تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۰۹ - ۰۵:۱۵ | کد خبر : 3056

یاغی‌های تکرار ناشدنی

درباره آن‌هایی که فشار خون‌ها را بالا می‌برند پیمان خنافری هرگز نمی‌بخشمش. این جمله را بارها از زبان هواداران متعصب سرخابی در مورد بازیکنان محبوبی که بین این دو تیم جابه‌جا شدند، شنیدیم. نزدیک به نیم قرن از تقابل و رقابت استقلال و پرسپولیس در تاریخ فوتبال ایران می‌گذرد. شاید بالای هزار بازیکن در این […]

درباره آن‌هایی که فشار خون‌ها را بالا می‌برند

پیمان خنافری

هرگز نمی‌بخشمش. این جمله را بارها از زبان هواداران متعصب سرخابی در مورد بازیکنان محبوبی که بین این دو تیم جابه‌جا شدند، شنیدیم. نزدیک به نیم قرن از تقابل و رقابت استقلال و پرسپولیس در تاریخ فوتبال ایران می‌گذرد. شاید بالای هزار بازیکن در این دو تیم بازی کرده باشند، اما حکایت یک‌سری از آن‌ها متفاوت است. بازیکنانی که در اوج دوران محبوبیت خود ناگهان پیراهن رقیب را پوشیده‌اند و به هر دلیلی جابه‌جا شده‌اند، قطعا موقعیت سابق را پیش هواداران متعصب تیم سابق ندارند. هواداران آن‌ها اعتقاد دارند بازیکن تحت هیچ شرایطی و به هیچ عنوان حق انتقال به تیم رقیب را ندارد و حتی اگر از این انتقال‌ها سال‌ها بگذرد نیز شاید آتش خشم هواداران فروکش کند، اما قطعا آب رفته به جوی باز نمی‌گردد. البته چنین فضایی فقط مختص فوتبال ایران نیست، بلکه در فوتبال جهان نیز در اوج حرفه‌ای بودن این اتفاق برای هواداران رقیب قابل هضم نیست. به همین مناسبت به چهار نقل و انتقال تاریخی فوتبال ایران بین سرخابی‌ها خواهیم پرداخت و با بررسی شرایط آن نقل و انتقال، واقعه‌نگاری خواهیم کرد.
انتقال شاهرخ بیانی از استقلال به پرسپولیس بدون شک مهم‌ترین و جنجالی‌ترین انتقال دهه ۶۰ فوتبال ایران بود. انتقالی که بعد از گذشت سه دهه هنوز استقلالی‌ها به تلخی از آن یاد می‌کنند. شاهرخ که یکی از ستاره‌های آن دوران استقلال و تیم ملی بود، بعد از این‌که در سال ۶۳ با سعید مراغه‌چیان و مدیریت وقت استقلال، کردنوری، به اختلاف خورد، تهران را به مقصد آلمان ترک کرد، و در سال ۶۴ بازی نکرد تا این‌که با تماس علی پروین مواجه شد. پروین که علاقه خاصی به شاهرخ داشت، به او پیشنهاد یک قطعه زمین در سعادت‌آباد داد و بدین ترتیب شاهرخ در زمستان ۶۴ به جمع قرمزها اضافه شد. اتفاقی تلخ و غیرقابل باور برای استقلالی‌ها که باورشان نمی‌شد ستاره‌شان را در لباس سرخ ببینند. سرانجام در ۲۵ خرداد ۶۵ لحظه موعود فرا رسید و شاهرخ با پیراهن قرمز رودرروی هم‌بازیان سابق خود قرار گرفت. دقیقه ۱۲ پنالتی برای پرسپولیس. شاهرخ به دستور پروین پنالتی را تبدیل به گل کرد تا دنیا روی سر آبی‌ها خراب شود. دقیقه ۵۲ گل دوم شاهرخ به حجازی باعث شد تا پرسپولیس در روزی رویایی استقلال را شکست دهد و به فینال باشگاه‌های تهران برسد. شاهرخ که فقط یک فصل در جمع قرمزها بود، سال بعد به قطر رفت و سال ۶۸ مجددا به جمع آبی‌ها بازگشت که نقش غیرقابل انکاری در موفقیت‌های سال‌های ۶۹ و ۷۰ آبی‌ها