گفتوگو با شهرام مکری درباره تازهترین فیلمش و ساختار غیرمتعارفی که برای فیلمهایش انتخاب کرده
فرنوش ارسخانی
«هجوم» تازهترین فیلم شهرام مکری، کارگردان بااستعداد سینمای ایران است که مدت کوتاهی است در گروه هنر و تجربه به نمایش در آمده. فیلم غیرمتعارف دیگری از کارگردان باهوش و کاربلد سینمای ایران که عدهای از او بهعنوان کارگردان نخبه ایرانی یاد میکنند. او کارش را با فیلمسازی در عرصه فیلم کوتاه، مستند و سپس با ساخت فیلم بلند «اشکان و انگشتر متبرک» آغاز کرد. سپس با ساخت فیلم «ماهی و گربه» سبک خاص و آوانگاردی از فیلمسازی را وارد جریان سینمای تجربی ایران کرد. مکری حالا با سومین فیلم بلندش «هجوم»، کشمکش مخاطب با دنیای فیلمهایش را عمیقتر کرده و تشخیص واقعیت و خیال را به عهده خود تماشاگر گذاشته است. با شهرام مکری درباره فضای غیرمتعارف تازهترین فیلمش، نکات ابهامانگیز این فیلم و همچنین انگیزه اصلی فیلمسازیاش در گروه هنر و تجربه گفتوگو کردیم و او مثل همیشه با دقت بسیار زیادی به سوالهایمان جواب داد.
«هجوم» به دلیل ساختار و فرم متفاوتی که دارد، در قالب فیلمهای غیرمتعارف سینمای ایران قرار میگیرد. از آنجایی که فرم همیشه در فیلمهایتان اهمیت داشته است، برای ساخت این اثر ابتدا فرم را در ذهنتان مهندسی کردید، یا از محتوا (داستان) به فرم رسیدید؟
راستش من تفکیک مشخصی برای این دو مولفه قائل نیستم که بگویم ابتدا از فرم به داستان میرسم، یا از داستان به فرم. از طرفی من از دوران دانشجویی تا الان، بیشتر روی ساختار فرمی تاکید کردم و فرم همیشه برایم اهمیت داشته است. درنتیجه، مولفه فرم اینقدر در پس ذهن من قرار گرفته که وقتی فیلمنامهای مثل «هجوم» را مینوشتم، دیگر به این فکر نمیکردم که چقدر ساختار فرمی را جلوی چشمم میآورم و داستان را بر اساس آن مینویسم یا برعکس. داستان و فرم به شکل توامان برای من اتفاق میافتاد. قصه جلو میرفت، ساختار فرمی هم در ذهن من وجود داشت و من داستان و فرم را با همدیگر پیش میبردم. تصورم نسبت به این دو مولفه مثل مخاطب فیلم بود. چون وقتی فیلمساز مثل مخاطب بیننده فیلم باشد، تفکیکی نمیتواند قائل باشد بر اینکه فرم در لحظه خلق ارجح یا مهمتر بوده یا داستان.
بهعنوان مثال وقتی یک آهنگساز قطعهای را میسازد و ترانهای برای قطعهاش انتخاب میکند، یکی از روشهای شروع کارش، این است که اول شعر را بنویسد یا انتخاب کند و بعد برایش آهنگ بسازد. یکی از روشهای دیگر هم این است که اول ملودی وجود داشته باشد و بعد برایش شعر بنویسد. و یکی از روشها هم این است که شعر و ملودی را با هم بگوید. اما انتخاب هریک از این روشها، نشاندهنده برتری آن موسیقی نیست، چون درنهایت، آهنگ باید به گوش مخاطب دلنشین باشد. فکر میکنم در سینما هم همینطور است، یعنی هرکدام از روشهای فیلمسازی را که در فیلمهایمان به کار ببریم، درنتیجه مخاطب باید با فیلم ارتباط برقرار کند و به هدفی که فیلم دارد، نزدیک شود.
