تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۴/۲۳ - ۰۰:۳۷ | کد خبر : 11181

شعر «جنگل نترس» – محمد صالح علاء

شعری از محمد صالح علاء که در قسمت اول پادکست رادیوچل با صدای شاعر منتشر شد.

جنگل نترس

جنگل نترس
دَم‌بندی و باد و بروت را
یک روزِ ناگهان
فریاد ابر برآید
بارانِ تازه بشوید سکوت را

جنگل نترس
که آتش چریده پیرهنت
تاب بیاور این خنج سخت را
خیاط عشق بیاید
بر قامت قشنگ تو
دوباره بدوزد درخت را

جنگل نترس
تو ریشه پیشه‌ای
مزه‌ی طوفان چشیده‌ای
هر که پرنده نیست نداند تو چیستی
آن‌که درخت نباشد چه داند که کیستی
این آب و خاک ریشه‌های تو رانده است
سیمرغ برای تو آواز خوانده است
فردا کنار توست
هرچند برای من، فقط کمی از دیروز مانده است

جنگل نترس
تو خود نطفه پنهان آتشی
تو از تبار شواتیر آرشی
تو جنگلی، تو که گلخانه نیستی
آیینه را ورق بزن ببین که که بودی و کیستی

محمد صالح علاء

این شعر را با صدای خود شاعر در قسمت اول پادکست رادیوچل بشنوید.

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