تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۱۷ - ۰۷:۲۳ | کد خبر : 991

یـاران مـلکه

استیو مارتین چگونه به فیلمهای جیمیز باند راه یافت؟ نوید حمیدی تا اسم مامور مخفی و سینما پشت هم می‌آید، ناخودآگاه یاد فیلم‌های پلیسی فرانسوی و انگلیسی می‌افتیم و تا آن‌جا که بتوانیم اسامی مختلف را ردیف کرده و از خوبی و بدی این فیلم‌ها می‌گوییم. حالا در این بین نام ماشین استون مارتین هم […]

استیو مارتین چگونه به فیلمهای جیمیز باند راه یافت؟

نوید حمیدی

تا اسم مامور مخفی و سینما پشت هم می‌آید، ناخودآگاه یاد فیلم‌های پلیسی فرانسوی و انگلیسی می‌افتیم و تا آن‌جا که بتوانیم اسامی مختلف را ردیف کرده و از خوبی و بدی این فیلم‌ها می‌گوییم. حالا در این بین نام ماشین استون مارتین هم آورده شود، تمامی نشانی‌ها به مامور مخفی جذاب و دلربای انگلیسی به نام جیمزباند می‌رسد که با تیتراژ معروف و عدد شناخته شده‌اش برای همه دوستداران سینما آشنا است. ۰۰۷ یا همان انگلیسی کم حرف و جسور؛ اولین بار در سال ۱۹۶۲ میلادی با بازی شان‌کانری به پرده‌های نقره‌ای راه پیدا کرد و چنان عظمتی به این شخصیت داد که همه را مبحوت خودش کرد. در ادامه جرج‌ لازنبی، راجر مور، تیموتی دالتن، پیرس برازنن و دنیل کریگ پنج بازیگر دیگری بودند که این نقش را ایفا کردند و موفق بودند.
اگر به قبل برگردیم بیش از نیم قرن از آغاز ساخت اولین قسمت مامورمخفی ۰۰۷ گذشته و در این بین ماشین او از بنتلی سمبل اشرافیت، تویوتا جی تی۲۰۰۰ عجیب و ویژه، مرکوری کم نام و نشان، فورد ماستانگ پرهیجان به اِی.اِم.سی هورنت و لوتوس، رنو و سیتروئن رسید و دائم در حال تغییر و عوض شدن بود و تناسبی با جیمزباند نداشت.
استون ‌مارتین علاوه بر افزایش جذابیت فیلم؛‌ نقطه تاریک و گم‌شده این مامورمخفی را از بین برد و حالا به جزئی جدایی‌ناپذیر از شخصیت جیمزباند بدل شده و تنها در دوره‌ای که ب.ام.و و پیرس برازنن در حال پاس‌کاری و خودنمایی بودند نتوانست به نگاتیوهای حساس به نور راه یابد. فلمینگ نویسنده کار در کنار تهیه‌کنندگان این فیلم و طرفدارانش سه راس مثلثی بودند که به جیمزباند شیک‌پوش و خاص، خاصیتی عامه‌پسند دادند؛ حتی کم! فلمینگ می‌دانست لازمه زنده شدن و جان گرفتن جیمزباند آداپته شدن با فضای سرگرمی سینما برای مخاطب است.
فلمینگ در کتابش جیمزباند را با زخمی بر گونه، لبخندی نسبتا خشن بر لب، ذائقه غذایی خاص، فیزیک مردانه و تنومند معرفی کرده بود. تهیه‌کنندگان اما می‌خواستند او شیک و پیک تر باشد و یکدفعه از راه برسد و همه را ناک‌اوت کند و دستِ آخر زخم روی لب‌اش را با دستمال داخل جیب‌اش پاک کند و زنی زیباروی عاشق خود کند و با چاشنی‌ هالیوودی به پایان برسد. فلمینگ فهمید که باید کوتاه بیاید و جیمزباندی که برای تصمیم‌هایش اصول و قوائدی دارد و البته ماشینی فوق‌العاده برای جنگیدن است را کمی عاشق ببیند. کاری که چندان به او نچسبید.
فلمینگ، ماشین تجملی و لوکس بنتلی با آن پسوند طولانی را انتخاب کرد. اولین ساخته سینمایی اثر او (Dr.No) بود که در سال ۱۹۶۲ ساخته شد و شان کانری با ماشین بی شیله پیله Sunbeam Alpine در فیلم حضوری قدرتمند از خود نشان داد و بسیاری از زنان زیباروی جهان را عاشق خود کرد. البته که صدای جذاب و مخملی او هم بدجور روی ذهن کنجکاو تماشاگران تاثیرش را گذاشت. فروش خوب و اتفاقات خوب در راه بود. در این بین استون مارتین ناراحت از درخشش رقبا؛ هرطور بود با چک و چانه زدن توانست اولین نقش نصفه نیمه خودش را در سومین فیلم جیمزباند به نام Goldfinger (پنجه طلایی) با مدل DB5 به دست بیاورد تا جیمزباند بتواند در حین سیگار کشیدن و فرمان چرخاندن دکمه‌ای بزند و بوم! همه چیز را نابود کند. ماشینی که در کتاب‌های بعدی فلمینگ نیز نقش اصلی را به دست آورد. جریان‌سازی استون ‌مارتین در صنعت فیلم‌سازی و دنیای آن روزها از این‌جا آغاز شد و بدجور گرد و خاک به راه انداخت.

