داستان جلد
مهدی توکلی
فرزند احمد توکلی
مفهوم آقازادگی در زمان ما معکوس شده است، از مثبت به منفی، که دلیلی جز عملکرد آقایان ندارد، در عین اینکه با اصلاح عملکرد امکان برگرداندن معنای اصلی نیز وجود دارد. طی این سالها مصادیقی از عملکرد معکوس را دیدهام که در زیر به بعضی اشاره کردهام.
۱. وظیفه مسئول در چنین نظامی حکم میکند که نهتنها خود مراقب بر اجرای اصل فوق باشد، بلکه خانواده را نیز مقید به رعایت آن کند. طبیعتا ویژهخواهی برای خود و خانواده حتی در سبکترین شکل، نقض اصل است. هرگونه توصیه برای کسب امتیاز برای اعضای خانواده کمک به تشدید عملکرد معکوس است و آقایان را مدیون دیگران میکند.
[تجربه شخصی: یه بار رفتیم شیراز با بنیاد فارسشناسی قرارداد بستیم که نوروز در تختجمشید کنسرت برگزار کنیم. هیچ هزینهای به بنیاد تحمیل نمیشد و درصد معینی از درآمد رو هم برمیداشت. همینکه مطلع شد، با قدرت تمام جلومون وایستاد و نگذاشت کار پیش بره. همه حرفش هم این بود که باید مزایده برگزار بشه، شاید کسی پیدا بشه به بنیاد بیشتر بده. بهش گفتم تا عید فرصتی نیست و در اینصورت کار میسوزه. گفت مهم نیست. طی روال قانونی مهمتر از درآمد بنیاده. کار کلا سوخت.]
۲. بهکارگیری اعضای خانواده در نهاد یا سازمان تحت مدیریت از دیگر مصادیق عملکرد معکوس است. حتی در صورتی که آن عضو لیاقت ذاتی و اکتسابی داشته باشد. چون رابطه طولی و عرضی مسئول با دیگر کارکنان را پاره میکند. اهل علم مدیریت به نکته اصولی این بند واقفاند.
[تجربه شخصی: هیچکدوم از ما بچهها زیردست پدرم کار نمیکنیم. دو نوبت حتی، در روزنامه فردا و سایت الف کار کردنم با او منجر به اختلاف جدی باهاش شد. چون شدیدا محدودمون میکرد و به بقیه بیشتر بها میداد. برای همین نموندم پیشش و اومدم بیرون.]
۳. ایجاد ارتباط خانوادگی با دیگر آقایان شبکهای بین آقازادهها میسازد که حتی اگر آقایان نخواهند نیز عملکرد معکوس خواهد داشت. شبکههایی چنین و کارکردشان را بارها دیدهام.
[تجربه شخصی: ما تقریبا ارتباط خانوادگی با خانواده هیچ آقایی نداریم. دلیلش رو من بعدها فهمیدم. یک بار اتفاقی با پسر معاون یکی از وزرا آشنا شدم و از نوع کارهایی که از طریق رفقای آقازادهاش انجام میداد، متحیر شدم. موقعیتی که خودم اصلا نداشتم. دلیلش هم تنظیم رابطهای بود که پدرم کرده بود.]
۴. آقایان نباید اجازه دهند دیگرانی خارج از دایره اطرافیان با ایجاد ارتباط با آقازادهها به هر شکل، اعم از مالی، دوستی، معنوی و… رابطهای بسازند که امکان سوءاستفاده از آن وجود داشته باشد.
