نگاه رسانههای خارجی به درگذشت آیتالله هاشمی
نسیم بنایی
یک کلیک روی گزینه «نیوز» کافی بود؛ تیترهایی انگلیسی که عدد ۸۲ را در کنار کلمه Rafsanjani نشان میدادند پشت سر هم قطار میشدند. هنوز یک ساعت از اعلام خبر درگذشت آیتالله هاشمی نگذشته بود، اما تقریبا همه رسانههای خارجی آن را به عنوان تیتر یک خود انتخاب کردند. بیبیسی جهان برنامههای خود را قطع کرد و خبر فوت آیتالله را به عنوان خبر فوری اعلام کرد. تابلوی خبری در زوریخ به آلمانی این خبر را منتشر کرد و تصویر آن در شبکههای اجتماعی دستبهدست شد. همه رسانههای جهان با هم متحد شدند تا اهمیت خبر را به همه نشان بدهند حتی به آنها که همیشه در خواب هستند. البته رسانههای جهان در خبر فوت نماندند و یک قدم جلوتر رفتند؛ آنها از این فرصت برای تحلیل شرایط سیاسی ایران استفاده کردند و هر آنچه از شرایط میدانستند در کسری از ثانیه برای تمامی مردم جهان منتشر کردند. رفسنجانی برای اکثر آنها رئیسجمهوری سابق ایران بود و در تیتر خود نیز با همین عنوان از او یاد کردند؛ برخی از رسانهها نیز از او با عنوان سیاستمدار تاثیرگذار پیشین در ایران نام بردند. کسی از عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام استفاده نکرد، اما همه در تحلیل خود طوری شخصیت و قدرت او را تحلیل کردند که میتوان به گونهای متفاوت پی به این مسئله برد.
نیویورکتایمز یکی از رسانههایی بود که بدون اشاره به عنوان ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام به این خبر پرداخت. توماس اردبرینک مرگ آیتالله را فقدانی برای اصلاحطلبان در ایران دانست و تاکید کرد که دوران تغییر برای ایران و روابط آن با سایر کشورها در راه است. از نظر این تحلیلگر، ایران مردی را برای مقابله با محافظهکاران تندرو از دست داده است. پرسشی که او در تحلیل خود مطرح کرده این است که حالا چه کسی با صدای رسا از مدارا و سازش سخن میگوید. او همچنین در این گزارش به جانشینهای احتمالی رفسنجانی در دنیای سیاست پرداخته و تاکید کرده که نوعی خلأ وجود دارد. از نظر او هیچکس نمیتواند این خلأ را پر کند. در گزارش نیویورکتایمز از ورود ایران به دورهای جدید خبر دادهشده که فایننشالتایمز آن را با جملهای واضحتر بیان کرده است: «نسل نخست نظام ایران پیر شده است.»
تحلیلگر افتی از هاشمی به عنوان وزنه تعادل میان تندروها و اصلاحطلبان یاد کرده است. در این گزارش هاشمی به عنوان ناجی روزهای بحرانیِ ایران نامگذاری شده و تاکید شده که اکنون او در حساسترین مقطع تاریخی از دنیا رفته است و به همین خاطر نوعی دلهره و نگرانی را برای همه ایجاد کرده است. این نگرانی مختص یک جبهه خاص نیست بلکه هم اصلاحطلبان و هم تندروها را به تکاپو انداخته است. از نظر این تحلیلگر، مردم در شوک از دست دادن رفسنجانی به این باور رسیدند که نسل نخست انقلاب پیر شده و به مرگ نزدیک شده است. این مسئله مانند باری سنگین بر دوش سایر کسانیکه در این نظام زندگی میکنند قرار گرفته است.
در همان لحظاتی که هنوز کسی نمیتوانست روزهای بعد از رفسنجانی را برای ایران تصور کند و دولت در شوک مانده بود؛ رسانههای جهان مشغول به کار شدند. آنها سکوت نکردند و خبر را بهعنوان زلزلهای عظیم برای دنیای سیاست ایران بازنشر کردند. در یکی از این تحلیلهای خارجی به عواقب مرگ آیتالله به عنوان زلزلهای اشاره شده. برخی ادعا کردهاند که اثر این مرگ آنقدر بزرگ است که حتی توافق هستهای را نیز تحتالشعاع خود قرار خواهد داد. برخی دیگر نیز به حسن روحانی رئیسجمهوری فعلی ایران اشاره کردهاند که هنوز برای حیات سیاسی خود تقلا میکند و اکنون قدرتمندترین حامی خود را از دست داده است.
تنها عنصری که میتوانست بین افراطگرایان از هر دو طیف فعال در ایران موازنهای را ایجاد کند اکنون از میان رفته است. تحلیلگر افتی در اینباره میگوید او پل ارتباطی میان بسیاری از افرادی بود که اکنون در فقدانش بعید به نظر میرسد بتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. او از یکسو با اصلاحطلبان و از سوی دیگر با محافظهکاران در ارتباط بود. آیتالله همچنین ارتباط بسیار قوی و موثری با مراجع تقلید و روحانیون در قم داشت که میتوانست به تعدیل شرایط سیاسی در ایران بسیار کمک کند. اکنون از نظر همه رسانههای خارجی، ایران تعدیلگر خود را در دنیای سیاست شاید برای همیشه از دست داده است.
شماره ۶۹۳