوم موسیقی و ساخت‌وساز و کسب‌وکار و هر چیز دیگر، برای بروز احساسات هم لازم باشد مجوز بگیرید.
محمود صادقی، غزال تیزپای مجلس، در دو سخنرانی احساساتش قلمبه شد. رسانه‌های دلواپس بنا به وظیفه دلواپسانه، اعتراض کردند که آخر این چه وضعش است که هی ایشان گریه می‌کند؟
ما تا همین چند روز پیش فکر می‌کردیم «احساسات از خود در کردن» نیاز به مجوز ندارد. چون بعضی از دلواپسان گاهی یک‌جوری اقدام به عصبانیت می‌کنند که آدم نگران می‌شود خدای ناکرده یک جای حساسشان آسیب ببیند.
بنابراین ما فکر کردیم از این به بعد قبل از این‌که احساس خاصی از خودمان در کنیم، برویم یک اجازه خشک و خالی از این دوستان بگیریم برای گریه‌ای، لبخندی، خشمی، تعجبی، چیزی!
البته یک وقت خیالات برتان ندارد که حالا چون مجوز دارید، بتوانید هی زار زار گریه کنید.
باید کاملا مشخص کنید که یک مجوز سخنرانی با چند تا لبخند؟ چند تا گریه؟ چند تا خشم؟!
خیالات هم برتان ندارد، فکر کنید هر جا دلتان گرفت، می‌توانید اوهون اوهون گریه و زاری کنید. هر استان که رفتید، قوانین محلی آن‌جا را مطالعه کنید که ببینید چطوری، با چه مدلی، در چه اندازه و سایزی باید گریه کنید که جو ندهید، اضطراب‌آفرینی کنید.

