تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۱/۰۱ - ۲۱:۲۶ | کد خبر : 10321

درباره کتاب «اتاقی از آن خود»، ترجمه و ویراستاری آن

نگاهی به کتاب «اتاقی از آن خود» اثر ویرجینیا وولف، با ترجمه صفورا نوربخش

این یادداشت چهار بخش دارد و طی آن به کتاب «اتاقی از آن خود» اثر ویرجینیا وولف، ترجمه صفورا نوربخش، ویراستاری مژده دقیقی، از انتشارات نیلوفر می‌پردازد. از اصول سبکی نثر کتاب و نویسنده ایده‌آل سخن می‌رود و از معنای مدنظر ویرجینا وولف و ویراستاری و ترجمه آن.

در توصیف شاعرانگی فصل یک کتاب و نثر آن

«مقاله‌نویس مدرنیست دیگر صرفا نگران ارائه‌ی دلیل و برهان کافی و قابل قبول با تکیه بر حقیقتی «واحد» و «عینی» نیست، بلکه بیش‌تر در صدد نشان دادن رابطه‌ی پیچیده‌ی «من داستانی» حاضر در متن با مخاطب و موضوع است برای تبیین حقایقی تو در تو. این استراتژی بسیار نوین، قدرت و اعتبار «من» سنتی عالم و دانشمند را کاملا تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، نثر را از قالب خشک و یک بعدی رها می‌کند و به آن امکان سیلان و حرکت داستانی می‌بخشد.»۱

گفتن از بعضی کتاب‌ها نقض غرض است، چراکه می‌خواهند ناگفته بمانند و در ناگفتگی گفته شوند. بعضی کتاب‌ها آدم را بی‌دفاع می‌کنند و کنش فکری آدمی را می‌برند به سمت نیروهای سیال ازلی-ابدی. رفتار با این نیروها نه گفتن و آشکار کردنشان که عریان شدن و آشکارشدنی درونی می‌طلبد.

از فراری اگر بگوییم، از حضور پیوسته‌ آیرونی اگر بگوییم، از پنجره روایت حدیث نفس و بیرون آمدن از آن و گره‌خوردگی بیرون و درون اگر بگوییم، گفته‌ایم چیزهایی از فنی که پیاده می‌شود و نگفته‌ایم از آن‌چه سواره، بی‌رخصت و آواره می‌تازد. آواره می‌تازد. آواره در هر جا و هر چیز.

آوارگی معنایی که او می‌خواهد بگوید در تک تک المان‌ها و حرکات و سکنات.

معاش با آواره، نه معاشی به رسم و اصول معاشرت‌های عام است، و نباید هم باشد، که معاش با او، اول اصول و رسم معاشرت را آوار می‌کند.

از مختصات و اهداف نثر و معنای مدنظر ویرجینیا هم همین است. رسم و اصولی نو به میدان انداختن، با لنز‌های دیگری ماجرا را دیدن و زن و داستان…

اتاقی از آن خود
طرح جلد کتاب «اتاقی از آن خود»

«اتاقی از آن خود» را می‌توان از زمره جستارها به شمار آورد. جستاری که با نثری آمیخته به شاعرانگی آغاز می‌شود در فصل یک، و در فصل‌های بعد در فضایی شفاف‌تر و با لحنی مطمئن‌تر و تحریک‌کننده‌تر و جملاتی مستدل‌تر و صاف و صوف‌تر ادامه می‌گیرد.

به این فکر می‌کنم که روحیه و بیماری وولف چقدر در شکل‌گیری نثرش تاثیر داشته؟

به‌زودی به این نتیجه می‌رسم که خیلی.

اصولا بستر زایش ادبیات بستر امر شخصی است. ما نثر وولف را که می‌خوانیم، وولف را می‌بینیم و این خیلی اهمیت دارد زبان، به بینایی و شنوایی برسد. نویسنده بتواند خودش را در زبان پیاده کند و زبانی مختص به خودش را بسازد. با جنون‌هاش، با صداهای نامتمرکز و پیوسته متمرکزش، با سرعت و هجوم نیروهای ذهنی‌اش، یا با کندی‌ها و و باتلاق‌هاش.

و زبان‌مند کند لالی‌ها و گنگی‌هاش را، و درخشش‌ها و تاریکی‌هاش را، با قدرت تمام، بی هیچ اصول از پیش پرداخته و آماده‌ای. که یعنی از طبیعت خام بی‌شکلش شکل‌ها برآرد به زبان و در زبان. در کار وولف و هر نویسنده بزرگی، ما شاهد این هستیم.

