تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۰۴ - ۰۷:۲۷ | کد خبر : 2036

و جهانی منتظر نشسته بود…

فرید عطار نهم ماه مه ۱۹۸۶ برای سینمای دنیا روز مهمی بود. نشریه‌های هنوز معدود سینمایی آن زمان دنیا در شماره‌های ویژه‌شان از پایان یک کابوس خبر دادند. این برای اولین بار بود که دنیای سینما تا این اندازه تشنه تماشای یک فیلم شده بود. برای اولین بار بود که سینما برای تماشای یک فیلم […]

فرید عطار

نهم ماه مه ۱۹۸۶ برای سینمای دنیا روز مهمی بود. نشریه‌های هنوز معدود سینمایی آن زمان دنیا در شماره‌های ویژه‌شان از پایان یک کابوس خبر دادند. این برای اولین بار بود که دنیای سینما تا این اندازه تشنه تماشای یک فیلم شده بود. برای اولین بار بود که سینما برای تماشای یک فیلم لحظه‌شماری کرده بود. برای اولین بار بود که نشریات سینمایی این‌طور با دقت از لحظه لحظه پیشرفت یک فیلم سخن گفته بودند. تیترهای بسیاری از نشریات معتبر سینمایی در آن سال تلخ و آرام خبرهایی از پیشرفت کند و صبورانه یک فیلم بود: گرفتن یک نمای خارجی شلوغ. ساخته شدن پرهزینه‌ترین و طولانی‌ترین سکانس فیلم. پیشرفت تدوین. نارضایتی فیلم‌ساز از رنگ یک صحنه که دوباره باید او را به نماهای خارجی می‌کشاند. (همه می‌دانستند که نماهای خارجی چقدر تن او را آزار می‌دهد. پزشکی اخطار داده بود ماندن بیش از حد در هوای آزاد ممکن است باعث شود ریسک از دست دادن هوشیاری و به کما رفتن فیلم‌ساز بیشتر شود.) رضایت از صداگذاری و درنهایت در نهم ماه مه ۱۹۸۶ انتظار سینما به پایان رسید:
«ایثار» در سینماهای سوئد اکران شد. حسرت دیدن آخرین فیلم آندری تارکوفسکی بر دل دوست‌دارانش در سرتاسر جهان باقی نماند.
***
کمتر پیش می‌آید که سینماگری این‌طور بتواند چشم‌های جهانیان را به خود خیره کند. در عصر ما فیلم‌سازان بزرگی زندگی کرده‌اند، اما هیچ‌کدام به اندازه آندری تارکوفسکی برای مخاطبان سینما کنجکاوی‌برانگیز نبودند. جدال کند و نفس‌گیر بیماری مهلک سرطان با روند وسواس‌گونه فیلم‌سازی تارکوفسکی را تقریبا تمام نشریات معتبر فیلم‌سازی دنبال می‌کردند. همه می‌دانستند که فیلم ساختن تارکوفسکی شباهت زیادی با کارگردانان دیگر سینما ندارد. وسواس عجیب او در تمامی مراحل باعث شده بود که مدت زمان ساخت یک فیلم تارکوفسکی تقریبا به اندازه دو تا دو و نیم برابر فیلم‌سازان دیگر باشد و این تازه بدون در نظر گرفتن مدت طولانی بود که تارکوفسکی روی فیلمنامه کار می‌کرد. عموما به همین دلیل بود که تارکوفسکی بعد از آن‌که تصمیم گرفت به‌خاطر دگماتیسم حاکم بر مدیریت سینمای شوروی از آن کشور خارج شود و دیگر در شوروی فیلم نسازد، با مشکل تامین سرمایه مواجه شد. تهیه‌کنندگان با این‌که می‌دانستند ساخته دست تارکوفسکی سرانجام جوایز سینمایی معتبر و متعددی را به دست خواهد آورد، ترجیح می‌دادند روی فیلم‌هایی سرمایه‌گذاری کنند که زودتر به نتیجه می‌رسند. (یکی از تهیه‌کنندگان گفته بود: «کسانی که روی فیلم سرمایه‌گذاری می‌کنند، به دنبال یک سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت هستند. تارکوفسکی کاری می‌کند که فیلم ساختن نیازمند یک سرمایه‌گذاری بلندمدت باشد!») فیلم «نوستالژیا» چندین بار دست به دست شد و در آخر نیز با سرمایه‌ای که خود تارکوفسکی از راه‌های عجیبی جمع‌آوری کرد، به سرانجام رسید.