استون ‌مارتین DB5
این ماشین تمام ناکامی‌ها را کنار زد و به لقبی دست یافت که بازیگران آن زمان صنعت ستاره‌ساز هالیوود هم نمی‌توانستند به چنین موقعیتی برسند؛ احمقانه‌تر آن‌که این ماشین شیفته جوانان ۳۰ ساله پول‌دار آن روزها شده بود تا به هم‌نسلان و دختران شهر نشان دهند که با خرید یک استون مارتین می‌توان جذاب بود و هر که استون مارتین دارد همان جیمزباند داخل فیلم‌ها است. استون مارتین مسیری را شروع کرد که بسیاری از مدیران صنعت ماشین‌سازی را از خواب‌ خرگوشی پراند، تا دست به کار شوند و غم را کنار بگذارند و به فکر حقوق آخر ماه کارمندانشان باشند و فکر تعطیلی را نکنند. استون را باید، سردمدار آغاز جریان ماشین‌هایی دانست که از قهرمان‌های فیلم‌ هیچ کم نداشتند. موفقیت و قدرت استون ‌مارتین در مجموعه فیلم‌های جیمزباند تا آن‌جا پیش رفت که در پوستر و تیزرهای تبلیغاتی بازیگر نقش اصلی را کنار زده بود و حالا آن‌ها باید به اعتبار استون مارتین برای فروش بیشتر متکی می‌شدند. این رقابت چنان بالا گرفت که کمپانی‌های ماشین‌سازی برای تبلیغ محصولات خود، دست به هزینه‌های احمقانه زدند و بدجور شکست خوردند. عاقبت تقلید و مقلد بودن برای بسیاری از آن‌ها و نبود خلاقیت! مدیران کارخانه‌های ماشین‌سازی که از این استودیو به آن استودیو می‌دویدند و به هیچ چیز هم نمی‌رسیدند جز خنده رئیسان استودیوها که با ابرو تکان دادن می‌گفتند رقم پیشنهادی اصلا کافی نیست و آن‌ها مجبور بودند به گردن خم کرده و کنج‌نشینی و انزوا و اخراج از کارخانه را تجربه کنند و به بی‌کاران جامعه بپیوندند.
DB5 نقطه اوج بلندپروازی استون ‌مارتین در دنیای ماشین‌سازی بود. ماشینی بی‌شباهت به تمام ماشین‌های امروزی و ماشین‌های ساخته شده در زمان خود! از هندلیگ، کیفیت سواری، فضای دلنشین و دلچسب کابین، صدای پرحرارت موتور، رنگ سراسر سیاه داشبورد، فرمان طرح چوب، صندلی چرم و از همه مهم‌تر موتور ۲۹۲ اسب‌بخاری آن که با چرخاندن سوییچ، لرزه به جیمزباند انداخته بود و بدجور در مصاحبه‌‌های خبری از این ویژگی استون تعریف می‌کرد و صفر پُشت صفر پول بی‌زبان به حساب‌شان سرایز می‌شد جهت قدردانی. سازندگان این مدل از استون مارتین، تمام چراغ قرمزها را کنار زدند و آماده ریسک کردنی شدند، تا دوباره بشوند همانی که در ابتدای راه بودند. این مدل از استون‌ مارتین در هفت قسمت از فیلم‌های جیمزباند نقش‌آفرینی کرد و بدجور رقیبانش را کور و کر و لال کرد و پیشتاز فیلم‌های اکشن دنیا شد.

