گزارش میدانی «چلچراغ» از پیچوخمهای طولانیترین خیابان تهران
رضا شاه تصمیم میگیرد کاخ تابستانیاش را در سعدآباد یکجوری به کاخ زمستانیاش (کاخ مرمر) وصل کند. مهندس فردوسی، یکی از مهندسان شهرداری تهران که خیلی از خیابانهای آن سالها را ساخته بود، برای این کار انتخاب شد. رضاخان مهندس را صدا کرده کاخ سعدآباد و گفته اینجا یک سنگ بگذار، مهندس هم گذاشته، رفتهاند جلوتر، باز گفته یک سنگ بگذار، گذاشته، همینطور رفتهاند و مهندس سنگ گذاشته تا قنات باغ فردوس. آنجا دیگر رضاخان گفته حالا همین راه را بگیر و برو تا تهران!»
این ماجرای ساخته شدن خیابان پهلوی یا همان خیابان ولیعصر امروز است که عبدالله مستوفی در کتاب خاطراتش با عنوان «شرح زندگانی من» آورده. دهخدا کلمه خیابان را اینطور معنا کرده: «راهی که از میان باغها میگذرد»؛ ولیعصر زمانی مصداق عینیِ همین تعریف بود. همان زمانی که به آن خیابان «مُشجر» تهران میگفتند. همان زمانی که چنارها و نهر آب شاخصه اصلیاش بود. آن زمان خیابان ولیعصر، گذری از میان گلها و درختان باغ بود؛ راهی در میان چنارها؛ خیابانی که شمال تهران را به جنوب آن وصل میکرد، جادهای تقریبا ۱۸کیلومتری که گفته میشود رضا شاه پهلوی آن را بنا کرد تا کاخهایش را به راهآهن پایتخت متصل کند.
ابتدا به آن «جاده مخصوص پهلوی» میگفتند و بعد از انقلاب نیز مدتی به آن «خیابان محمد مصدق» میگفتند تا بالاخره نام «خیابان ولیعصر» بر آن ماندگار شد. چنارهایش کم شدند و نهرهای آبش رفتهرفته کمآب؛ طویلترین خیابان ایران و یکی از طویلترین خیابانهای جهان این روزها حال خوشی ندارد. از شهروندان گرفته تا مسئولان در شهرداری تهران و سازمان زیباسازی دست به دست هم دادهاند تا روحی دوباره به کالبد این خیابان بدمند.
ولیعصر به جادهای تبدیل شده که مردم صرفا با بیآرتی یا هر وسیله نقلیه دیگری در آن طی طریق میکنند. جایی که آثار و ابنیه مختلف در آن قرار دارند و گُله به گُله آن میتواند حُکم یک موزه داشته باشد، به دست فراموشی سپرده شده بود. حالا دیگر بهسختی میتوان تعریف دهخدا را برای ولیعصر به کار برد؛ ولیعصر دیگر راهی نیست که از میان باغها و چنارها بگذرد. ولیعصر دیگر خیابان نیست؛ به همین خاطر است که عدهای به فکر افتادهاند و میخواهند این جاده را به خیابان تبدیل کنند.
آنها میخواهند ولیعصر دوباره راهی از میان چنارها باشد که در اذهانِ مردم خاطرههای بهیادماندنی بسازد؛ از سنگفرشهای خیابان گرفته و چنارها و نهر آبش، تا آثار و ابنیه تاریخیاش، همه باید لباسی نو تن کنند تا خیابان ولیعصر با تعریف دهخدا هماهنگ شود و برای مردم شهر خاطره بسازد.
خانه مینایی
کمی بالاتر از میدان راهآهن، میدان منیریه قرار دارد. منیریه در حقیقت همسر کامرانمیرزا نایبالسلطنه پسر سوم ناصرالدینشاه بوده و این میدان هم با نام او ماندگار شده است. بالاتر از این میدان در کوچه مسلم یکی از آثار ملی ثبتشده ایران قرار دارد؛ خانه مینایی. این خانه هم جزو املاک منیریه بوده؛ البته بنا بر شواهد تاریخی، خانه مینایی چندین بار دستبهدست شده تا بالاخره در سال ۱۳۴۵ فرهاد مینایی آن را از تقیرضا یکی از قصابهای معروف تهران به قیمت ۱۴۰هزار تومان خریداری میکند.