یک سال و نیم پس از ساخت «نوستالژیا» بود که سینما متوجه شد فاصله چندانی با از دست دادن تارکوفسکی ندارد. تقریبا همه می‌دانستند که سرطان، وقتی آن‌قدر پیشرفته باشد که خود تارکوفسکی خبر ابتلایش به آن را منتشر کند، چه اندازه خطرناک و مهلک است. همه منتظر بودند که تارکوفسکی مراحل مقدماتی ساخت فیلم «ایثار» را رها کند و برای درمان بیماری‌اش اقدام کند، اما او مثل همیشه، مثل تمام فیلم‌هایش به پایانی شاعرانه‌تر فکر می‌کرد.
***
از تارکوفسکی درباره افراط در استفاده از اشعار پدرش آرسنی در «نوستالژیا» پرسیده بودند و جواب شنیده بودند: «اگر می‌توانستم این‌طور شعر بگویم، هرگز فیلم نمی‌ساختم.» کمتر کسی است که در اعطای عنوان «شاعر سینما» به او تردیدی داشته باشد. (آن‌ها که از تارکوفسکی متنفرند، تنها معتقدند شاعر سینما بودن چیز بدی است!) و حالا او قصد داشت ثابت کند چه اندازه می‌تواند شبیه فیلم‌هایش باشد. «ایثار» برای سینمای جهان نمادی از فشاندن جان به پای هنر بود. وقف کردن زندگی به پای هنری که ستایشش کرده‌ایم. نادیده گرفتن مرگی که طنین گام‌هایش چنین آشکار بود و ستایش از زندگی. ماننده شدن تمام‌عیار به چیزی که سال‌ها تنها در تصاویر دیده شده بود. آندری تارکوفسکی تصمیم گرفته بود به یکی از فیلم‌های خودش تبدیل شود.
گزافه نیست این‌که گاه سینما، برای سینماگری که او را این همه ستوده است، جان می‌گیرد. سیل نامه‌های دوست‌داران تارکوفسکی از سراسر دنیا به سمت او سرازیر شد. نامه‌هایی که به قول خود او «هر روز با خواندن آن‌ها می‌فهمید جهان تا چه اندازه به شور زیستن بها می‌دهد» به او پیشنهاد کرده بودند تا خود شخصا نامه‌ها را نخواند تا فرصت بیشتری برای کار روی «ایثار» داشته باشد، اما او گفته بود که تنها با خواندن همین نامه‌هاست که می‌تواند «ایثار» را تمام کند.
***
«ایثار» در ماه مه ۱۹۸۶ در سوئد اکران شد. به فاصله اندکی پس از آن در اواخر ماه دسامبر، تارکوفسکی درحالی‌که هنوز بیشتر مردم دنیا نسخه نهایی وصیت‌نامه سینمایی او را ندیده بودند، سینما را تنها گذاشت. زمانی که فیلم سرانجام به اکران عمومی درآمد، صحنه پایانی بیش از همیشه رنگ‌وبوی شعر می‌داد. تارکوفسکی فیلمش را به فرزندی تقدیم کرده بود که مدت‌ها بود به‌خاطر رژیم شوروی او را ندیده بود. روی تصویر خانه در حال سوختن، روی قطعه انجیل متای باخ تارکوفسکی باشکوه‌ترین وداع تاریخ سینما را سروده بود: «با امید و اعتماد».

شماره ۶۹۴

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