یکی از دغدغه‌های کتاب همین است. زنان به دلیل انباشت قدرت و ثروت در دستان جنسیت مذکر، و نداشتن اتاقی از آن خود هیچ‌گاه نتوانسته‌اند داستان خود را بنویسند. داستانی با مختصات و اصول خودشان و برآمده از طبیعت جنسیتشان.

در نگاه وولف، زن همیشه آینه‌ای بوده برای مرد:

«طی همه‌ی این قرن‌ها، زنان چون آینه‌هایی عمل کرده‌اند که قدرتی جادویی و خوشایند دارند و می‌توانند قامت مرد را دو برابر اندازه‌ی واقعی‌اش نشان بدهند.»۲

این نقش تحمیلی آینه‌گی، این واسطگی برای جنسیت مذکر مانع آن شده است که زن صدا و تصویری برای خود داشته باشد و داستانی از آن خود بنویسد.

نویسنده از قاف‌های بلند ازلی-ابدی آب حیات برمی‌دارد. نویسنده بر آن‌جا نشسته و نظاره‌گر است. در حالت ایده‌آلش.

هر نظاره‌گری‌ای لاجرم با لنزی است و از منظری است. نویسنده عنکبوت است با هزار چشم.۳ اما ته کار، خود نظاره‌گری داخل بازی شدن است و ما نظاره‌گری بی دخیل و دخالت نداریم.

تصویرسازی ویرجینیا وولف
تصویرسازی چهره ویرجینیا وولف، اثر Vanessa Bell

همین مفهوم از فهم‌هایی بود که وولف کرد. وولف فهمید قدرت و ثروت و اتاقی از آن خود داشتن جنس مذکر طی تاریخ و در جوامع مسبب این شده که نگاه عام، در عمیق‌ترین ساختار‌هاش حتی، شکلی مردانه بگیرد و قواعد و ساختار‌های مردسالارانه در انواع لایه‌های جامعه و بینش آن حاکم شود. زبان، فرهنگ و تمدن خودش را بسازد. و این یعنی همه چیز. همه چیز!

وولف فهم کرد: این‌که نگاه عمومی استعداد‌ها و توانمندی‌های مرد را ارج می‌نهد و برتری مرد به زن را قائل می‌شود، ناشی از در اختیار داشتن ابزار قدرت و ثروت و حق مایملک داشتن جنس مذکر است، نه ذات و جنس طبیعت مذکر و فرومایگی جنس زن. با این نگاه، حقوق و قوانین شکل مردانه دارند، چرخ‌های جامعه همه مردانه می‌گردند و زن با تمام استعداد‌ها و توانمندی‌هاش، جایگاهی به عنوان جنس دوم و واسطه دارد و روغن‌کاری این چرخ‌ها را می‌کند.

از نگاه وولف هر خوانشی که جنسیت زن را به غیر از انسان تقلیل یا افزایش دهد، ضد فمینیست است. چه به تفریط او را واسطه و جنس دوم بداند، چه به افراط از او الهه بسازد. هر دو این افراط و تفریط‌ها زاده ساختار‌ها و بینش‌های تمدن مردسالارانه است. درواقع وولف می‌گوید زن همیشه از منظر مرد تعریف شده و آن منظر هماره با هیجانات دخیل بوده و عیار واقعی و واقعیت زن نادیده گرفته شده است.

در فصل سوم استدلال‌ها از ریتم می‌افتند و ریتمی کاملا مشابه و تکراری و حتی کند دارند. مدام شاهد مثال آورده می‌شود و این شاید برای بسط موضوع بد نباشد، اما می‌توانست مثل اوایل کتاب با تنوع و استدلال‌های شاخ‌تر و نثری پویاتر نوشته شود.

و در آخر، ترجمه وولف آن‌طور که ناکامی مترجمان در بعضی آثار داستانی‌اش ثابت کرده، کار دشواری است. ترجمه صفورا نوربخش از کتاب، با ویراستاری مژده دقیقی خواناست و قابل خوانش. ازنفس‌‌افتادگی‌های گاه به گاه جمله‌های وولف، درهم‌شدگی‌شان، از زیر و زبر هم بالا و پایین شدنشان و تردید‌ها و یقین‌هایش به فارسی خوب و روانی درآمده که خوانایی دارد.


۱. صفحه ۱۴ کتاب
۲. صفحه ۶۳ کتاب
۳. صفحه ۵۲ کتاب، عنکبوت‌ها به داشتن عمر طولانی و چشم‌های متعدد شهیرند.

نویسنده: خشایار افشار

هفته‌نامه چلچراغ، شماره ۸۷۹

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