سال ۹۵ نیز شهرداری منطقه ۱۱ این ملک را از مالک خریداری کرد تا پس از مرمت و بازسازی به امور فرهنگی اختصاص داده شود. نصرالله آبادیان شهردار منطقه ۱۱تهران که پیگیری زیادی برای خریداری این خانه تاریخی انجام داده، در وصف عمارت تاریخی مینایی میگوید: «آجرچینی خانه تاریخی مینایی از ارزش بسیاری در معماری آن دوره برخوردار است. دو سیمرغ برجسته آجری در نمای عمارت استفاده شده و حتی سردیس یکی از پادشاهان قاجار و یک تاج قمری نیز در این بنا حک شده است. شاهنشین خانه، پنجرههای مشبک و شیشههای رنگی قرینه، اتاقهای تابستانه و زمستانه، گچبریهای زیبای داخل خانه، طاقچهها، آیینهکاری و حوض قدیمی و حتی آبانبار خانه مینایی منظره چشمنوازی به این بنای زیبا داده است.»
این بنای بهجامانده از عهد ناصری با اقدام شهرداری، از خطر تخریب و ساخت و ساز در امان مانده و به یک مکان فرهنگی تبدیل شده است. گچبریها، حوض قدیمی، طاقچهها و آینهکاریها، همه اینها جزو مناظر چشمنواز این بناست که مرمت شده و اکنون مردم شهر میتوانند از نمای آن لذت ببرند.
از راه آهنی تا راه سنگفرشی
نقطه صفر خیابان ولیعصر، محل ورود مسافران و به نوعی دروازه شهر است؛ ایستگاه و میدان راهآهن. این مجموعه متعلق به دوره پهلوی اول است و در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۷۹ با شماره ثبت ۳۶۳۹ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. به گواه تاریخ، راهآهن تهران در سال ۱۳۱۷ افتتاح شد. نخستین قطار نیز از بندر امامخمینی (شاهپور سابق) به سمت تهران رهسپار شد.
در آن زمان سقف متحرک ایستگاه راهآهن که ساخته آلمانیها بود، با علامت صلیب شکسته (علامت SS مخصوص نازیها) نقشبندی شده بود. در سال ۱۳۷۰ قسمتی از این سقف پوشانده بود. حد فاصل چهارراه مختاری تا میدان راه آهن به عنوان حوزه دروازههای جنوبی محور ولیعصر اخیرا با هویت چهارباغ برجستهسازی شده و با تقویت پوشش گیاهی در این بخش، بر دستیابی به این هدف تاکید شده است.
تقویت فعالیتهای موجود در چهارراه مختاری و میدان راهآهن، ساماندهی فضای سبز و بازسازی ضلع شمال شرقی میدان به عنوان یک عرصه همهشمول برای پیادهگردی شهروندان و توسعه ایستگاه متروی راهآهن در مجاورت ایستگاه راه آهن، این نقطه را به عنوان یکی از جذابترین عرصههای متمرکز شهر تهران مطرح کرده است. درست در همین میدان راهآهن که قطارهایی به مقاصد مختلف راهی میشوند، پایانه اتوبوسرانی هم قرار دارد که مهمترینِ آنها اتوبوسهای بیآرتیِ راهآهن-تجریش است.
البته اخیرا خط سه مترو با ایستگاه راهآهن هم به این مجموعه اضافه شده و بسیاری از افراد به جای بیآرتی از قطارهای زیرزمینی استفاده میکنند که هم سرعت بیشتری دارند و هم آلایندگی کمتر. ناگفته نماند که بیآرتیهای خیابان ولیعصر وسایل مناسبی برای تور یا گشتی در این خیابان هستند، اما برای کسانی که عجله دارند و به مسائلی مثل ترافیک اهمیت میدهند، مترو در اولویت قرار دارد.