خنده مرغ پخته به مناسبت روز دانشجو!
ما تا ۱۶ آذر امسال احساس می‌کردیم فقط حرف است که مفت است. ولی الان احساس می‌کنیم (با اجازه دلواپسان گرامی) که یک‌سری آمار و ارقام مفت هم داریم. نه فقط توی این آب و خاک خودمان. خوشبختانه یک ماجرای جهان‌شمول است که همین‌جور هی آمار و ارقام مفت و مجانی در دنیا منتشر می‌شود.
مثلا همین آمار کشورهای غمگین که می‌گوید ما بعد از عراق دومین کشور غمگین جهان هستیم.
ما ۱۶ آذر امسال فهمیدیم که خیلی آمار مفت و مجانی است این و دوست داشتیم تنظیم‌کننده این گزارش را پیدا می‌کردیم و با پشت دست یک خشونت ملایمی می‌ورزیدیم که از این به بعد چگونگی تنظیم آمار و ارقام را یاد بگیرد.
همین هم یک شیوه جدید آموزش است دیگر. آموزش چگونگی تنظیم آمار و ارقام با پشت دست!
خودتان که شاهدید، ما همیشه خیلی به چیزهای شاد علاقه داشتیم. مثلا هر وقت آمدیم یک موسیقی گوش بدهیم که یوسف اباذری هم از ما راضی باشد، یکهو یکی گفت: «آقا یه موسیقی شاد بذار خب.»
راستش را بخواهید، من از مصرف موسیقی شاد خبر ندارم که موسیقی شاد را برای چه کاری می‌خواست. اما می‌خواست دیگر.
در مهمانی‌ها هم تا آمدیم در چند جمله کل سیاست کشور کل‌یوم را تحلیل و بررسی کنیم، یکی از ما خواست که حرف‌های شاد بزنیم که بخندیم.
البته من به آن‌ها وعده می‌دادم که اگر دندان روی آن جگر وامانده بگذارید، همین تحلیل مسائل سیاسی کشور هم کم خنده‌دار نیست. ولی خب صبر که ندارند. دوست دارند از همان کلمه و حرف اول هرهر بخندند و شاد باشند.
در سینما هم همین‌طور است. از بس مردم به فیلم‌های شاد علاقه‌مندند، وسط فیلم‌های غمگین هم هرهر در سینما می‌خندند. یعنی جوری می‌خندند که روزنامه کیهان هم شک می‌کند که نکند ما الکی تظاهر کردیم که فیلم غمگین است و متاسفانه فیلم خیلی هم شاد است و وای بر ما.
ما فکر کردیم که برای کار اساسی کردن بهتر است که کار را در دانشگاه‌ها ادامه بدهیم. یک جوری که روند شادسازی را علمی کنیم بروند پی کارش. حالا یا شادسازی را علمی کنیم، یا علم را شاد کنیم.
خوشبختانه امسال در روز ۱۶ آذر چنان عملیات شادی‌آفرینی انجام شد که حتی مرغ پخته هم به خنده آمد.
خوشبختانه دانشگاه با خنده آشتی کرد و با دعوت از هنرمندان فیلم‌های شاد، هنرمندان تقلیدصداکن، شعبده‌بازان، ژانگولرها و سایر شادی‌آفرینان به استقبال این روز رفت و باعث بروز شادمانی آقای مرتضی مردیها شد که معتقد است تا وقتی ۱۶ آذر و قر تو کمر فراوان است و سه آذر اهورایی و کلا دانشجو کیلویی چند؟
ما در رادیوچل پیشنهاد می‌کنیم حالا که ما دستمان این‌قدر خوب به تعطیلی می‌رود، این یک روز را هم تعطیلی رسمی اعلام کنیم که آینده‌سازان کشور بتوانند زرتی به شمال بروند و بیشتر شاد بشوند.
تلویزیون هم از صبح تا شب آن‌قدر کارتون پخش کند که قطع‌نامه‌دان آن تنظیم‌کنندگان آمار غمگین‌ترین کشورهای جهان هم مورد آسیب جدی قرار بگیرد!
در این لحظه ترانه «خوشحال و شاد و خندانم» را بشنوید. قبلا دانش‌آموزی بود!
ما مشکل مکان داریم!
آدم جرئت نمی‌کند دیگر دست به سیاه و سفید بزند؛ بس که خارجی‌ها همه کار می‌کنند! از قصد همه کار می‌کنندها. یک‌جور همه کار می‌کنند که ما دیگر هیچ کاری نکنیم! چرا؟ چون می‌دانند که ما خیلی حساسیم که از آن‌ها تقلید نکنیم. حتی یک ضرب‌المثل هم در این‌باره داریم که… (از اتاق فرمان قیچی را به من نشان می‌دهند. پس بگذریم!)
به همین خاطر هر کاری که به ذهنشان برسد می‌کنند که ما را به روز سیاه بنشانند.
حتی هی عکس‌های جلف می‌گیرند که ما دیگر نگیریم. هی می‌روند خوش‌گذرانی که ما نرویم. هی کار می‌کنند که ما دیگر کسر شأنمان باشد کار بکنیم. یا هی سعی می‌کنند به طرز مشکوک و نامردی پیشرفت کنند که ما دنده معکوس بکشیم پسرفت کنیم.
همین چند روز پیش متاسفانه یکی از مدیران کشور به تقلید از خارجی‌ها اقدام به استعفا کرد و ما را در غم و اندوه فرو برد. البته آقای موحدی کرمانی حال ایشان را گرفت.
شاعر خیلی باحال فرمود که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد». قربان دهن و قلم و جوهر و هر چیزت بروم که یک ربطی به نوشتن این مصرع زیبا دارد!
شاعر این‌جا خیلی خوب به نقطه ضعف ما ایرانی‌ها که همان «مکان» باشد، اشاره کرده. ما همیشه برای پیدا کردن مکان مشکل داشته‌ایم. نه فقط برای نکته! نه فقط برای استعفا. کلا هر کاری که می‌خواهیم بکنیم، مکان یا نداریم، یا اگر داریم، درست نمی‌توانیم از آن استفاده کنیم.
حالا ما چند روز است که گوشی دستمان آمده و سعی می‌کنیم که یک‌جوری زندگی کنیم که تقلید از خارجی‌ها نباشد.
اگر فکر می‌کنید چاره نداریم که در نیازهای ضروری مثل تنفس، غذا و آب خوردن، (روم به گلاب) رفتن به اماکن بودار و… از خارجی‌ها تقلید کنیم، خدمت شما عرض می‌کنم که خوشبختانه در خیلی کارها اصلا از آن‌ها تقلید نمی‌کنیم. مثلا در همین رفتن به اماکن بودار.
هم سیستم اماکن بودارمان تفاوت ماهوی دارد، هم سازوکار کسی که در آن‌جا اقامت دارد!
در غذا خوردن و استفاده از آب هم که کلا ما یک چیز دیگری هستیم. بنابراین من خواهش می‌کنم با همین شیوه که الان آب مصرف می‌کنید، بکنید که یک وقت شباهتی به خارجی‌ها پیدا نکنیم.
فقط می‌ماند نفس کشیدن که پیشنهاد می‌کنم برای این‌که ما از آن‌ها تقلید نکنیم، سبک نفس‌کشیدنتان را تغییر بدهید. خودتان که می‌دانید «ما می‌توانیم!»

