تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۱۹ - ۰۴:۵۷ | کد خبر : 2854

هرکس سینمای خودش

گفت‌وگو با عادل یراقی به بهانه اکران «امتحان نهایی» «امتحان نهایی»، فیلم مهجور سینمای ایران، آخرین فیلمنامه ساخته شده عباس کیارستمی است. این فیلم همانند اثر قبلی فیلم‌سازش در سکوت کامل خبری ساخته شد و با وجود تمام اتفاقات و حاشیه‌هایی که در طول این دو سال سپری کرد، هم‌چنان مهجور و خاموش ماند. آخرین […]

گفت‌وگو با عادل یراقی به بهانه اکران «امتحان نهایی»

«امتحان نهایی»، فیلم مهجور سینمای ایران، آخرین فیلمنامه ساخته شده عباس کیارستمی است. این فیلم همانند اثر قبلی فیلم‌سازش در سکوت کامل خبری ساخته شد و با وجود تمام اتفاقات و حاشیه‌هایی که در طول این دو سال سپری کرد، هم‌چنان مهجور و خاموش ماند. آخرین فیلمنامه زنده‌یاد عباس کیارستمی که توسط عادل یراقی، همراه و همسفر سال‌های پایانی عمرش ساخته شده است، با نگاهی به مقوله خیر و شر، به حکایت قدیمی «سزای نیکی بدی است» اشاره دارد. فیلم بدون هیچ ادعا و ادا و اطوار و تقلیدی، صریح و بی‌آلایش به روایت اصلی قصه خود می‌پردازد و حتی برای انتقال تشویش سکانس‌های ملتهب، از هیچ نوع ترفندی (اعم از موسیقی و جذابیت‌های گسسته بصری) استفاده نمی‌کند. «امتحان نهایی» بر پایه روحیات نویسنده و مستقل از مولفه‌های کلیشه‌ای فیلم‌سازی امروز، نه قرار است روایت زنجیره‌ای از یک اتفاق اخلاقی باشد و نه می‌خواهد به مخاطب چیزی را تحمیل ‌کند، فقط با لحن ساده و بی مقدمه‌ای یک داستان دو خطی و بدون تاریخ را برای مخاطب تعریف می‌کند.

