درباره نمایش «سونات پاییزی» بهکارگردانی جلال تهرانی
فاضل ترکمن
دختر پیانو میزند. در برابر مادر. مادر که پیانیست چیرهدستی است و آنقدر در کلاویههای سازش غرق شده که یادش رفته دختری هم دارد. دختر در انتظار تشویق مادر است. میگوید: «دوست داشتید؟!» مادر میگوید: «من تو را دوست دارم.» دختر عصبانی میشود و میگوید: «این جواب من نیست. میخواهم بدانم که پیانو نواختنم را دوست داشتید یا نه؟» مادر میگوید: «هر کس باید روایت خودشو داشته باشه…» و تمام «سونات پاییزی» نهفته است در دیالوگهایی به همین سردی میان دختر و مادری که سالهاست همدیگر را ندیدهاند. حالا چقدر حرف دارند. چقدر بغض. چقدر گریه. حالا دختر چقدر آغوش دلش میخواهد. آغوش مادرانهای که از او دریغ شده است. آغوشِ مادری که پدرش را به عشق دیگری ترجیح داده و کارش را به دخترانش. «سونات پاییزی» روایت اشکها و لبخندها، طعنه و کنایهها، تضادها و تناقضهای زندگی مادر و دختری است که داستان آنها هیچوقت کهنه نمیشود و پیوسته جریان دارد.
انتخاب متن «سونات پاییزی» اینگمار برگمان برای استفاده در یک نمایش ایرانی، آن هم با پیشزمینه فیلم درخشانی که برگمان از همین متن ساخته و بازیهای بهیادماندنی اینگرید برگمن و لیو اولمان، جسارت فراوانی میخواهد. جسارتی که از عهده جلال تهرانی برمیآید. جلال تهرانی که در هیچکدام از آثارش حتی خودش را تکرار نمیکند. امضای او پای تمام متنها، درامها، دیالوگهای طنزآمیز و فضاهای مالیخولیاییاش هست، اما هیچکدام از آثارش کلیشه کار قبلی او نیست. تهرانی مدام به دنبال تجربیات تازه است. از معدود نمایشنامهنویسان و کارگردانهایی که دغدغه گیشه و بازار ندارد. خودش را در سطح مخاطب تقلیل نمیدهد و سعی دارد که سطح سلیقه مخاطب را بالا ببرد. برای همین موفق شده طرفداران ثابت و پروپاقرصی برای سبک ویژه کار خودش داشته باشد. شاعر نابینایی را میشناسم که هیچیک از نمایشهای جلال تهرانی را از دست نمیدهد و با علاقه خاصی محو دیالوگنویسی آثار تهرانی میشود.
حالا اینبار جلال تهرانی، تجربه اقتباس از یک اثر مشهور را از سَر میگذراند. یک مواجهه تازه با «سونات پاییزی» برگمان. اینبار گلچهره سجادیه نقش شارلوت و بهاره رهنما نقش اوا را بازی میکنند. گلچهره سجادیه با آنهمه صلابت در اجرا و تسلط در بیان، چه انتخاب درست و بجایی است برای نقش مادری مرموز که اینبار توسط جلال تهرانی هدایت شده. بدون آنکه ذرهای دچار لغزش یا خستگی شود. سجادیه یک ساعت و نیم تمام با همه احساس خودش دیالوگهای منحصربهفرد «سونات پاییزی» را به بهترین شکل ممکن اجرا میکند. و بهاره رهنما که انگار با همیشه فرق دارد. انگار حسابی پوست انداخته و شبیه به هیچیک از نقشهای قبلیاش نیست. بهاره رهنمای «سونات پاییزی» بیش از پیش قابلیتها و قدرت و توان بازیگری او را به رخ تماشاگر میکشد و نشان میدهد اگر بستر مناسبی برای هنرنماییاش وجود داشته باشد، بهخوبی از عهده کارش برمیآید.
نمایش «سونات پاییزی» جلال تهرانی دکور تجملاتی ویژه یا طراحی لباس خاص و گریم اغراقشده ندارد. تعمدا هم ندارد. حتی بازیگران با لباس سیاه تمرین روی صحنه ظاهر میشوند. تهرانی معتقد است هر اثر تازهاش را باید یک دوره نیز با حضور تماشاگران تمرین کند و بعد از آن میتواند برای طراحی دکور ویژهتر تصمیم بگیرد. شاید این انتقاد از سوی برخی به نمایش وارد باشد که وقتی اثری در معرض دید عموم قرار میگیرد، دیگر نمیشود بهمثابه تمرین به آن نگاه کرد، اما بهترین پاسخ به این منتقدان همان پاسخ شارلوت است که هر کس باید روایت خودش را داشته باشد. روایتِ جلال تهرانی از «سونات پاییزی» اینگمار برگمان روایتِ مختص به اوست. با ویژگیهای سبکی تهرانی که بهطور مشخص سهل و ممتنع است. بااینحال حتی ماکت چوبی پیانوهای صحنه، چنان حس خوبی را القا میکند که شاید پیانوهای واقعی با آن زرقوبرق خاص خودشان، عاری از این حسوحال باشند.
نوع اجرای جلال تهرانی در «سونات پاییزی» مینیمال است. تهرانی با کمترین حرکات نمایشی، بیشترین مفاهیم را منتقل میکند و بیشتر از اکت بازیگران از میمیک چهره و لحن و بیان آنها کمک گرفته است. بگذریم از حرکت غلوشدهای که بهاره رهنما هنگام گفتن این دیالوگ دارد که: «یه پروانه داره خودشو به دیوار میکوبه.» پیش خودم فکر میکردم چه لزومی در گلدرشت کردن این حرکت بود؟ و آیا اگر هنگام ادای این جمله، بهاره با انگشت سبابه به دیوار اشاره میکرد، توازن و تناسب بیشتری با فضای نمایش نداشت؟ یا مثلا تکرار این جمله توسط گلچهره سجادیه که: «به دندونت دست نزن، کج میشه!»، فارغ از بود و نبود واقعیاش در متن برگمان، در این نمایش بیرون زده و حتی ممکن است خنده ناخودآگاه مخاطبی را در پی داشته باشد که محو درامی سنگین شده است.
نمایش «سونات پاییزی» بهآرامی آغاز میشود. آنقدر آرام و آهسته جلو میرود که شاید در ابتدا ملالآور و خستهکننده به نظر برسد، اما این خستگی از روح کاراکترها به مخاطب منتقل میشود و هرچه جلوتر میرویم، با نمایش پختهتر و فضایی ملتهبتر روبهرو میشویم.
نکته قابل توجه دیگر نمایش «سونات پاییزی»، پوستر کمنظیرش به قلم مازیار تهرانی بود. آن هم در شرایطی که اغلب پوسترهای تئاتر کپی دستچندمی از کارهای خارجی است. پوستر مازیار تهرانی اما با یک طراحی مسلط و اجرای فوقالعاده بدون استفاده از چهره بازیگران معروف این نمایش، پیام بزرگی دارد و آن تکیه بر اصالت نمایش و دوری از افکار بازاری و گیشهای صرف است.
شماره ۷۰۲