شمردن مسروقه‌های لولو برده!
همه جا را عدد برداشته. هر جا می‌رویم، همه دارند می‌شمارند. آدم را وحشت برمی‌دارد که چه خبر است.
حتی کسانی که زمانی هیچ کاری با عدد و رقم نداشتند، این روزها هی دارند می‌شمارند.
وقتی حسین شریعتمداری دستور شمردن بدهد، وای به بقیه. سهراب سپهری هم سروده که یک نفر می‌شمرد، یک نفر می‌بافد، یک نفر می‌خوابد!
حسین شریعتمداری گفته: «جای دستاوردها، ازدست‌داده‌ها را باید بشماریم.»
ما اتفاقا بعد از دولت آقای احمدی‌نژاد شروع کردیم به شمردن ازدست‌رفته‌ها. یعنی دیدیم دولت آقای روحانی چقدر می‌خواهد دستاورد داشته باشد؟
یک باغ بود که کلی درخت داشتیم و کلی میوه می‌داد، نمی‌شد. خوشبختانه با ریشه‌کن کردن درختان حالا کار شمردن دستاوردها خیلی راحت است که خیلی هم قابل توجه نیست.
پس من هم با آقای شریعتمداری موافقم که ازدست‌داده‌ها را بشمریم، عدد باحال‌تری دارد. فقط بعضی از این ازدست‌داده‌ها خیلی کت و کلفت بوده‌اند و اصلا ما نمی‌دانیم چطوری باید این را شمرد. مثلا واقعا نامردی است دکل به آن گندگی را ما یک دانه دکل حساب کنیم.
یک‌سری ازدست‌رفته‌ها هم که در اختیار لولوی مهاجم در دولت نهم و دهم است که باید از ایشان درخواست کنیم بدون حضور سازمان‌های بین‌المللی که برای خودشان هی اعداد و ارقام و آمارهای خنده‌دار در می‌کنند، یک آماری به ما بدهد.
از بابک زنجانی هم خواهش می‌کنیم قبل از اعزام احتمالی به دیار باقی، بیاید یک عدد و رقمی به ما بدهد. بین خودمان می‌ماند.
هم‌چنین از همه کسانی که دکلی، دانشگاهی، کشتی‌ای، هواپیمایی، چیزی با خودشان بردند، خواهشمند است عددش را به ما اعلام کنند که ما بعد از جمع زدن به آقای شریعتمداری اعلام کنیم.

رویش مو با کانال چلچراغ!
ما مدتی دچار عارضه مودرآوردگی زبان شدیم. رفتیم به پزشک مو مراجعه کردیم، گفتند برو پیش پزشک گوش و حلق و بینی.
رفتیم آن‌جا، گفتند برو پیش همان پزشک مو.
خلاصه ما را آن‌قدر پاس‌کاری کردند که آخر سر به این نتیجه رسیدند که باید با هم زبان من را معاینه کنند.
من از پزشکان محترم خواستم همان یکی‌شان هم معاینه کند، کفایت می‌کند. ولی گفتند حالا که کار به این‌جا رسیده، دیگر حرف نباشد، بخواب!
قبل از هرگونه معاینه از پزشکان محترم درخواست کردم دوروبر هرگونه خطای پزشکی را خط بگیرند که من یکی اهلش نیستم.
پس از معاینه گفتند زبان شما به علت تکرار یک حرفی مو درآورده.
گفتم: همین کانال چلچراغ را هی تکرار کردم.
یکی از پزشکان که نتوانسته بود خطای پزشکی موثری بکند، از حرصش گفت:‌ دیگه تکرار نشه.
ولی ما چند هفته است در کانال چلچراغ مشغول یک عملیات جالب هستیم که حیفم آمد به سمع شنوندگان عزیز نرسانم. یعنی حتی به مو درآوردگی جدیدش و مبتلا شدن دوباره به خطای پزشکی هم می‌ارزد.
هر جمعه در کانال چلچراغ یک موسیقی را انتخاب می‌کنیم و چند نمونه از اجراهای مختلف آن را برایتان منتشر می‌کنیم.
این انتشار چندگانه هم ذوقی است، هم آموزنده. البته من به شخصه از چیزهای آموزنده دل خوشی ندارم. ولی این آموزنده با آن آموزنده توفیر دارد.
با شنیدن چند اجرا از یک موسیقی، تصنیف یا ترانه، هم کیفور می‌شوید و هم می‌توانید تنظیم و اجراهای متفاوت از یک موسیقی را با هم مقایسه کنید و احساس موزیسین شدن کنید و فردای آن روز پس از قهر کردن با مادر گرامی اولین آلبوم خودتان را منتشر کنید.
جمعه ۱۲ آذر ترانه فولکلور «آسمون به این گپی» را با صدای کوروش یغمایی، عبدالوهاب شهیدی، داریوش رفیعی و رشید بهبوداف (خواننده مشهور آذربایجانی) منتشر کردیم.
کافی است خودتان را بیندازید در کانال چلچراغ @ChelCheraghMag
فعلا همین کد QR را اسکن کنید، و «آسمون به این گپی» را با صدای کوروش یغمایی بشنوید.
شیوه استعمال کد QR را هم باید برایتان توضیح بدهم؟‍!

شماره ۶۸۸

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