فرنوش ارس‌خانی

«امتحان نهایی» دومین فیلم مشترک شما با زنده یاد عباس کیارستمی است. همکاری و اعتماد آقای کیارستمی به شما چگونه شکل گرفت؟
من هم مثل بقیه هنرجویان آقای کیارستمی مدتی در کارگاهشان به فعالیت ‌پرداخته‌ام. آقای کیارستمی یک خط و محوری را برای من تعیین کردند که با فیلم دوم و سومم این خط مشخص شد. او لحن فیلم‌های من را خیلی دوست داشت. عقاید و افکار فیلم‌سازی ما خیلی به هم نزدیک بود و این نزدیکی افکار، جهان و جغرافیایی‌مان، زمینه‌ساز اعتماد آقای کیارستمی به من بود.
نام عباس کیارستمی به عنوان فیلمنامه‌نویس مشترک«امتحان نهایی» مطرح شده است، اما به نظر می‌رسد مثل فیلم قبلی‌تان همکاری و حضور بیشتری در ساخت این فیلم داشتند و حتی ردپای شان در برخی سکانس‌های فیلم هم احساس می‌شود…
وقتی فیلم «آشنایی با لیلا» ساخته شد و به نمایش در آمد، آقای کیارستمی که از نتایج و بازی من در آن فیلم رضایت زیادی داشت، پیشنهاد داد که همکاری دوباره‌ای با هم داشته باشیم. او طرح قصه‌ای را برایم تعریف کرد که شخصیت اصلی آن یک معلم ریاضی بود و در ادامه درگیر یک ماجرای عاطفی می‌شد.
وقتی متوجه طرح اصلی قصه شدم، کمی زمان ‌برد تا به لایه‌های عمیق‌تر آن برسم. چون طرح «آشنایی با لیلا» در وهله اول برایم جذاب‌تر بود و مدتی طول می‌کشید تا شروع به نوشتن فیلمنامه کنم. قبل از ساخت فیلم هم مثل «آشنایی با لیلا»، ما یک ماکت از آن درست کردیم و در آن ماکت، خود آقای کیارستمی هم در بعضی صحنه‌ها حضور پیدا کرد و حتی بعضی مواقع دوربین دستش می‌گرفت. او تقریبا در جریان اغلب کارهای فیلم بود و هر وقت هم حضور نداشت من تمام جریان‌های فیلم را به او توضیح می‌دادم و ازش راهنمایی می‌خواستم.
آقای کیارستمی تاکید زیادی داشت که علاوه بر نوشتن فیلمنامه و کارگردانی، نقش اصلی فیلم را هم خودم بازی کنم. اما آقای شایسته، تهیه کننده فیلم مُصر بود که یک بازیگر این نقش را بازی کند و ما هم درنهایت به خواسته او رضایت دادیم. خوشبختانه آقای حسینی این نقش را به خوبی ایفا کرد.
انتخاب شهاب حسینی برای ایفای نقش معلم، یکی از نکات هوشمندانه فیلم است. چطور او به بازی در این فیلم رضایت داد؟
ابتدا زمانی که می‌خواستم به آقای حسینی پیشنهاد بازی در این فیلم را بدهم، هیچ راه ارتباطی با او نداشتم و حتی تلاش زیادی کردم تا بواسطه کسانی که شهاب حسینی را می‌شناسند، با او ارتباط برقرار کنم، اما این امکان برایم میسر نشد.
یک روز خودم دست به کار شدم و به او پیامک فرستادم و خوشبختانه جواب داد. با هم قرار ملاقات حضوری گذاشتیم و بعد از چند دقیقه صحبت پیرامون فیلم، گفت من دوست دارم با شما کار کنم. ما در صحبت ابتدایی‌مان هیچ صحبتی راجع به فیلمنامه به غیر از قصه دوخطی آن با هم نداشتیم و حتی او فیلمنامه را نخوانده بود، اما نقش به دلش نشست و حس خوبی نسبت به کار داشت.
«امتحان نهایی» از جمله فیلم‌های مهجور سینمای ایران است که دو سال از اکران عمومی و حضور در جشنواره‌های داخلی و خارجی بازماند. دلیل اصلی اکران نشدن این فیلم چه بود؟
دلیلش نامعلوم نیست و به ریاکاری ما ایرانی‌ها ارتباط دارد. از یک طرف وقتی آقای کیارستمی از این دنیا می‌رود، پروپاگانادا می‌شود که چه شخصیت بزرگی را از دست داده‌ایم و از طرف دیگر، به مدت دو سال آخرین فیلمی که در آن حضور داشته و فیلمنامه‌اش را نوشته است از اکران محروم می‌کنند. من افتخار می‌کنم به مدت هفت سال، شانس و موقعیت همکاری با او را در فیلم‌هایم داشته‌ام. هیچ وقت جریان اکران نشدن این فیلم را پیگیری نکردم، به دلیل اینکه احساس می‌کردم با جواب‌های نامعلومی مواجه خواهم شد. شکایت من از مسئولان دولتی نیست، چون معتقدم خود سینمایی‌ها هستند که چنین مشکلاتی را برای یک فیلم به وجود می‌آورند.
نسخه اکران شده دچار ممیزی هم شده است؟
حدود ۲۰ ثانیه از پایان فیلم حذف شد که مورد تایید آقای کیارستمی هم بود.
یکی از مباحث اصلی قصه فیلم، کینه ورزی و انتقام جویی است. فکر می‌کنید اشاره به این خطوط داستانی چقدر متناسب با خصوصیات انسان‌های جامعه امروز است؟
آقای کیارستمی همیشه اعتقاد و علاقه زیادی به تحلیل و نمایش خصوصیات انسانی خوب یا بد مثل حسادت، رقابت، محبت و ساده زیستی در فیلم‌هایشان داشتند و بیشتر پیرامون این خصوصیات، فیلمنامه‌ می‌نوشتند. ما با توجه به این خصوصیات، قصه این فیلم را مطرح کردیم. در فیلم، ما دو شخصیت داریم که در راستای خیر و شر حرکت می‌کنند. سعید با ورود فرهاد به زندگی خود و مادرش، احساس رقابت و حسادت نسبت به او دارد. اما در نقطه مقابل سعید، فرهاد یک آدم منطقی و درستکار قرار دارد و برای این‌که حسادت را در سعید فروکش کند، هر کاری که از دستش بر بیاید برای او انجام می‌دهد.
