تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۹/۱۰ - ۲۱:۲۹ | کد خبر : 8578

یادم تو را فراموش

شبکه‌های اجتماعی چطور با جاودانه کردن گذشته، هویت آینده ما را شکل می‌دهند مریم عربی در این دوره و زمانه هر لحظه امکان دارد بی‌خبر از همه جا ناگهان با تصویری مواجه شویم که از انباری خاطراتمان در گذشته بیرون کشیده شده. هر روز ساعت‌ها در دریای عکس‌هایی غوطه‌ور می‌شویم که قرار است به شیوه‌ای […]

شبکه‌های اجتماعی چطور با جاودانه کردن گذشته، هویت آینده ما را شکل می‌دهند

مریم عربی

در این دوره و زمانه هر لحظه امکان دارد بی‌خبر از همه جا ناگهان با تصویری مواجه شویم که از انباری خاطراتمان در گذشته بیرون کشیده شده. هر روز ساعت‌ها در دریای عکس‌هایی غوطه‌ور می‌شویم که قرار است به شیوه‌ای بی‌نظیر، زندگی روزمره ما و دوروبری‌هایمان را مستندسازی کند. برای آن‌هایی که با شبکه‌های اجتماعی بزرگ شده‌اند، یعنی گروه بزرگی که تقریبا همه زیر ۲۵ ‌ساله‌های دنیا را شامل می‌شود، دوران کودکی که برای بقیه ما دورانی رازآلود بوده، کاملا نزدیک و دست‌یافتنی به نظر می‌رسد. جامعه‌شناسان معتقدند این وضعیت تاثیری بسیار عمیق بر رشد هویت این گروه می‌گذارد. چه تاثیری؟ هنوز درست نمی‌دانیم.

پایان فراموشی


فیس‌بوک در سال ۲۰۰۴ راه‌اندازی شد. کیت اکهورن در کتاب «پایان فراموشی: بزرگ شدن با شبکه‌های اجتماعی» می‌نویسد: «تا سال ۲۰۱۵، مردم در هر ساعت حدود ۳۰ میلیون عکس در اسنپ‌چت به اشتراک می‌گذاشتند و والدین بریتانیایی هر سال به طور متوسط حدود ۲۰۰ عکس از کودکانشان در فضای آن‌لاین منتشر می‌کردند.» این یعنی از یک جایی به بعد، مهم‌ترین لحظه‌های زندگی آدم‌ها با همه دنیا به اشتراک گذاشته شده. یعنی خاطره هر اتفاقی جاودان است و برای همیشه در حافظه شبکه‌های اجتماعی ثبت می‌شود.
اکهورن سعی کرده هر دو روی سکه‌ تأثیرِ پایانِ فراموشی را بر هویت نسلی که با شبکه‌های اجتماعی بزرگ شده، ببیند. از یک طرف می‌گوید کودکان و نوجوانان امروزی به سطحی از کنترل دست پیدا کرده‌اند که قبلا وجود نداشته. در گذشته، بزرگ‌سالان عاملیت کودکان را انکار می‌کردند و تفکر آرمان‌گرایانه بی‌گناهی و خلوص را به آن‌ها تحمیل می‌کردند. بزرگ‌سالان کسانی بودند که کتاب می‌نوشتند، با دوربین‌های گران‌قیمت عکس می‌گرفتند، یا نقاشی‌هایی سفارش می‌دادند تا خاطره کودکی را برای کودکان زنده نگه دارند. برای مرور آن، نه مشارکت در رقم زدنش. روی کار آمدن عکس‌های فوری ارزان‌قیمت در دهه ۱۹۶۰ میلادی، به کودکان این امکان را داد که یکی از ابزارهای تولید خاطره را تصاحب کنند و ظهور اینترنت آن‌ها را به سطح بی‌سابقه‌ای از خودمختاری رساند. اکهورن در این‌باره می‌نویسد: «زمانی کودکی به وسیله بزرگ‌سالان ساخته و پرداخته و ضبط می‌شد و کودکان فقط تماشاچی بودند؛ مثلا در آلبوم‌های عکس خانوادگی که عکس‌هایش به‌دقت انتخاب می‌شد، یا در مجموعه‌ای از نوارهای ویدیویی خانگی. ولی این مسئله دیگر برچیده شده. امروز نوجوانان خودشان تصاویر را تولید می‌کنند و بدون دخالت بزرگ‌ترها آن‌ها را منتشر می‌کنند.»
این رفتار می‌تواند تا حد زیادی سودمند باشد. تکنولوژی‌های جدید و به‌ویژه تلفن‌های هوشمند این امکان را به ما داده‌اند که داستان زندگی‌مان را روایت کنیم؛ انتخاب کنیم که چه چیزی را به یاد بیاوریم و در ثبت خاطراتی که از خود به جا می‌گذاریم، مشارکت کنیم. اکهورن می‌گوید: «مدت‌ها قبل از آن‌که کودکان قادر به تولید، تدوین و انتخاب تصاویر زندگی‌شان باشند، این کار را در سطح ذهنی و روانی انجام می‌دادند.» فروید این تصاویر را خاطرات پنهان‌گر نامیده است. به اعتقاد فروید، ما از این خاطرات برای تلطیف یا مبهم‌سازی تجربه‌های دردناک استفاده می‌کنیم. انسان‌ها همیشه تلاش کرده‌اند تا خودشان را با دردسرهای حافظه وفق بدهند و آن را از یک چیز ترسناک و غیرقابل‌ تحمل به چیزی بی‌زیان و آشنا تبدیل کنند. شبکه‌های اجتماعی این مهارت را در ما تقویت کرده‌اند.