داشت. شاهرخ وقتی به جمع آبی‌ها برگشت، به تیفوسی‌های آبی قول داد که در دربی جبران مافات کند. حرکت استثنایی او در دربی دی‌ماه ۶۹ و دریبل مدافعان حریف که با خطای پنالتی پنجعلی همراه بود، باعث شد خودش پنالتی را تبدیل به گل کند و با فریاد به سمت استقلالی‌ها بدود. کسانی که شاهرخ را از نزدیک می‌شناسند، به‌خوبی می‌دانند که او یکی از استقلالی‌های متعصب و واقعی است. هرچند خیلی‌ها هنوز بیانی را بابت آن انتقال نبخشیده‌اند.
وقتی در دی‌ماه ۷۳ در هفته آخر مرحله گروهی لیگ چهارم آزادگان، احمدرضا عابدزاده با شمایلی عجیب که شامل یک شورت ورزشی قرمز روی گرمکن سفید بود، وارد میدان شد، این‌بار هواداران نیمه شمالی ورزشگاه آزادی را حامی خود می‌دید؛ همان‌هایی که تا دو سال قبل شدیدترین شعارها را علیهش می‌دادند، این‌بار هوادار او بودند. عابدینی آس پیک را رو کرد و استقلالی‌ها مات و مبهوت. چرخ روزگار چرخید و احمدرضایی که ۵۶ ماه پیش با پیراهن استقلال در بازی با ملوان همه را غافل‌گیر کرده بود، این‌بار هم در بازی با ملوان همه را سورپرایز کرد. عابدزاده که در ابتدای سال ۷۲ به دلیل اختلاف مالی با اولیایی استقلال را به مقصد سپاهان ترک کرده بود، در بازی ایران تایوان در دوم تیرماه ۷۲ دچار مصدومیتی وحشتناک شد و حالا او مانده بود و یک پای آسیب‌دیده. و در روزگاری که کسی احوالش را نمی‌پرسید، عابدینی مدیرعامل وقت قرمزها او را برای درمان به آلمان فرستاد. عابدزاده که در معذوریت اخلاقی قرار گرفته بود، به پیشنهاد عابدینی پاسخ مثبت داد. دربی جنجالی دی‌ماه ۷۳ محل تقابل عابدزاده با تیم سابق و هواداران سابقش بود که به طرز کابوس‌واری برای عابدزاده به پایان رسید. یک محرومیت دوساله که البته بعد از گذشت ۹ ماه، بخشیده شد و البته فحاشی‌های فراوان و درگیری با عکاس و قصه‌های معروف آن دربی. جالب این‌که بعد از پایان محرومیت او، پرسپولیس که در پنج لیگ بعد از انقلاب قهرمان نشده بود، این‌بار در طول پنج سال، چهار بار قهرمان ایران شد. این کینه و نفرت استقلالی‌ها از عابدزاده تا بیماری او در اسفند ۸۰ ادامه داشت و طرفین اکنون کاری به کار هم ندارند.
«دیدیم نمی‌تونیم مهارش کنیم، گفتیم خودش رو بیاریم.» این جمله معروف علی فتح‌الله‌زاده در مورد مهدى هاشمى‌نسب بود. اواخر سال ۷۸ وقتی که پرسپولیس برای مسابقات باشگاه‌های آسیا در عربستان به سر می‌برد، کم‌کم بنای ناسازگارى مهدى با پروین آغاز شد. او که با عابدینى دچار اختلاف مالى شده بود، توقع داشت در حد نامش پول بگیرد، ولى مرغ پروین و عابدینى یک پا داشت. در این بین نظرى جویبارى با آگاهى از این موضوع پیشنهاد استقلال را ارائه کرد. اختلافات هاشمی‌نسب و پرسپولیسی‌ها به اوج خود رسیده بود که روزنامه خبر ورزشی تیتر زد: هاشمى‌نسب خرید ۱۰۰ میلیونى استقلال. وقتى در بازى پرسپولیس فولاد، مهدى یک دسته گل سمت هواداران جایگاه هشت انداخت، همان‌جا پروین پی برد که کار مهدى با استقلال تمام است. استقلال که در تمام سال‌هاى تاریخ نتوانسته بود مهره‌اى بزرگ را از رقیب جذب