در واقعیت جامعه ما کمتر اتفاق افتاده که یک معلم مخفیانه و به دور از آگاهی آموزش و پرورش، مجدد برای شاگردش امتحان نهایی برگزار کند. حتی اگر دست به چنین اقدامی بزند خطاکار شمرده می‌شود و عواقب بسیاری در انتظارش خواهد بود. نگران نبودید اشاره به این موضوع عملکرد معلم‌های آموزش و پرورش را زیر سوال ببرد؟
نه ما نگرانی از این بابت نداشتیم. ما فقط نگران این بودیم نسبت به شخصیتی که آن را در فیلم تعریف کردیم وفادار باشیم. فرهاد آدم امانتدار، منطقی و درستی است و از خصوصیات اخلاقی سعید آگاه است و او را دانش‌آموز درس‌ خوان، قادر و توانایی تصور می‌کند. فرهاد خودش را در امتحان ندادن سعید مقصر می‌داند و برای این‌که این اتفاق را جبران کند، استثنا قائل می‌شود و امتحان را مجدد برای او برگزار می‌کند.
لوکیشن‌های کلاس درس، مدرسه و محله‌های قدیمی المان‌های مهم فیلم‌های آقای کیارستمی به‌شمار می‌روند. آیا انتخاب لوکیشن‌ها متناسب با فیلم‌سازی آقای کیارستمی و عامدانه بود؟
من خیلی خودآگاه به این موضوع فکر نکردم و تازه متوجه این شباهت‌ها شدم. یادم است آقای کیارستمی بعد از نوشتن فیلمنامه، نگران لوکیشن بودند و به من تاکید می‌کردند برای فیلم لوکیشن انتخاب کنم. آن زمان من دنبال خانه می‌گشتم و می‌خواستم محل سکونتم را تغییر دهم. سمت جماران یک خانه پیدا کردم و جالب است همان جا لوکیشن فیلم را هم کشف کردم. آقای کیارستمی لوکیشن فیلم را خیلی دوست داشت و حتی یادم است یک بار گفت به لوکیشن فیلمت حسودی‌ام می‌شود!
سکانس تنهایی مادر سعید با غلام، کمی طولانی و خسته کننده در آمده است و حتی برخی مخاطبان متوجه مفهوم اصلی این سکانس و ارتباط آن با دیگر سکانس‌ها نمی‌شوند. چرا زمان تدوین، این سکانس را کوتاه‌تر نکردید؟
این سکانس جزئیاتی دارد که به نظرم قابل حذف نبود. غلام با این خانم در خانه تنها مانده است. این دو از دو طبقه مختلف هستند. مادر سعید از غلام خوشش نمی‌آید و از اینکه در خانه با او تنها است، احساس خوبی ندارد. با نگاه‌های که غلام به پونه می‌اندازد و بسته شدن در به واسطه باد و کورانی که از پنجره منتقل می‌شود، احساس ترس در پونه به وجود می‌آید. غلام در نهایت سرش را پایین می‌اندازد و می‌رود در را باز می‌کند و وقتی برمی‌گردد پونه از این‌که فکرش زیادی جلو رفته است شرمنده می‌شود. به نظرم عدم اعتماد بین این دو طبقه که یکی از تم‌های اصلی فیلم است، در این سکانس به وضوح دیده می‌شود.
بازیگر نقش غلام و حتی سرکارگر او در آهنگری و پیرزن فیلم، بازی‌های روان و یکدستی دارند و مخاطب اصلا متوجه نابازیگر بودنشان نمی‌شود. آن‌ها را از کجا پیدا کردید؟
من به شدت از بازیگر شخصیت‌های فرعی (البته جدا از بازیگران اصلی فیلم) راضی هستم. حتی یادم است آقای کیارستمی یک بار گفتند بازیگر نقش آهنگر فیلم را از کجا پیدا کردی که اینقدر خوب بلد است بازی کند؟ من آن مرد را در تجریش پیدا کردم و کارش هیچ ارتباطی با سینما نداشت. او تمام فیلم‌ها را دیده بود و اغلب هنرپیشه‌ها را می‌شناخت. برای خودم هم جالب بود بازیگری که اتفاقی انتخاب کردم این‌قدر علاقه‌مند به سینماست.
یکی از امتیازهای مهم فیلم تقلید نکردن از شیوه و سبک فیلم‌سازانی مثل اصغر فرهادی است که الان اغلب فیلم‌سازان آن‌ها را الگوی خود قرار می‌دهند. چقدر نسبت به این موضوع آگاه بودید تا خلاف شیوه‌های رایج فیلم‌سازی امروز حرکت کنید؟
من یک جور بلدم کار کنم و آن هم مدلی است که فکر می‌کنم درست است و آن را بلد هستم. خیلی راحت با این موضوع کنار می‌آیم. من زیاد فیلم نمی‌بینم. یک زمانی زیاد فیلم می‌دیدم، ولی الان دیگر شوق زیاد فیلم دیدن ندارم. داستان فیلم را همان جور که هست فیلم‌برداری می‌کنم. شاید قدیمی و خسته‌کننده به نظر بیاید و شاید هم خاص و متفاوت. اما همان فکری است که خودم راجع به فیلم کردم و از جای دیگری آن فکر وارد کار نشده است.
در ادامه مسیر فیلم‌سازی شما با توجه به این‌که آقای کیارستمی دیگر حضور فیزیکی در این دنیا ندارند به چه شکل خواهد بود؟
طبیعتا به این موضوع زیاد فکر کردم و خیلی هم دوران خوبی برای من نیست. راستش سختی‌های این فیلم خیلی اذیتم کرد. «امتحان نهایی» فیلم سختی بود و سخت‌ترین بخش آن، کار با پخش بود. با این‌که ما قرار داد پخش داشتیم، اما در ادامه با پخش به مشکل برخوردیم.
خوشبختانه یک آدم جدیدی به نام سعید خانی وارد کار شد و تمام کارهای پخش فیلم را انجام داد و من خیلی از زحماتش تشکر می‌کنم. در حال حاضر فکر من از اکران این فیلم آزاد شده است اما تا قبل از آن کمی زده شده بودم. اگر عمری باقی بماند و رقبتی برای فیلم‌سازی، همان راهی که الان فکر می‌کنم درست است و آقای کیارستمی برایم تعیین کرد را ادامه خواهم دادم. آقای کیارستمی همیشه می‌گفت خودت فیلمت را بنویس و بساز و بازی کن؛ این تنها راه تو است و راه دیگری هم نرو.

شماره ۷۰۴

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