دلیل اصلی علاقه و تاکیدتان روی مولفه فرم در فیلمسازی چیست؟
فرم برای همه هنرمندها اهمیت دارد. فرم چیزی نیست جز بیانِ هنری یک اثر و به نظرم همه ملزومات یک بیانِ هنری، فرم است. بعضی مواقع تماشاگر داستان یک فیلم را در لایههای بعدی میبیند و تصور میکند وقتیکه داستان را در لایههای بعد میبیند، بنابراین فرم برای فیلمساز اهمیت بیشتری داشته است. در بعضی از آثار فرم به چشم میآید، اما این به آن معنا نیست که در بقیه آثار هنری فرم اهمیت ندارد. حتی برای داستانگوترین فیلمسازهای سینمای ایران مثل اصغر فرهادی، فرم به اندازه محتوا در آثارشان اهمیت داشته است. یا وقتی سینمای آقای کیارستمی را که فیلمهایشان شبیه زندگی واقعی و رئالیسم است نگاه میکنیم، ساختار فرمی در آثارشان به شکل خیلی دقیق و مهندسیشده پنهان شده است.
«هجوم» فیلمی است که لحظهای مخاطب را آرام نمیگذارد؛ فیلمی است که هرگز تمام نمیشود و میتواند تا مدتها با مخیله مخاطب بازی کند و درگیری ذهنی برای او ایجاد کند. چرا اینقدر فیلم در ذهن مخاطب تشویش و التهاب ایجاد میکند و گرهگشایی بسیاری از ابهامات فیلم را به ذهن او میسپارد؟
فیلم «هجوم» بر اساس ایدههایی از چند ژانر مختلف است که مخاطب دوست دارد تعلیق و داستان موجود در آنها را دنبال کند. مخاطب این نوع فیلمها، معمولا داستان معمایی را تا پایان ادامه میدهد تا به راهحل معماهای مطرحشده برسد.
اتفاقی هم که در مورد فیلم «هجوم» در مواجهه با مخاطب میافتد، این است که فیلم ارتباط مخاطب را با شیوه ساختاری و محتوایی، بهخاطر حرکت متداوم دوربین و نزدیکی دوربین به کاراکتر، در یک پیوست خیلی مفصل و زمانبندیشدهای انجام میدهد و وقتی مخاطب به مرحله ارتباط با فیلم میرسد، احتمالا قطع ارتباط با آن سخت است. به عبارتی سادهتر، مخاطب جهان موجود در فیلم را یا میپذیرد یا نمیپذیرد، و اگر بپذیرد دیگر قطع ارتباط با فیلم، بهخاطر شیوه ساختاریاش، سخت میشود. حتی ساختار و مدل فیلم، به لحاظ طراحی میزانسن، ارتباط مخاطب را با فیلم تشدید میکند.
قتل سامان و بازسازی صحنه قتل او بستر اصلی محتوا و داستان فیلم است، که چندین بار صحنه بازسازی قتل، از سوی شخصیتهای مختلف غیر از علی( با بازی عبد آبست) در فیلم اتفاق میافتد. اما این اتفاق موجب شده که مخاطب از ادامه پیدا کردن و تکرار بازسازی صحنه قتل، سرگیجه بگیرد و با ابهام بیشتری فیلم را دنبال کند.
به اعتقاد من هرچقدر بتوانیم پروسه درک یک اثر هنری را در مخاطب طولانیتر کنیم، احتمالا پروسه لذت را هم در آن طولانیتر خواهیم کرد. چون هدف من از ساخت «هجوم» لزوما این نبوده که پاسخ گرفتن مخاطب از سوالهای فیلم را فقط مختص به آنچه بر روی پرده سینما نمایش داده میشود، بدانم، بلکه هدفم این بوده که مخاطب بعد از تماشای فیلم، با فکر کردن بیشتر، به جواب سوالها و ابهامهای مطرحشده برسد.
به نظر میرسد که شما مخاطب فیلمتان را بیش از اندازه باهوش فرض کردهاید، درحالیکه برای بسیاری از مخاطبان درک چنین فیلمهایی سنگین است.
