تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۰۶ - ۰۷:۵۰ | کد خبر : 882

نام‌نویسی دانش‌آموزان افغانستانی و چند سفارش

محمدرضا نیک‌نژاد؛ آموزگار و کنشگر صنفی جهان امروز به سوی کوچک شدن و کم‌رنگی مرزهای میان کشورها پیش می‌رود. امروزه صدها میلیون مهاجر در بخش‌های گوناگون جهان و در کنار شهروندانی با گوناگونی‌های نژادی، زبانی، قومی و… زندگی می‌کنند. بی‌گمان یکی از مهم‌ترین بایسته‌های زندگی در جهان کنونی، رواداری و مداراست و کارآمدترین و شناخته‌شده‌ترین […]

محمدرضا نیک‌نژاد؛ آموزگار و کنشگر صنفی
جهان امروز به سوی کوچک شدن و کم‌رنگی مرزهای میان کشورها پیش می‌رود. امروزه صدها میلیون مهاجر در بخش‌های گوناگون جهان و در کنار شهروندانی با گوناگونی‌های نژادی، زبانی، قومی و… زندگی می‌کنند. بی‌گمان یکی از مهم‌ترین بایسته‌های زندگی در جهان کنونی، رواداری و مداراست و کارآمدترین و شناخته‌شده‌ترین ابزار برای نهادینه کردن چنین آموزه‌های اخلاق بنیادی، آموزش و پرورش است. پرورش شهروندان مدارامدار و اخلاق‌گرا نیاز به ساختارهای آموزشی و فرهنگی توانمند دارد و پیش از آن اراده و خواستی که از آن، طرح و برنامه‌ای منسجم و فراگیر بیرون آید و کارآمد باشد. که شوربختانه هنوز چنین زمینه‌هایی در آموزش و پرورش ما دیده نمی‌شود. جامعه ایران از نظر ساختارِ اجتماعی جامعه‌ای در خود است. به این معنی که اقوام گوناگون- حتی گاهی فراتر از مرزهای کنونی- خود را ایرانی می‌دانند و همان حقوق و تکلیف‌هایی را که برای خویش تعریف می‌کنند، برای هم‌شهری‌ها و همسایه‌ها و… نیز تعریف می‌کنند.
با آغاز ناامنی‌های افغانستان و مهاجرت چندین میلیونی افغانستانی‌ها به کشور این ساختار فرهنگی در خود، ناگهان وادار به واکنش شد. گرچه با توجه به مهم‌ترین شاخصه‌های فرهنگی، یعنی زبان و دین، ضربه واردشده آن‌چنان نبود که واکنش‌ها شدید باشد، اما به هر شکل ورود موج مهاجر از افغانستان و به دنبال آن دگرگونی‌های سیاسی- اقتصادی پس از انقلاب و جنگ در ایران و دشواری‌های تازه‌ای مانند بی‌کاری و ناامنی و… سبب شد که میزبان بخشی از گرفتاری‌های خویش را ورود مهمانان خارجی بداند و این‌ها زمینه‌ساز برخوردهایی کم‌شمار اما زشت با مهاجران شد. به هر روی امروز کشور ما با واقعیتی به نام مهاجران افغانستانی روبه‌روست و چاره‌ای نیست که سیاست‌گذاران فرهنگی- آموزشی به دنبال برنامه‌هایی برای آموزش‌های رواداری و مدارا با دیگر گروه‌های نژادی و قومی باشند. تا از این رهگذر کمترین آسیب به مهمان و میزبان وارد شود. از دیگر سو ساکن شدن چندین دهه‌ای برخی از مهاجران در کشور، از آنان و به‌ویژه نسل‌های دوم و سومشان شهروندانی ایرانی- افغانستانی ساخته که به‌سختی می‌توان شاخصه‌های فرهنگی- قومی را در میانشان تشخیص داد و آن‌ها را ایرانی یا افغانستانی صرف دانست. این‌ها می‌تواند زمینه‌ای باشد برای تصمیمِ انسان‌دوستانه فرادستان ارشد کشور برای نام‌نویسی نوآموزان افغانستانی در مدرسه‌ها. سال گذشته با این تصمیم قرار بر این شد که هیچ کودک افغانستانی در کشور از آموزش جا نماند و امسال نیز همان سیاست خوشبختانه پی‌گیری خواهد شد. اما در این زمینه گرفتاری‌هایی هم‌چنان در برابر نام‌نویسی دانش‌آموزان افغانستانی وجود دارد.
نخست آن‌که مدرسه‌ها با تکیه بر بخش‌نامه‌ای اداری هنگام نام‌نویسی این گروه از دانش‌آموزان از آنان پول دریافت می‌کنند. گرچه میزان آن- به‌ویژه در کلان‌شهری مانند تهران- به نظر چندان زیاد نیست، اما چون خانواده‌های این بچه‌ها در بیشتر موارد با گرفتاری‌های شغلی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و دستمزدهایی کمتر از عرف می‌گیرند، پرداخت شهریه مصوب برای بیشترشان سخت بوده و سدی در برابر آموزش نوآموزان پدید خواهد آورد. پس بهتر آن است که این تصمیم اخلاقی و انسانی به خاطر چنین پول اندکی آسیب نبیند.
از دیگر سو آموزش‌نیافتگی در زمینه مدارا با گوناگونی‌های قومی و نژادی و زبانی، زمینه برخورد نامناسب برخی دانش‌آموزان و نیروهای آموزشی با مهاجران افغانستانی را فراهم کرده و می‌تواند سبب دل‌زدگی و گریز این نوآموزان از آموزش و مدرسه شود. گرچه نگارنده به‌عنوان آموزگار در منطقه کاری خود و با وجود داشتن دانش‌آموزان افغانستانی، کمتر شاهد برخوردهایی زننده و بیرون از عرف بوده است، اما شنیده‌ها به‌ویژه از حاشیه‌های تهران و شهرهای دیگر شوربختانه چنین برخوردهایی را تایید می‌کند. گویا اکنون که چنین تصمیم انسانی- اخلاقی‌ای در کشور گرفته شده است، بهتر آن باشد که به‌ویژه فرهنگیان و دانش‌آموزان در پیوند با چگونگی برخورد با مهاجران، آموزش دیده و برای زیستی روامدارانه آماده شوند. باشد که برخوردهای زشت و ناپسند زمینه‌ساز دورافتادن هیچ دانش‌آموز افغانستانی نشود.

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