تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۱۶ - ۱۸:۳۵ | کد خبر : 5572

فیلم خوب ببینیم

سال ۲۰۱۸ هم مثل بسیاری سال‌های دیگر سینمای پرباری داشت و اکنون که به پایان آن رسیده‌ایم شاید بتوان چیزی حدود ۱۰ یا ۲۰ فیلم را انتخاب کرد

معرفی پنج فیلم دیدنی سینمای ۲۰۱۸

شکیب شیخی

سال ۲۰۱۸ هم مثل بسیاری سال‌های دیگر سینمای پرباری داشت و اکنون که به پایان آن رسیده‌ایم شاید بتوان چیزی حدود ۱۰ یا ۲۰ فیلم را انتخاب کرد و با جرات برای آن‌ها وقت گذاشت و آن‌ها را دید. اینکه این فیلم‌ها در نهایت از نظر مخاطب فیلم‌های خوبی باشند یا بد، تغییری در دیدنی‌ بودنشان ایجاد نمی‌کند. از بین آن تعداد فیلم پنج تا را جدا کرده‌ایم که شاید بازه گسترده‌ای از علایق تماشاچیان را پوشش دهند و هر یک هم در جشنواره‌های بزرگی مانند کن و ونیز و برلین خوش درخشیده‌اند.
البته نام‌های بسیار زیادی وجود دارند مانند ژاک اودیار که به دلیل اکران نشدن فیلمشان در حال حاضر از این لیست کنار گذاشته شده‌اند. سال ۲۰۱۸، سالی بود که هالیوود بیش از هر سال دیگری از باقی سینمای جهان جا ماند اما سعی کرده‌ایم تا جایی که ممکن است ترکیبی مناسب از بخش‌های مختلف سینمای جهان برای شما آماده کنیم.

خانه‌ای که جک ساخت

چند سال پیش بود که لارس فون تریه، کارگردان مشهور دانمارکی، یک درگیری سیاسی در جشنواره کن پیدا کرده بود و ورودش دیگر به این جشنواره مجاز نبود. پس از آن اتفاق او فیلم بلند نیمفومانیاک را ساخت و اصلا آن را به جشنواره نفرستاد. سال پیش بود که خبر رسید فون تریه فیلمی جدید ساخته و در حال مذاکره با جشنواره کن برای ورود به آن است. نام فیلم «خانه‌ای که جک ساخت» بود و توانست در نهایت یک اکران کوچک در بخش غیررقابتی از آن خود کند.
واکنش‌هایی که این فیلم در جشنواره کن از تماشاچیان دریافت کرد، یکی از مهم‌ترین وقایع این جشنواره بود. گفته می‌شود که طی ۲۰ دقیقه ابتدایی فیلم، حدود ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر به خاطر سطح بالای خشونت بصری سالن سینما را ترک کردند، اما بسیاری از آن‌ها که نرفتند و ماندند پس از گذشت زمانی در حدود دو ساعت و نیم، ایستادند و فون‌ تریه و فیلمش را تشویق کردند. «خانه‌ای که جک ساخت» از یک سو مطالعه‌ای است از دستاوردهای خشونت و از سوی دیگر رویا یا کابوسی است که به سختی از آن بیدار می‌شوید. نکته جالب اینکه سطح خشونت فیلم از بسیاری از تولیدات سالانه سینما پایین‌تر است و واکنشی که بسیاری از تماشاچیان و منتقدان به این فیلم نشان دادند عجیب به نظر می‌رسد. نکته مهم فیلم برای هر مخاطبی این است که دو ساعت و نیم می‌توانیم این سوال یا حس را تجربه کنیم: «سینما چه کارهایی که نمی‌تواند بکند» و همین حس و سوال و حیرت مسئله‌ای است که فون‌ تریه از قبل هم استاد آن بود. از فون تریه خوشتان بیاید یا نه و از این فیلمش هم خوشتان بیاید یا نه، نمی‌توان این نکته را نادیده گرفت: «خانه‌ای که جک ساخت، فیلمی نیست که بتوان آن را تماشا نکرد.»