فکر میکنم مخاطب امروز به اندازه کافی برای تماشای فیلمها باهوش است. به نظرم تماشاگری هم که به سینما میرود تا فیلم کمدی ببیند، میخواهد از تنشی که در جامعه هست، به یک سالن سینما پناه ببرد تا دو ساعت ذهنش را با یک قصه راحت و ساده ریلکس کند. اما این دلیل بر کمهوشی او نیست! او مکان دیگری را برای ریلکس کردن ذهنش ندارد. به نظرم وقتی مخاطب سریالهای پیچیده آمریکایی را دنبال میکند، به اندازه کافی برای دیدن فیلم متفاوت در سینما باهوش است و ذهنش آمادگی پذیرش یک فیلم سخت را میتواند داشته باشد. از طرفی هم معتقدم که باید کمی آزمون و خطا کنیم تا بتوانیم به جواب سوالی که شما مطرح کردید، برسیم.
در یکی از سکانسهای مشترک علی و نگار، با گفتن دیالوگی از سوی نگار، متوجه میشویم که علی و همتیمیهایش مبتلا به یک بیماری سخت تحت عنوان زیکا هستند. چنانچه این بیماری فقط در آمریکای جنوبی شیوع پیدا کرده است، اما ما در چهره و فرم صورت علی و دوستانش (پیشانی برجسته و چشمان گشاد) مشترکات زیادی میان آنها با مبتلایان این بیماری میبینیم. دلیل اصلی مطرح کردن این بیماری و نسبت دادن آن به شخصیتهای فیلمتان چه بود؟
ببینید، یک مدلی در فیلمسازی وجود دارد که بیشتر در فیلمهای آخرالزمانی مطرح است. در این نوع فیلمها، یک ویروس ناشناخته به بخشی از مردم یک قسمت از دنیا حمله و سرایت میکند، که یا آنها را میکشد، یا موجب دگرگونی و تغییرشان میشود. تعداد فیلمهایی هم که در این زمینه ساخته شدند، در تاریخ سینمای جهان کم نیستند.
از طرفی بیماری زیکا یک ویژگی داشت که آن ویژگی با فیلم «هجوم» ارتباط داشت. ویژگی این بیماری این بود که فقط بر جنینی که به دنیا میآمد، تاثیر میگذاشت، نه بر مادری که آن بیماری را داشت، یا مردی که عامل آن ویروس و بیماری بود. ایدهای هم که موقع نوشتن فیلمنامه برایمان جالب به نظر رسید، این بود که اسم بیماری فیلم را با واژهای ترکیب کنیم که زیکا هم در آن باشد. اما این به آن معنا نبود که این بیماری در ایران هم آمده بود یا نه.
در مورد ژانر اسلیشر فیلم یک نکتهای مطرح است؛ اینکه چرا علی با وجود علاقهاش به نگار، او را میکشد؟
خیلی سوالتان سخت است! دوست دارم به جای اینکه خودم در مورد گرههای فیلم توضیح دهم و مخاطب برداشتهای مستقیم فیلمساز را از فیلم دریافت کند، خودش در مورد این سوال فکر کند. البته اگر از زمان اکران این فیلم مدتی میگذشت و بیشتر متوجه بازتابهای مخاطبان میشدم، راحتتر میتوانستم به این سوال جواب بدهم. به نظرم رابطه علی و نگار همه رابطه فیلم است و میترسم هر چیزی در جواب سوالتان بگویم، درمورد قصه فیلم گرهگشایی کنم.
اشاره به دوقلوها در این فیلم هم مثل «ماهی و گربه» به یکی از ارکان مهم فیلم تبدیل شده است. نسبت دوقلوها با جهان فیلمسازی شما چیست؟
دوقلوها برایم نشانههایی از حضور در جهانهای موازی هستند و دو احتمال برای بروز زندگی واحد. به این معنا که در لحظه اول، امکان زندگی یک اسپرم و یک تخمک به دو تا تبدیل میشود و ناگهان در یک رندم، دو تا دنیای به موازات هم به وجود میآید. دوقلوها همیشه برایم نشانههایی از این نوع و ارجاع دادن به جهانهای همسان هستند. از طرفی، در فیلم ارجاعاتی راجع به داستان دوقلوها مطرح است که فکر میکنم کل ایده فیلم را بتوانیم در رابطه دوقلوها کشف کنیم.