[تجربه شخصی: این یکی که الیماشاءالله نمونه دارم براش. دو مورد رو میگم. پدرم دوره هفتم نماینده تهران شده بود. از روابط عمومی مجلس کسی اومد دفتر طراحی و چاپی که داشتم و پیشنهاد داد که پنج عنوان نشریهای رو که مجلس منتشر میکرد، از اون به بعد ما انجام بدیم. مالیه قابل توجهی برای ما میداشت اگه میپذیرفتیم. درجا رد کردم، چون میدونستم پدرم چه انتظاری داره و طرف هم برای چی اومده. یک بار هم سال ۸۰ میخواستم چاپخونه بزنم. یکی از رفقا در هیئت مدیره یکی از بانکها آشنایی داشت. رفتیم پیشش و طرف آقازادگی منو میدونست. زنگ زد به مدیر اعتبارات و سفارش کرد. مدیر اعتبارات هم گفت ۲۰۰ میلیون تومان بهت میدیم سه ساله با شش ماه تنفس و سود ۱۱ درصد. عالی بود برامون. شب به پدرم گفتم قضیه رو. گفت نگیر، طرف دلش برای پروژه تو نسوخته، چون پسر منی داره بهت وام میده. اینبار هم درجا پذیرفتم و نگرفتم. البته پروژه چاپخونه هم هیچگاه عملی نشد.]
۵. مصادیق ذکرشده نمونهای از عملکردهای معکوس است. رعایت آنها دشوار ولی شدنی است. مهم اهتمام بر آنهاست. آقازادگی با رعایت چنین اصولی با استقلال شخصیت، آزادگی منش و آرامش دل و ذهن همراه است. این درست که محدودیت ایجاد خواهد شد و تحمل محدودیت مستلزم گذشتن از خود است، ولی باز هم در عین آقازادگی میشود همه اینها را رعایت کرد، و در عین حال کسبوکاری شخصی و سرمایهای متعارف داشت، یا مسئولیتی داشت در نهاد یا سازمانی از حکومت. مهم این است که استقلال کامل از آقا بودن پدر رعایت شود. در مراجعات خود را معرفی نکرد تا دیگران ملزم به رعایت شئونات شوند. به تواناییهای شخصی متکی بود و مثل دیگران در صف ایستاد تا نوبت برسد. اینها همه شدنی است اگر به اصل گفتهشده در بند اول ایمان داشته باشیم.
[تجربه شخصی: تهش اینکه پسر پدرم بودن خیلی منو بسته. ولی به این نسبت افتخار میکنم و خدا رو شاکرم که متولد این خونهام. زمانی تحمل این محدودیت خیلی برام سخت بود. خصوصا وقتی که وضعیت آقازادههای دیگه رو میدیدم، یا میشنیدم. و خصوصا اینکه کارم آزاد و تو بخش خصوصی بود. ولی الان مدتهاست که نگاهم عوض شده. اگه این محدودیتها به اندازه ذرهای منو در رضایت خدا از پدرم شریک کنه، برام کافیه. فاصله نداشتن با مردم هم اتفاق دیگهایه که برامون افتاده. این یکی که قابل قیمتگذاری نیست. اینکه حس کنی مردمی که میشناسنت، تو رو از خودشون میدونن. باز هم شکر خدا.]
شماره ۷۱۵
بنظرم جامعه ما ی جامعه ی ب ظاهر خوبه ولی در باطن خراب
عوامل زیادی در خرابیش موثر اند ولی یکی شون همین رانت و رانت بازیه ک یکی از پایه های اصلی تبدیل شدن جامعه ب طبقه ی فقیر و غنیه چیزی ک داریم میبینیم. اقا زاده ها وقتی قدرتمند میشوند ک حمایت اقایون بالا سرشون باشه بزارید واضح و رک حرف بزنیم مشخصه ک تمامی پروژه های بزرگ و کلان کشوری بدست افراد در راس قدرت داره صورت میگیره و این در حالیه ک ما فقط میتونیم نظاره گر باشیم.ژن خوب ژن خوب کردن دردی دوا نمیکنه اگه میتونید کاری کنید.در ضمن این رفتار ها در سطح جامعه مصداق عملکرد نظام سرمایه داری میباشد.امیدوارم روزی نرسد ک بگوییم صد رحمت ب لیبرالیسم.مچکر از چاپ نظر.