روزگار سپری‌شده مردم سال‌خورده اما از سوی دیگر، به گفته اکهورن چنین رسانه‌هایی می‌توانند مانع کسانی شوند که به دنبال پشت سر گذاشتن گذشته‌شان و شروعی دوباره هستند. ما تنها کسانی نیستیم که تصاویر زندگی‌مان را پست می‌کنیم؛ دوستان و خانواده‌مان هم در شبکه‌های اجتماعی از زندگی ما وقایع‌نگاری می‌کنند و این اتفاق گاهی بدون رضایت و موافقت ما می‌افتد. اکهورن نگران است که بزرگ شدن در فضای آن‌لاین، توان ما را برای ویرایش خاطرات، گلچین کردن آن‌چه باید گلچین شود و پشت سر گذاشتن گذشته و ادامه دادن زندگی، سلب کند. او می‌نویسد: «دیگر خطر احتمالی، ناپدید شدن کودکی نیست، بلکه احتمال جاودانگی کودکی است.» دیگر از خاطرات پنهان‌گر خبری نیست و این خاطرات به‌وضوح هرچه تمام‌تر در شبکه‌های اجتماعی برای دوست و آشنا و غریبه خودنمایی می‌کنند.
در دنیای امروزی، آدم‌ها دیگر به این آسانی‌ها نمی‌توانند تغییر هویت یا حتی چهره بدهند؛ به لطف اینترنت از جراحی‌های زیبایی گرفته تا عمل‌های پیچیده تغییر جنسیت در چشم‌برهم‌زدنی برملا می‌شود. روی عکس‌های قدیمی دوستان و آشنایان تگ می‌شویم و وقایعی را به یاد می‌آوریم که ترجیح داده‌ایم آن‌ها را پشت سر بگذاریم. باید با گذشته‌مان زندگی کنیم؛ هیچ راه فراری نیست.

مورد عجیب بچه جنگ ستارگانی


دوام تصاویر و اطلاعات در دنیای مجازی برای بعضی‌ها بیشتر از بقیه دردسرساز می‌شود؛ مثلا انتشار تصاویر یا اطلاعات خصوصی از زندگی آدم‌ها یا یک توییت دردسرساز که زندگی اجتماعی شخص را نابود کرده، می‌تواند تا مدت‌های طولانی برای فرد تبعات داشته باشد. اکهورن برای نمونه به مورد پسر نوجوان کانادایی‌ای اشاره می‌کند که در سال ۲۰۰۲ ویدیویی از خودش منتشر کرد که در آن یک چوب گلف را مثل شمشیر نوری یا همان جنگ‌افزار تخیلی مجموعه «جنگ ستارگان» توی هوا تکان می‌داد. یکی از هم‌کلاسی‌ها این ویدیو را پیدا کرد و آن را با عنوان «بچه جنگ ستارگانی» در اینترنت به اشتراک گذاشت. میلیون‌ها نفر ویدیو را دیدند و این اتفاق در زمانی افتاد که پدیده وایرال شدن هنوز به شکل امروزی‌اش مطرح نبود. پسربچه توی مدرسه مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار گرفت و کارش به بیمارستان روانی کشیده شد. در سال ۲۰۱۳ او با وجود اقدامات قانونی‌ای که انجام داده بود، هنوز درگیر تبعات انتشار ویدیو بود و هم‌چنان از مشکلات روانی رنج می‌برد و حتی در مصاحبه‌ای اعلام کرد که گاهی به خودکشی فکر می‌کند.