چند قدم بالاتر از میدان، سمت چپ خیابان ولیعصر یکی از معروفترین دیزیسراهای شهر قرار دارد؛ سفرهخانه سنتی آذری. این سفرهخانه به قدری شهرت دارد که گردشگران خارجی نیز به آن سری میزنند تا طعم دیزی ایرانیها را بچشند. در ایام محرم، این سفرهخانه نیز سروشکلی سوگوارانه به خودش میگیرد و تابلوهای بزرگ و کوچک نقاشی که به در و دیوار آن آویزان است، فضایی متفاوت را برای مشتریان ایجاد میکند. این تازه اول راه است، در امتداد خیابان ولیعصر دیدنیها بسیار است.
از ولیعصر تا منیریه
منیریه و راهآهن تنها میدانهای اصلی خیابان ولیعصر نیستند؛ تئاتر شهر، میدان ولیعصر و میدان ونک جزو مهمترین میادینی است که به ترتیب در ادامه این مسیر ۱۸ کیلومتری قرار دارند. تئاتر شهر کمی بالاتر از میدان منیریه است؛ جایی که در پهنه رودکی قرار گرفته و قرار است تغییراتی اساسی در آن ایجاد شود. در حال حاضر ساختمان استوانهای شکلِ تئاتر شهر جزو زیباییهای این بخش است.
البته در این چهارراه چیزی به اسم میدان وجود ندارد، زیرگذری قرار دارد که عابران پیاده را به زیرزمین انتقال میدهد تا ماشینها بهراحتی روی زمین تردد کنند. بالاتر از آن میدان ولیعصر قرار دارد؛ جایی که با طرح شهرداری به یک پلازا تبدیل شده است. البته قبلا به آن میدان ولیعهد میگفتند، بعد از انقلاب نام ولیعصر برای آن انتخاب شد. این میدان از این جهت میتواند اهمیت داشته باشد که از یک سو به بلوار کشاورز به عنوان یکی از زیباترین بلوارهای تهران متصل میشود، از یک سو به خیابان کریمخان و از دو سوی دیگر به خیابان ولیعصر. پروژه پلازای میدان ولیعصر باعث شد مردم به خط سه (و خط شش در آینده) دسترسی پیدا کنند.
میدان ونک نیز بالاتر از میدان ولیعصر، به عنوان یکی از مهمترین میدانهای شهر تهران قرار دارد. این میدان که در مسیر خیابان ولیعصر قرار دارد، از سمت شرق با بزرگراه حقانی و از سمت غرب با خیابانهای ونک، ملاصدرا و برزیل مرتبط است. این میدان متعلق به محلهای به نام ونک است. محله ونک فعلی در مجاورت یکی از قریههای قدیمی تهران به نام دهونک بنا شده است. ونک در حقیقت به معنای درخت کوچک است (ون به معنای درخت و کاف علامت کوچکی). نکته مهم درباره دهونک این است که هنوز حالت قدیمی خود را حفظ کرده و تمام خانههای آن ویلایی هستند.
پارک ساعی
سال ۱۳۲۹ بود که مهندس کریم ساعی بوستانی در حاشیه خیابان ولیعصر تاسیس کرد؛ بوستانی شبیه به جنگل که از کنار خیابان ولیعصر میتوان نوک درختانش را دید. پارک به گونهای احداث شده که پله میخورد و پایین میرود. کریم ساعی در سال ۱۳۲۴ این محل را درختکاری کرد و در اختیار وزارت کشاورزی وقت قرار داد. وقتی از دنیا رفت، این پارک به همان شکل وابسته به وزارت کشاورزی باقی ماند. پس از توسعه شهر تهران در سال ۱۳۳۴ این پارک به شهرداری تهران واگذار شد و پس از آن سازمان پارکها با تجهیز این پارک، آن را عمومی کرد.