درخت گلابی وحشی

یک دهه بود که نوری بیگله چیلان هر فیلمی می‌ساخت و به جشنواره کن می‌فرستاد، جایزه‌ای از این جشنواره نصیبش می‌شد. چهار سال پیش بود که نخل طلای جشنواره کن به «خواب زمستانی» او رسید و به همین خاطر بود که همه منتظر بودند تا ببینند «درخت گلابی وحشی» او در این دوره چطور از آب در می‌آید و به چه جایگاهی می‌رسد.
روزی منتقدی گفته بود که «چیلان با دیالوگ‌هایش همان کاری را می‌کند که برگمان با کلوزآپ‌هایش» و «درخت گلابی وحشی» این نظر را بیش از پیش هم اثبات کرد؛ فیلمی که بیش از سه ساعت طول کشید اما حذف کردن حتی یکی از دیالوگ‌های طولانی‌اش هم عملی دشوار بود. جوانی پس از فارغ‌التحصیلی به شهر خود و خانه پدری‌اش بازگشته بود و در آنجا از یک سو با ندانم‌کاری‌های اقتصادی پدرش و سبک زندگیِ عجیب او دست و پنجه نرم می‌کرد و از سوی دیگر در به در به دنبال اسپانسری می‌گشت تا کتابی را که به تازگی نوشته بود منتشر کند. باز هم سینمای چیلان مخاطب را دعوت کرده بود به توری عجیب از فضاهای شهری و روستایی ترکیه و زندگی افرادی که در گوشه و کنار آن‌ها به روزمرگی خود مشغولند. «درخت گلابی وحشی» با اینکه امسال هیچ جایزه‌ای در جشنواره کن نبرد اما یکی از تحسین شده‌ترین فیلم‌های این دوره از طرف منتقدین بود و در بین فیلم‌های سال ۲۰۱۸ هم رتبه بسیار بالایی از آن خود کرد. می‌گویند آدم‌ها دو دسته‌اند، یا عاشق فیلم‌های چیلان هستند یا بیزار از آن‌ها. پس اگر تا کنون فیلمی از او ندیده‌اید «درخت گلابی وحشی» می‌تواند آزمون خوبی باشد از ذائقه‌تان در سینما.

دزدان فروشگاه

هیروکازو کورئیدا، پس ساختن فیلم‌هایی نظیر «پدر کو ندارد نشان از پدر» و «پس از توفان» و «هیچکس نمی‌داند» امسال با «دزدان فروشگاه» وارد جشنواره کن شد. کارگردانی که تا کنون او را بزرگ‌ترین وارث یاسوجیرو اوزو می‌دانستند و همین چند سال پیش جایزه ویژه هیئت داوران کن را برده بود، در سال ۲۰۱۸ به بالاترین جایزه این جشنواره رسید و در میان بسیاری از نام‌های بزرگ او بود که نخل طلا را با خود به خانه برد. البته بی‌انصافی است اگر همین ابتدا نگوییم که خود کورئیدا هم یکی از همان نام‌های بزرگ بود.
اگر تا کنون فیلمی از کورئیدا ندیده‌اید و از فضای کارهای او اطلاعی ندارید، تنها همین نکته کافی است که او را فیلمساز آرام و متین مصیبت‌های ریز و درشت شهری بدانید. «دزدان فروشگاه» داستان بسیار ساده‌ای دارد و تمام بحرانش از یک وضعیت ایجاد می‌شود: فقر! نشان دادن توکیو، آن هم محله‌های فقیرنشین و زندگی خانواده‌هایی که آهی در بساط ندارند، تصویر خاصی است که کورئیدا موفق به تولید آن شده. طی سال‌های اخیر علی‌القاعده تصویری که از توکیو به دست مردم می‌رسید یک ابرشهر تماما الکترونیک بود که سرتاسر دیوارهایش را تبلیغات پر زرق و برق پوشانده بودند و همین نکته کوچک است که فیلم کورئیدا را در جایگاه خاصی می‌نشاند. این فیلم که یکی از بزرگ‌ترین جوایز سینمایی سال ۲۰۱۸ را از آن خود کرد، بر خلاف ظاهر و عناوینش به هیچ وجه فیلم به اصطلاح «مخاطب خاصی» نیست و اتفاقا هر کسی توانایی دیدن و لذت بردن از آن را دارد.