کند، این‌بار با جذب شاه‌مهره پرسپولیسی‌ها و سلطان دربی‌ها توانست گل اصلی نقل و انتقالات را به حریف بزند و تمام ناکامی‌هاى سال‌هاى قبل را یک‌جا جبران کند؛ انتقالی که بدون شک مهم‌ترین و جنجالی‌ترین انتقال تاریخ فوتبال ایران بود و ماه‌ها سوژه اصلی رسانه‌ها بود. روزى نبود که هاشمى‌نسب از فحاشى هواداران متعصب قرمز در امان باشد، شیشه ماشینش شکست و… لحظه موعود سرانجام در نهم دی‌ماه ۷۹ فرا رسید، تقابل مهدى با هواداران خشمگینی که به او اسکناس نشان مى‌دادند و علی پروینى که پیش‌بینى کرده بود هاشمى نسب قبل از پایان نیمه اول اخراج می‌شود. سوت آغاز بازى که توسط داور کره‌اى زده شد، لحظه سورپرایز پورحیدرى بود؛ جایى که پورحیدرى با شناخت کامل نسبت به جریان روانی حاکم بر مسابقه تصمیم گرفت هاشمی‌نسب را به خط حمله ببرد تا استرس از محوطه جریمه استقلال به محوطه جریمه حریف برود. دقیقه ۸۵ لحظه کلیدی این بازی بود، جایی که یک سانتر معمولی و بلند از نیکبخت و ضربه سر هاشمی‌نسب و اشتباه عجیب و توامان پیروانی و عابدزاده باعث شد تا دروازه پرسپولیس باز شود و خوشحالی عجیب مهدى و غش کردن او و… هرچند مهدى استقلال هرگز کیفیت هاشمی‌نسب پرسپولیس را نداشت، اما بدون شک مهم‌ترین انتقال تاریخ فوتبال ایران است و لقب یاغی، کاملا برازنده اوست.
خبرش خیلی کوتاه ولی شوک‌آور بود: ۲۲ محبوب آبی‌ها به ۱۰ قرمزها تبدیل شد. یه سریا می‌گن قلعه‌نویی و قریب پیچوندنش، یه سریا می‌گن درخواست‌های خارج از عرف داشته، یه سریا می‌گن تو استقلال زیادی گنده شده بود، یه سریا می‌گن دوست داشته بره رو جلد، اما هرچی که بود، نیکبخت بد مسیری رو انتخاب کرد، یه نفر نبود بهش بگه: داداش داری اشتباه می‌زنی. این همه جا، باید بری پرسپولیس؟ این وسط یه نفرم به‌شدت تیز بازی درآورد، انصاری‌فرد مدیر پرسپولیسی‌ها که فصل قبل با کنار گذاشتن پروین کلی انتقاد و تحمل کرده بود، با یه قرارداد تپل علی نیکبخت عشق حاشیه رو آورد تو تیمش. این‌جا بود که کاخ آرزوها و رویاهای هوادارانی که عاشق نیکبخت بودن ریخت پایین، بازیکنی که خودشون با شعاراشون محبوبش کرده بودن، رفته بود اون‌ور. تو مکتب استقلال – پرسپولیس هر چیزی رو تیفوسیا می‌تونن ببخشن، جز رفتن به تیم رقیب، هوادارایی که به شاهرخ بعد ۳۰ سال هنوز طعنه می‌زنن، هاشمی‌نسب رو با چهار تا گلش به استقلال نمی‌بخشن، چطور نیکبخت انتظار داره که مثل سابق دوسش داشته باشن. نیکبخت رفت و به استقلال هم گل زد و چنانم شادی کرد که این کینه رو چند برابر کرد. نیکبخت سه فصل خوب رو با پرسپولیس گذروند، اما جدایی از این تیم لحظه به لحظه اون رو به پایان فوتبالش نزدیک کرد. استیل آذین، صبا، داماش و دوباره استقلال، اما دیگه نه نیکبخت، نیکبخت سابق شد، نه کسی یه بازی خوب ازش دید. نیکبخت الان از این انتقال اظهار پشیمونی می‌کنه و دوست داره که استقلالیا ببخشنش، چینی بندزده دل اونا قطعا مثل سابق نمی‌شه، شاید ببخشن، اما فراموش نمی‌کنن.

شماره ۷۰۷

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