بوستان ساعی شش ورودی دارد که دو ورودی آن از خیابان ولیعصر است. وقتی آن را توسعه دادند، در آن بناهایی مانند جوی، برکه، آبشار و زمین بازی هم درست کردند. در قسمتی از پارک هم که به باغ ژاپنی معروف است، حیوانات و پرندگانی مانند غاز، طوطی، لاکپشت و… نگهداری میشوند. یکی از جاذبههای پارک ساعی، پوششِ گیاهیِ متنوعِ آن است. در بخش پوشش گیاهی، برخی موارد معرفی نیز شدهاند. کریم ساعی، پارک را به شکل جنگل ساخت، اما بعدا حسین محجوبی طراحی آن کامل کرد و به این ترتیب، طراحی و ساخت پارک بین سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۲ ادامه پیدا کرد. حالا عموم مردم چه در روز و چه در شب میتوانند به این پارک بروند و از فضای آن لذت ببرند.
موزه سینما و باغ فردوس
تا تجریش فاصله زیادی ندارد، دسترسی به آن هم خیلی ساده است: اینجا عمارت باغ فردوس و موزه سینماست. این عمارت مربوط به دوره قاجار است و بر خلاف سایر ابنیه موجود در خیابان ولیعصر که به دست پهلویها ساخته شده، این یکی قدیمیتر است و به دست قاجارها تأسیس شده است. دستور تاسیس آن را نیز محمدشاه قاجار صادر کرده است. حسینعلیخان معیرالممالک عمارت باغ فردوس را در دو طبقه به سبک قاجاریه و معروف به گوش فیل بنا میکند.
پس از انقلاب این عمارت در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت. مساحت این باغ ۲۰ هزار مترمربع و طول آن ۲۸۰ متر است که بخشی از آن را موزه سینما تشکیل میدهد؛ در واقع در داخل عمارت باغ فردوس، موزهای برای سینماییها قرار دارد که البته قبلا اینجا نبوده است. پیشتر موزه در کوچه پیرنیا در خیابان لالهزار قرار داشت. در آن زمان یعنی در خرداد ۱۳۷۷ با حضور جمعی از سینماگران و همچنین حسن حبیبی که در آن زمان معاون اول رئیسجمهوری بود، این موزه گشایش یافت. اما چهار سال بعد، یعنی در شهریور ۱۳۸۱ موزه به محل فعلیِ خود در باغ فردوس منتقل شد.
عزتالله انتظامی نیز اولین مدیرعامل موزه سینمای ایران بود. این موزه در حقیقت گنجینهای از عکسها، اسناد، وسایل و تجهیزات قدیمی سینما از شخصیتهای سینمایی نظیر دوبلورها و فیلمسازان و همچنین پشتصحنه فیلمهای بزرگ، پوسترها و دیگر چیزهای وابسته به سینماست. این مجموعه دو سالن سینما با ظرفیتهای ۲۰۵ و ۱۲۱ نفر نیز دارد. از حاشیه خیابان ولیعصر هم میتوان داخل این عمارت را دید. فضای مقابل موزه سینما در باغ فردوس یکی از پلازاهای شهری و در راستای توسعه فضاهای همگانی محسوب میشود که توسط سازمان زیباسازی بازسازی و احیا شده و به پاتوقی برای پیادهگردی و کافهنشینی و فروش محصولات فرهنگی تبدیل شده است.
بوستان ملت
یک زمین بایر بود، خشک و بیآبوعلف؛ حالا بوستانی سرسبز است که برای مردم خاطرهسازی میکند. بوستان ملت یا پارک ملت در شمال شهر تهران، با مساحت ۳۴ هکتار در خیابان ولیعصر ایجاد شد. این بوستان در سالهای پیش از انقلاب ایران و تا سال ۱۳۵۷ پارک شاهنشاهی نام داشت. بوستان ملت نخستین زمین بایری بود که با توجه به موقعیت خاص آن، کار احداثش از سال ۱۳۴۵ خورشیدی در دو فاز متفاوت آغاز شد.