تصنیف باستر اسکراگز

برادران کوئن! این دو کلمه امروز به یکی از پرکشش‌ترین کلمات سینمایی بدل شده‌اند، زیرا هر بار که فیلمی با نام این دو نفر وارد بازار می‌شود، این سوال برای افراد روز افزونی ایجاد می‌شود که «دیگه برامون چه برنامه‌ای دارن؟» در ابتدا قرار بود که «تصنیف باستر اسکراگز» به عنوان شش فیلم کوتاه مستقل از هم و در قالب سریالی از نتفلیکس پخش شود، اما چند ماه مانده به اکران اولیه این مشخص شد که هر شش داستان در قالب یک فیلم به هم پیوست خورده‌اند.
«تصنیف باستر اسکراگز» امسال به جشنواره ونیز رسید تا نام‌هایی که در این جشنواره حضور داشتند را سنگین‌تر از جشنواره کن کند. در این جشنواره هم جایزه بهترین فیلمنامه به همین آنتولوژیِ شش‌بخشی رسید که البته اصلا چیزی غریب و دور از انتظار نبود. چه کسانی «تصنیف باستر اسکراگز» را ببینند؟ افرادی که به فضای وسترن علاقه دارند؛ افرادی که می‌خواهند ساعتی را بین آوازخوانی و خنده بگذرانند؛ افرادی که می‌خواهند حس تنهایی و بی‌پناهی را با سینما تجربه کنند و شاید غم دلشان را بفشارد؛ افرادی که می‌خواهند اوج هنر دو فیلمساز را در ساختن هندسه یک محیط مشاهده کنند و افرادی که می‌خواهند دقت نظر همین دو کارگردان را که مانند یک جراح مغز و اعصاب، میلی‌متر به میلی‌متر فیلمشان را اندازه کرده‌اند، ببینند. بله! «تصنیف باستر اسکراگز» به درد مخاطبان پرشماری می‌خورد و اگر شما هم جایی در این دسته‌ها دارید حتما این فیلم را ببینید.

جزیره سگ‌ها

برای معرفی این انیمیشن ابتدا باید خیلی خلاصه خالق آن را معرفی کنیم: وس اندرسون. چند سال پیش خبرنگاری به وس اندرسون گفته بود: «در چشمان شما برق نبوغ را می‌بینیم» و اندرسون در پاسخش گفته بود: «برق نبوغ نیست. حس و غریزه‌ای درونی است برای جویدن گلوی آدم‌های چاپلوس.» احتمالا همین دیالوگ برای معرفی شخصیتی که قرار است با او جنون هنری را تجربه کنیم کفایت کند. اگر هم همین یک دیالوگ کافی نیست فقط کافی است بدانید، وس اندرسون همان فیلمسازی‌ست که چهار سال پیش «هتل بزرگ بوداپست» را ساخت.
«جزیره سگ‌ها» تقریبا همین یک سال پیش به جشنواره فیلم برلین راه پیدا کرد و در آن‌جا هم علیرغم اینکه تحسین‌شده‌ترین فیلم جشنواره بود، نتوانست خرس طلا را با خود به خانه ببرد. البته دست خالی هم نرفت و جایزه بهترین کارگردانی را به اندرسونی رساند که امسال برای دیوانگی‌هایش سنگ تمام گذاشته بود. داستان مربوط است به یک ویروس که در ژاپن شیوع پیدا می‌کند و احتمال انتقالش به انسان‌ها هم هست. صداگذاری‌های عجیب و دوبله بسیار هنرمندانه در کنار دو زبانه بودن –انگلیسی و ژاپنی- «جزیره سگ‌ها» را به فیلمی بدل کرده است، که حتی در همین لیست پنج فیلمی که در این گزارش برایتان آورده بودیم باید زودتر از همه تماشا شود. «جزیره سگ‌ها» چیزی را سالم باقی نمی‌گذارد و همه چیز را زیر نقد و هجو تیز و بی‌رحم خودش نگه می‌دارد و البته این توقعی بود که از وس اندرسون می‌رفت.

  • پیشنهاد چلچراغی سینمای ۲۰۱۸ را هم در اینجا بخوانید.
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: شکیب شیخی

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