نامحرمانه


به گفته اکهورن، همه ما از تجربه‌‌گری در دوران نوجوانی و بلوغ سود می‌بریم. در این دوران ما در شرایطی زندگی می‌کنیم که اریک اریکسن، روان‌کاو سرشناس، آن را «تعلیق روانی- اجتماعی» نامیده است؛ مرحله‌ای که در آن میان اصول اخلاقی که در کودکی یاد گرفته‌ایم و اخلاقیاتی که از سوی بزرگ‌سالان تدوین شده، سرگردانیم. این دوره، زمان آزمون و خطاست و جامعه به نوجوانان اجازه می‌دهد ریسک کنند، بدون آن‌که از پیامدهای آن بترسند؛ به این امید که با این کار هسته درونی‌ خود را شکل بدهند و آن‌چه را که به زندگی معنا می‌دهد، حس کنند. اینترنت خلوت و محرمانگی این دوران را از بین می‌برد و اشتباهاتی را که در دوران تعلیق روانی- اجتماعی مرتکب شده‌ایم، برای همیشه ثبت و ماندگار می‌کند. حالا همکاران و کارفرمایان برای شناختن شخصیت ما به حساب‌های کاربری‌مان در شبکه‌های اجتماعی رجوع می‌کنند. این مسئله چه تاثیری بر نوجوانان امروزی می‌گذارد؟ زندگی زیر سایه این خطر چه شکلی است؟ چه می‌شود وقتی تمام یک نسل هرگز شانس آزادانه تجربه کردن یا بازسازی هویت خودشان را پیدا نکنند؟

در ستایش فراموشی


اکهورن معتقد است با روی کار آمدن شبکه‌های اجتماعی، حقوق انسانی ما در نقطه مقابل منافع شرکت‌های بزرگ فعال در حوزه تکنولوژی قرار گرفته است. این حق ماست که فراموش کنیم و حقمان است که فراموش شویم. این حقوق انسانی ازدست‌رفته زمینه‌ساز جنبش‌هایی در اروپا و سایر کشورهای دنیا شده که مخالف نام بردن از خردسالان در رسانه‌ها و انتشار عکس‌های آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی است. توانایی جدا شدن از گذشته و حرکت رو به جلو به سمت تبدیل شدن به انسانی با بدن یا شخصیت جدید، یک آرمان دموکراتیک است. هم‌چنین حق ماست که به همان صورتی که هستیم، باقی بمانیم. به طور مثال، این مسئله درباره مهاجران مصداق پیدا می‌کند. می‌توان گفت در این‌جا حافظه، شکلی از نمایش سیاسی است که از سوی شبکه‌های اجتماعی فعال می‌شود. آدم‌ها می‌توانند هم‌زمان با سفر میان کشورها، تاریخشان را حفظ کنند و خانواده‌های مهاجران می‌توانند پابه‌پای فرزندانشان در دنیا سفر کنند؛ البته در دنیای مجازی.

خاطره‌های پراکنده


ولی آیا همه تصاویر، مستند هستند؟ ناتان جورگنسن در کتاب «تصویر اجتماعی» ادعا می‌کند که بیشتر تصاویر منتشرشده در فضای آن‌لاین فقط تجربه‌ها را به اشتراک می‌گذارند و خاطره خلق نمی‌کنند. جورگنسن می‌نویسد: «سلفی‌ها بیشتر از آن‌که تصویری دقیق از ما در یک زمان و مکان مشخص باشند، نمایش بصری تصوری هستند که از خودمان داریم؛ معمولا پس‌زمینه‌ای ندارند و آشکارا موقعیت را نشان نمی‌دهند. درباره بیشتر آن‌ها می‌توان گفت که هیچ اهمیتی ندارد که ۲۰ سال آینده وجود داشته باشند یا نه. این همان دیدگاهی است که باعث شده شبکه‌های اجتماعی به تصاویر موقت رو بیاورند؛ مثل استوری‌های اینستاگرام و اسنپ‌چت.»
به باور جورگنسن نوجوانان امروزی سایبروگ‌ یا آدم‌ مکانیکی هستند و تلفن‌هایشان چشم‌هایی مکانیکی است که به آن‌ها کمک می‌کند تجربه‌هایشان را برای دیگران توضیح دهند. او می‌نویسد: «مستندسازی یعنی به جای این‌که به شکلی منفعلانه نظاره‌گر جریان پیدا کردن تجربه‌هایمان باشیم، در شکل‌گیری آن‌ها مشارکت کنیم. نباید به عصری برگردیم که ارتباط کمتری با تکنولوژی داشتیم. واقعیت همیشه دست‌کاری‌شده بوده و هست و امکان دسترسی به خلوص بی‌واسطه وجود نداشته و ندارد. ما نباید بپرسیم عکاسی برای شبکه‌های اجتماعی خوب است یا بد، بلکه باید بپرسیم چطور می‌توانیم کاری کنیم که خوب باشد.»
چه شگفت‌انگیز می‌شد اگر می‌توانستیم لحظات لذت‌بخش و حتی دردناک گذشته را دوباره ببینیم؛ همان ثانیه‌های عجیبی که سال‌ها به آن فکر می‌کنیم. ولی مسئله این‌جاست که چنین لحظه‌هایی در تصاویر ثبت نمی‌شوند. همیشه چیزی از آن‌ها جایی جا می‌ماند؛ بویی، لمسی، صدایی، حس حضوری. جای عشق و درد در تصاویر حک‌شده در اینستاگرام خالی‌ است.

چلچراغ۸۲۰

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: مریم عربی

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