مفهوم زمان بارها در فیلم شکسته میشود و به نظر میرسد که زمان برای فیلمساز خیلی مهم است. توجه عمیق فیلمساز به مفهوم زمان از کجا نشئت میگیرد؟
ما بیس و پایه اصلی را در فیلم بر پایه شکست زمانی قرار دادیم. تمرکز زیاد بر مفهوم و ایده زمان، موضوعِ مهم فیلم «هجوم» است و اصلا به همین خاطر است که فیلم در یک پلان اتفاق میافتد و ما در آن، دایرهها و رفت و برگشتهای زمانی زیادی میبینیم. ما قصدمان این بوده که کمی با مفهوم زمان چالش کنیم و به این موضوع پی ببریم که زمان چه کاربردی در فیلم دارد.
برای ساخت «هجوم» از چه فیلمهایی تاثیر گرفتید؟
من فیلم دیدن را خیلی زیاد دوست دارم و فیلمهای زیادی میبینم. برای همین تاثیر فیلمهایی که میبینم (چه بهصورت خودآگاه و چه ناخودآگاه) همیشه در فیلمهایم وجود دارند. البته همیشه سعی میکنم بیشتر از فرمولها و قوانین فیلمهایی پلیسی و معمایی الهام بگیرم و بیشتر تحت تاثیر چنین فضاهایی هستم.
اگر بخواهم از فیلم خاص و تاثیرگذاری برای ساخت «هجوم» نام ببرم، فیلم «هجوم ربایندگان جسد» ساخته فیلیپ کافمن است. اگر این فیلم را دیده باشید، الهام «هجوم» را از این فیلم از همان تایتل فیلم تا دیگر بخشهای آن، میتوانید احساس کنید.
از ساختار و سبک فیلمسازیتان چنین برمیآید که علاقه زیادی به محاسبات و ریاضی دارید و خیلی مهندسیشده مفاهیم را در فیلمتان مطرح میکنید.
ریاضیات سرگرمی مورد علاقه من است و از دوران راهنمایی و دبیرستان به ریاضی علاقهمند بودم. به نظرم ریاضیات در جهان هستی خیلی حکمفرماست و زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد. به همین دلیل وقتی میخواهم فیلم بسازم، ترجیح و علاقه قلبیام این است که راجع به این تاثیر فیلم بسازم.
معمولا در فیلمهایتان از بازیگران تئاتری و کمتر شناختهشده استفاده میکنید. تمایلی به استفاده از بازیگران چهره در فیلمهایتان ندارید؟
سبک و سیاق فیلمهای من به شکلی است که بیشتر خواستار حضور بازیگرانی است که تمرینهای طولانی و مداومی بتوانند انجام دهند و همچنین بازی در نقشهای کوتاه را نیز قبول کنند. از طرفی من دنبال بازیگری هستم که بتواند اضطراب یک اجرای دوساعته را که برای دوربین دارد اتفاق میافتد، به جان بخرد.
این ویژگیها را کمتر میتوان در بازیگرانی که برای سینما تربیت میشوند، پیدا کرد. چون بازیگرهای سینما وقتی به صحنه فیلمبرداری میآیند، یک پلانی را تمرین میکنند و آن پلان ضبط میشود و تمام میشود میرود. اما مدل کار من به این شیوه نیست. ما قبل از مرحله فیلمبرداری، حداقل یک ماه احتیاج به تمرین داریم و این مدل برای بازیگرهای تئاتر شناختهشدهتر است. فکر میکنم انتخاب درست بازیگر برای فیلمی مثل «هجوم» یا «ماهی و گربه»، انتخاب از میان بازیگران تئاتر است. چون این فیلمها مدلشان شبیه فرایندی است که در تئاتر اتفاق میافتد. جنس بازیگری و مدل بازیگری این فیلمها با فیلمهای معمول متفاوت است و برای همین من سراغ استفاده از بازیگران شناختهشده سینما نمیروم.
