یادداشتی بر کتاب «شرلوک هولمز وسط شاهنامه»، اثر ابراهیم رها، نشر مون
در مقدمه کتاب نویسنده خبر از ارائه کاری متفاوت میدهد؛ مجموعه داستان بلند طنز فانتزی. این مجموعه شش جلدی قرار است در هر جلد داستانی مجزا داشته باشد و هر جلد استقلال خودش را نسبت به مجلدات دیگر حفظ کند، در عین حال در کلیت به هم مرتبط باشند.
مجموعه اول، ۱۲۰ صفحه است که در هشت فصل داستان را پیش میبرد. زمان قصه مربوط به دهه ۵۰ شمسی در تهران است. اولین داستان از این مجموعه اینطور شروع میشود که تیم و تام، دو دوست از لندن و منچستر با هم روزگار میگذرانند و این گذران زندگی را مخاطب از زبان راوی میخواند.
«تیم و تام اما خیلی زود بدل به دوستهایی صمیمی شدند. آنها جز در شهر زادگاه و باقی مواردی که به زاده شدنشان مربوط بود، در همه چیز و یا در اکثر چیزها با هم بهطور محیرالعقولی اشتراکنظر داشتند، یعنی سلیقه غذاییشان دقیقا مثل هم بود. تام از بیف ولینگتون متنفر بود و از فیشاندچیپس خوشش میآمد، تیم از بیف ولینگتون بیزار بود و از عشاق فیشاندچیپس محسوب میشد. آنها هر دو حدودا هفتاد درصد از بازی کریکت لذت میبردند، یعنی اینطور نبود که تام هفتادوپنج درصد کریکت دوست داشته باشد و تیم بر فرض شصتوهفت درصد. اساسا هر دو دقیقا هفتاد درصد ورزش کریکت را میپسندیدند. نهایت تفاوت این دو در این بود که اگر در مورد قهوه از آنها سوال میشد، تیم میگفت: بله لطفا، فقط بدون شیر و البته بدون شکر. و تام صدایی صاف میکرد و با لبخند پاسخ میداد: بله حتما، فقط شکر نداشته باشه. شیر هم نمیخوام.»
کتاب «شرلوک هولمز وسط شاهنامه»
فصل اول به معرفی مبسوط این دو شخصیت میگذرد و در فصل دوم با کسبوکاری که این دو دوست دست میگیرند، پیش میرود. «تقریبا یک سال از روزی میگذشت که بیپولی به تیم و تام فشار آورده بود و عقلهایشان را سیر و نیمسیر کرده و روی هم گذاشته بودند، بلکه کاری راه بیندازند و از فلاکت و ادبار و بیچارگی راهی به سوی سعادت و خوشبختی بیابند. البته تیم و تام خیلی هم در هدفگذاریشان به سعادت و خوشبختی نظر نداشتند و همین که میتوانستند واهمه بیپولیِ هرروزه را پشت سر بگذارند، برایشان توفیق محسوب میشد.»
در فصل سوم برای گرهی که در کار تیم و تام پیش میآید، سراغ شرلوک هولمز میروند و پای او و دستیارش واتسون به ماجرا باز میشود. آنها در گرهگشایی از آن پرونده پایشان به ایران کشیده میشود و یکهو وسط میدان فردوسی ظاهر میشوند و با بهت آینده و رونده را تماشا میکنند. شرلوک و واتسون دچار یک تغییر زمانی و مکانی میشوند و از لندن اواخر قرن ۱۹ به ۷۰، ۸۰ سال بعد در تهران میآیند. قصه در بستر خود با اتفاقات متعدد از جنس طنز پیش میرود.
در فصلهای ابتدایی کتاب «شرلوک هولمز وسط شاهنامه» نقش اصلی را قلم پیدای مولف در اختیار دارد و نویسنده با توصیفها و بهکارگیری اصطلاحات و ضربالمثلهای سر ضرب مخاطب را با قصه طنز سرگرم میکند، ولی رفتهرفته با قلم پنهان مولف، شخصیتها که قوام یافتند و جان گرفتند، خودشان نقششان را برعهده میگیرند و جاهایی هم قاهقاه خنده را از خواننده میگیرند. هرچه بیشتر داستان پیش میرود، مخاطب یک جاهایی به ابراهیم رها میگوید ایول، بزن قدش. البته شاید در انتهای کتاب از او گلهمند شوند که چرا وقتی ما گرم قصه شدیم، تمام میکنی این جلد را.
از طرفی، در کتابهای چندجلدی معمولا جلد اول و آخر به دلیل اینکه نقش زمینهچینی و جمعبندی برای قصه را بر عهده دارند، ناگزیر باید همه مقدمات را در جلد اول بچینند و صفحاتی را به آن تدارکات اختصاص دهند و در جلد آخر هم اسباب صحنه و اجزای داستان را برچینند و قصه را تمام کنند. از اینروی نویسنده چارهای ندارد جز اینکه کمی در مجلدات اول و آخر بخشی از صفحات را به این کار فنی بپردازد که ممکن است برای مخاطب صفحات عادی و معمولی به حساب بیاید و ضرب نداشته باشد.
به هر روی، در جلد اول این مجموعه داستان طنز فانتزی تا حدی مخاطب اوقات خوشی را سپری میکند، تا ببینیم در جلدهای بعدی سیر روایی قصه چطور پیش میرود و شرلوک هولمز و واتسون به کجاهای فرهنگ ایران و شهروندان ایرانی سرک میکشند و انگشت حیرت به دهان پروندهها را بررسی میکنند.
نکته دیگری که درباره کار طنز و ژانر طنز گفتنی است، زمان و مکان ارائه آن است. بر اساس فرهنگ نادرست و قوانین نانوشته خیلی وقتها مخاطب نهتنها انتظار کار طنز را ندارد، بلکه از تولید و ارائه آن هم ناراحت میشود و در برابر آن موضع میگیرد.
برای نمونه همین کار مجموعه «شرلوک هولمز» را ابراهیم رها در بهار ایدهپردازی کرده و در تابستان نوشته و در پاییز منتشر شده. حضور کتاب در بازار مصادف با روزهایی بود که مردم درگیر حوادث اجتماعی تلخی بودند و در ادامه هم شاید منتظر جلدهای بعدی یک کار طنز نباشند. ولی واقعیت مطلب این است که طنازانی مثل عبید زاکانی هم در بدترین شرایط اجتماعی و سیاسی کار طنز تاثیرگذار نوشتهاند و برای تغییر شرایط و بهبود فرهنگ کار کردهاند.
طنازان در ژانر طنز مشغول کارند و زمان و مکان ممکن است ابزار آنان را محدود کند، ولی تعطیل نمیشوند، چون بخشی از جوامع هستند و در جامعه ما هم کار طنز گلیم خودش را در همه برهههای حساس کنونی از آب بیرون کشیده. احتمالا در این سری از مجموعه داستان طنز ابراهیم رها هم شرلوک هولمز تحقیقات مبسوط کرده و تصمیم گرفته به میدانچه بازار کتاب ایران وارد شود.
نویسنده: سهیلا عابدینی
هفتهنامه چلچراغ، شماره ۸۹۵