DBS فرزند ارشد انگلیسی
این بچه جذاب و دوست داشتنی کمی از پدر ستاره سازش قدبلندتر است. نسل اول این ماشین از اواخر دهه ۶۰ میلادی به کوچه پس کوچه‌های شهر آمد. این نسل با موتور شش سیلندر، بزرگ‌تر از ماشین‌های کوپه شرایط سواری برای چهار نفر را فراهم می‌کرد. معلوم نیست مهندسان استون در کدام دنیا سیر می‌کردند و بدتر از آن طراحان ارشد ماشین در کدام سیاره‌ای بودند که هیچ مشکل و مانعی در سرکار این پروژه نتراشیدند و به سرعت آن را در خط تولید چپاندند. خطوط کشیده بدنه، ارتفاع ماشین، چراغ‌ها و مهم‌تر از آن حالت تهاجمی جلوی ماشین، ویژگی‌های یک ماشین اسپرت را به ما القا می‌کند. نسل بعدی این ماشین به لقب سریع‌ترین ماشین چهارنفره دنیا بدل شد که در فاصله زمانی سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۲ با موتور هشت سیلندر روانه بازار فروش شد. گل سرسبد مدل‌ها به نسل سوم برمی‌گردد که با نوآوری‌اش، میخ جایگاه استون مارتین را بدجور در صدر جدول بهترین‌ها کوبید. این مدل ۱۲ سیلندری که در چهار قسمت Casino Royale، Quantum of Solace، Skyfall و قسمت Spectre یار و یاور جیمزباند و دنیای پرزرق‌وبرقش بود؛ حد فاصل سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ تولید و در اختیار مصرف‌کنندگان قرار گرفت.
در این بین با دیده شدن آئودی R8 در فیلم «آیرون من»، ب.ام.و i8 در «ماموریت غیرممکن ۴»، خودروهای ژاپنی و آمریکایی در «سریع و خشن ۶ و ۷»؛ بدجور جایگاه مدیران ارشد استون به لرزه افتاد که نکند بازار انحصاری و فوق‌العاده‌ای را که به دست آوردند از دست بدهند. آن‌ها نگران بودند که این مدل نتواند نمایشی موفق و درخور توجه در قسمت جدید جیمزباند داشته باشد و این احتمال که سازندگان فیلم جدید نتوانند به خوبی از پتانسیل ماشین جدیدشان بهره ببرند. اما این موفقیت چنان آشکار بود که در فیلم Casino Royale استون ‌مارتین توانست در سکانس تعقیب و گریز جاده‌ای، با عملکرد موفق بدلکاران، رکورد هفت دور معلق زدن را در کتاب رکوردهای جهانی گینس به ثبت برساند. این سوپراسپرت پرقدرت با موتور ١٢ سیلندری خود که توان تولید ۵١٠ اسب بخار نیرو را دارد یکی از بهترین‌های استون تا به امروز است. ماشین DBS علاوه بر ظاهر غارت‌گرش با بازیگر تازه‌ خود دنیل گریک توانست با هزینه تولید ۱۵۰ میلیون‌دلاری، به فروش ۵۹۹ میلیون دلار برسد و چشم و دل تهیه‌کنندگان را بدجور سیراب کند.
تمام زرق و برق و جذابیت این مدل از صندلی‌هایی با جنس فیبرکربن، فرمان کوچکتر، رنگ بدنه، طراحی صفحه کیلومتر شمار دیجیتالی، داشبورد عریض‌تر و غرش استارت ماشین؛ انگار از دنیایی دیگر آمده. با تمام این تعاریف این ماشین؛ باز هم آن ایده‌آل همیشگی سازندگان استون مارتین برای نمایش در دنیای سینما نبود و به دنبال ارائه اثری پرسروصداتر بودند.

DB10 یادآور شکوه پدربزرگ
در آخرین قسمت جیمزباند Spectre به کارگردانی سَم مندس DB10 درخشان ظاهر شد و مچ تمام رقیبان را خواباند. این مدل همان هنرنابی بود که سازندگانش مدت‌ها به دنبال ساخت آن بودند. قبل از عرضه عمومی و ارائه در نمایشگاه‌های مختلف دنیا در دسامبر سال ۲۰۱۴ میلادی به همراه گروه تولید فیلم در لندن، مراسم رونمایی از این کانسپت انجام شد. نوه ناخلف DBS دست کمی از پدربزرگ ندارد و جاه‌طلبی طراحانش شاید کمی توی ذوق بزند و برای هر عشق ماشین جذاب نباشد.
شاید این حجم از تحول در DB10 امتیازی منفی برای این مدل به‌شمار آید. ساخت استون مارتین DB10 بر اساس پلتفورم مدل ونتیج در سال ۲۰۱۴ آغاز شد. با تغییر و کاهش فاصله محورها، کاهش ارتفاع ماشین، خطوط شکسته به‌کاررفته در چراغ‌ها، تغییر اندازه گلگیرها، بدنه و سپرها؛ کاهش وزن و حالت تهاجمی آرایش چراغ‌های عقب و جلو، خطوط روی کاپوت، شیب جلوی ماشین، تغییر شکل آینه‌ها و دستگیره درها، با اندک حفظ وقار مدل قبل به چهره‌ای جدید دست یافت و به نوعی نمادی از طراحی ماشین‌های سال‌های آینده را به نمایش می‌گذارد. البته یک نکته برای خریداران این ماشین وجود دارد که با توجه به ممنوعیت استفاده از DB10 در معابر شهری و جاده‌ها؛ خریدار آن تنها می‌تواند در پارکینگ خانه‌اش از آن استفاده کند که البته با توجه به محدود بودن آن (۱۰ دستگاه) این امکان برای هرکسی محیا نخواهد بود. حالا باید منتظر بود و دید آیا در قسمت آینده دوباره شاهد نسخه جدیدی از استون مارتین خواهیم بود یا نه؟

شماره ۶۸۰

تهیه نسخه الکترونیک

کتابفروشی الکترونیک طاقچه

برچسب ها: ,
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