از طرفی فکر میکنم فیلمی مثل «هجوم» یا «ماهی و گربه»، احتیاج به این دارد که خود فیلم تبدیل به ستاره شود، چون اینها فیلمهایی هستند که مردم باید بهخاطر خود فیلم به سینما بروند و نه بازیگرانشان.
چند وقت پیش فهرستی از فیلمهای توقیفی سینمای ایران منتشر شد که «هجوم» هم در آن لیست قرار داشت. دلیل اصلی توقیف این فیلم چه بود؟
ما سال گذشته «هجوم» را برای شرکت در جشنواره فیلم فجر ارائه دادیم که بنا به دلایلی این فیلم در جشنواره به نمایش درنیامد و هیئت انتخاب آن را کنار گذاشت. آقای حیدری (دبیر جشنواره) معتقد بودند که چون هیئت انتخاب فیلم را نپسندیده، آن را کنار گذاشتهاند. پیامهایی هم که از سوی هیئت انتخاب به ما میرسید، مبنی بر این بود که بهخاطر ممیزیها، فیلم انتخاب نشده است. حتی من در جواب سوالات بعضی از دوستان در مورد شبهات و ابهامهایی که درباره فیلم در ذهنشان مطرح بود، یک جوابیه بلند بالایی نوشتم و برایشان فرستادم تا از ابهاماتی که در ذهنشان هست، کاسته شود و فیلم دچار مشکل پروانه نمایش نشود. اما ماجرای جشنواره فیلم فجر تمام شد و بعد از جشنواره، دوستان در جلسات مختلف راجع به پروانه نمایش فیلم «هجوم» تصمیمگیری کردند. درنتیجه، «هجوم» پس از مدتی مشکل پروانه نمایشش برطرف شد و فیلم بدون هیچ نوع ممیزی منتها در صورت نمایش در سینماهای گروه هنر و تجربه مجوز اکران گرفت.
«هجوم»، «ماهی و گربه» و «اشکان و انگشتر متبرک» سه فیلم بلند شما هستند که هر سه در گروه هنر و تجربه نمایش داده شدند. آیا از وضعیت اکران فیلمهایتان در گروه هنر و تجربه رضایت خاطر دارید؟
فکر میکنم از یک نظر تکلیف مخاطب با این فیلمها مشخص است. مخاطب میداند که در این گروه قرار است فیلم سختتری را که متعلق به جریان رایج یا اصلی سینما نیست، تماشا کند. از این بابت که مخاطب با آدرس اشتباهی برای رفتن به سینما مواجه نمیشود، اتفاق خوبی است. البته دوست داشتم تعداد سالنهای بیشتری در اختیار فیلمم بود و سانسهای مداومتری در اختیار نمایش فیلم قرار میگرفت. ولی این به آن معنا نیست که از نمایش «هجوم» در گروه هنر و تجربه ناراضی هستم. فکر میکنم حسن بزرگ گروه هنر و تجربه این است که مخاطبانش میدانند که برای دیدن چه نوع فیلمی به سینما میروند.
این رویه فیلمسازی برای گروه هنر و تجربه بهعنوان مسیر آینده فیلمسازی ادامه خواهد داشت، یا وارد جریان سینمای صنعتی و ژانرهای دیگر هم خواهید شد؟
چون به هیچچیز در آینده کشور مطمئن نیستم، بنابراین نمیتوانم راجع به آینده کاریام برنامهریزی کنم. این اتفاقی است که فکر میکنم همه آدمهایی که در ایران زندگی میکنند، با آن دستبهگریبان هستند. نمیدانم تا سال آینده گروه هنر و تجربه وجود دارد یا وضعیت ساختار سینمای ایران به چه شکلی خواهد رسید، بنابراین نمیتوانم در مورد آینده فیلمسازیام تصمیم بگیرم. اما فیلم بعدیام را هم شبیه به نگرش همیشگیام در فیلمسازی و فیلمهای دیگرم خواهم ساخت.
شماره ۷۲۲