صفر تا صد نمایشنامه «گوریل پشمالو»؛ به آخرین میمون پشمالوی اصیل نگاهی بیندازید
یوجین اونیل زیر نام نمایشنامه معروفش، گوریل یا «میمون پشمالو» نوشته بود: «یک کمدی از زندگی عتیق و جدید در هشت صحنه». اگر واقعا منظورش از «کمدی» چیزی بیش از یک شوخی سیاه یا طعنه هولناک بوده باشد، میشود گفت زندگی را واقعا از جایی سوای دیگران میدیده است. «گوریل پشمالو» را معمولا آخرین تراژدی بزرگ خلقشده در هنر نمایش میدانند. تراژدیای همپای تراژدیهای سوفوکلوس و ویلیام شکسپیر. در کتابهای تاریخ ادبیات معمولا نمایشنامه اونیل بهترین نمونه تراژدی مدرن به حساب میآید.
کسی نمیداند از سر تفنن یا از سر بیاعتقادی به مکاتب گوناگون ادبی، ولی اونیل قلمش را در تقریبا تمامی مکتبهای ادبی رایج دورانش آزمود. همین «گوریل پشمالو» در حقیقت تلفیقی است از عناصری از ناتورالیسم، رئالیسم و اکسپرسیونیسم. شخصیت اصلی نمایشنامه، ینک، با ستایشش از قدرت جسمانی و بیبهرگی از قدرت فکری یادآور شخصیتهای رمانهای ناتورالیستی است و بااینحال، تصویر نمایشنامه از جامعه و دیگر شخصیتها به تمامی از فیلتر ذهن او به نمایش درمیآید که شاخصه اصلی مکتب اکسپرسیونیسم است.


مفهوم اصلی نمایشنامه «گوریل پشمالو»
دکتر ناظرزاده کرمانی معتقد است یکی از مفاهیم اساسی نمایشنامه تبدیل انسان به ماشین است و به همین خاطر است که شخصیت اصلی تقریبا هیچوقت به نام اصلیاش، اسمیت، خوانده نمیشود. همه و ازجمله خودش او را ینک صدا میکنند. چیزی شبیه صدای یک چرخدنده که در چرخدنده دیگری گیر کرده است. ینک فقط جزئی از یک ماشین بزرگ است، مثل بیشتر ما.
ینک، شخصیت اصلی نمایشنامه، در آغاز آن خودش و باقی آتشکاران کشتی را همچون فولاد، مهمترین پایه تمدن صنعتی بشر و دنیای مدرن تلقی میکند. تصویری که بعدتر در مواجهه با میلدرد، دخترک زیبای میلیاردر فرو میریزد و او را وادار به رویارویی با دنیای واقعی میکند و دستآخر کار او را به قفس میمون پشمالو ختم میکند. خوشبینی اولیه ینک و بعد فرو ریختن آن را ناشی از تعلق خاطر قدیمی اونیل به سوسیالیسم و سپس ناامید شدن از توانایی آن در از میان بردن جهان نکبتبار سرمایهداری میدانند.
اگر بنا باشد صحنهای از داستان لقب کمدی را به دوش بکشد، صحنه نامنویسی ینک در اتحادیه کارگری است. ینک تصور میکند سوسیالیستها به دنبال نابود کردن فیزیکی دنیای سرمایه با بمب هستند و حرفهای دیگرشان فقط پوششی برای حقیقت است. از آن طرف، سوسیالیستها خیال میکنند بیپروایی ینک به این خاطر است که نفوذی دست راستیهاست.


بهترین ترجمه «گوریل پشمالو»
بهترین ترجمه نمایشنامه بدون تردید ترجمه دکتر فرهاد ناظرزاده کرمانی است که البته نه به صورت مستقل، بلکه در بخشی از کتاب «گزارهگرایی در ادبیات نمایشی» به چاپ رسیده است. اگر دسترسی به آن دشوار باشد، ترجمه بهزاد قادری انتخاب بدی نیست.
ابراهیم قربانپور