فاز اول آن بخشی از پارک را شامل میشد که به موازات خیابان ولیعصر قرار داشت و به صورت بلواری به طول هزار متر در کنار خیابان ولیعصر در سال ۱۳۴۷ به بهرهبرداری رسید. کار ساخت فاز دوم بر پایه طراحی از پارکسازیِ انگلیسی و با الهام از بوستانهای آن کشور در تپههای غربی ادامه یافت و در سال ۱۳۵۳ به بهرهبرداری رسید. از پوشش گیاهی آن میتوان به درختان چنار، کاج، افرا و انواع گلهای زینتی دائمی و یکساله اشاره کرد.
بر پایه نظرسنجی انجامشده مرکز تحقیقات و مطالعات رسانهای همشهری، بوستان ملت نخستین بوستانی است که یک شهروند تهرانی به یک مهمان غیرتهرانی معرفی میکند. قبل از انقلاب تئاتر کوچک تهران در بازار صفویه روبهروی پارک ملت یکی از مهمترین تالارهای نمایشی بود که به محل ارائه نمایشهای پرسروصدا در زمان خود تبدیل شده بود. یکی از بخشهای مهم این بوستان، مجسمه مشاهیر ایرانی است که در آن قرار دارد؛ از سعدی گرفته تا فردوسی، شهریار و نیما یوشیج؛ بهعلاوه مجسمه مادر نیز جزو مجسمههای معروفی است که در این بوستان قرار دارد.
استخر موزیکال و رستوران جزیره نیز جزو دیگر دیدنیهای پارک ملت است. زمستانها اگر برفی ببارد، پارک ملت سرتاسر سفیدپوش میشود و در بهار، لالههای رنگی به آن زیبایی خیرهکنندهای میبخشد. ورودی بوستان ملت، کف صیقلی دارد که آن را به محلی مناسب برای اسکیتسواری و مسابقات ماشینکنترلی تبدیل کرده است. مهمترین بخش در بوستان ملت هم «پردیس ملت» است؛ یک پردیس سینمایی با معماری امروزی و متفاوت. این سازه در گوشهای از پارک تاسیس شده و حدود چهار تا پنج سالن دارد که افراد میتوانند برای تماشای فیلم از آن بهره بگیرند. زمین بازی کودکان و خانه شطرنج هم از دیگر امکانات بوستان ملت است. همه اینها باعث شده بوستان ملت یکی از پاتوقهای اصلی افراد برای تفریح و گردش باشد.
تجریش و امامزاده صالح
نقطه پایان یا شمالیترین نقطه خیابان ولیعصر به میدان تجریش و امامزاده صالح میرسد. میگویند حدود ۳۳۰ زیارتگاه در تهران قرار دارد، از این میان امامزاده صالح بیشترین تعداد زائر را به خود جلب میکند. آنگونه که در کتیبه بالای سردر صحن نوشته شده، امامزاده صالح از پسران حضرت موسیبنجعفر(ع) و برادر امام هشتم(ع) است. بنای این بقعه را ساختمانی چهارگوش تشکیل میدهد و فضای درونی آن تقریبا ۶.۵ متر مربع مساحت دارد. شکل طاقنماها و معماری ساختمان نشان میدهد که از بناهای قرن هفتم و هشتم هجری است.
گنبد کاشیکاریِ امامزاده صالح نیز در سال ۱۳۳۸ در آخرین سال عمر حسن فداکار با هزینه شخصی تعمیر و کاشیکاریِ مجدد شده است. این روزها تعداد زیادی غروبها به زیارت امامزاده صالح میروند و بعد از آن در بازارچه کنار آن، خرید میکنند. ایستگاه بیآرتی هم درست روبهروی امامزاده قرار دارد؛ همان بیآرتیهایی که دوباره مسافران را به راهآهن میرسانند.
نویسنده: نسیم بنایی
هفتهنامه چلچراغ