تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۹/۲۱ - ۰۳:۲۸ | کد خبر : 4280

بازیگرعروسک خیمه‌شب‌بازی نیست!

گفت‌وگو با پولاد کیمیایی درباره حواشی فیلم «خفگی» احمد عظیمی «خفه‌گی» تازه‌ترین فیلم فریدون جیرانی است که از ابتدای تولیدش با حواشی درونی بسیاری همراه شد. فیلمی که ابتدا قرار بود با بازیگر ناشناخته‌ای ساخته شود، اما در همان روزهای نخست تولید، نوید محمدزاده جای بازیگری به نام پاشا که قرار بود نقش اصلی را […]

گفت‌وگو با پولاد کیمیایی درباره حواشی فیلم «خفگی»

احمد عظیمی

«خفه‌گی» تازه‌ترین فیلم فریدون جیرانی است که از ابتدای تولیدش با حواشی درونی بسیاری همراه شد. فیلمی که ابتدا قرار بود با بازیگر ناشناخته‌ای ساخته شود، اما در همان روزهای نخست تولید، نوید محمدزاده جای بازیگری به نام پاشا که قرار بود نقش اصلی را بازی کند، گرفت. اما این تغییر بازیگر برای فیلم جیرانی خبرساز نشد، بلکه اعتراض بازیگر نقش مکمل فیلم با بازی پولاد کیمیایی جریان‌ساز شد. تا جایی که بسیاری پس از اظهار نظرهای پولاد کیمیایی، متوجه تصنعی بودن برخی از سکانس‌های مهم فیلم و فاصله گرفتن نسخه نهایی آن با قصه اصلی شدند. در ادامه با پولاد کیمیایی در مورد دلایل اصلی بازی در فیلم «خفه‌گی» و حواشی به‌وجود‌آمده پیرامون این فیلم گفت‌وگو کردیم.

18012031_288556204934483_6939472844485033984_n

بعد از اکران «خفه‌گی» شما نسبت به سکانس‌های نقشتان در فیلم، اعتراض کردید و درنهایت از خروجی کاراکتر منصور ابراز نارضایتی کردید. تغییراتی که پیرامون شخصیت منصور با بازی شما در فیلم رخ داد، تا چه حد بود و چه چیزی باعث عکس‌العمل‌تان شده است؟
یکی از دلایل حضور من در فیلم «خفگی» چیزی نبود جز پیامی که در نقش منصور وجود داشت. در این فیلم آدم‌هایی را می‌بینیم که هرکدامشان به‌نوعی گناه‌کارند، اما به‌نوعی فاشیسم موجود در جامعه از طریق منصور ظهور پیدا می‌کند و درنهایت، به برادرکشی ختم می‌شود و از دل ناهنجاری‌ها، قتل رخ می‌دهد. در دنیای واقعی هم گاهی اوقات، همه اصول اخلاقی زیر پا گذاشته می‌شود و برادر، عاشق زن‌برادرش می‌شود و برادر متعهد نیز به زنش خیانت می‌کند. این داستان نهایت لبه تیز و زشت عشق را نشان می‌دهد و مظلومیت زن مسعود را در فیلم روشن می‌کند. این زن به‌عنوان دیوانه‌ای در تیمارستان است، درحالی‌که آدم آگاه و درست این داستان است. در این میان منصور تنها کسی است که توجهش به این زن‌ جلب می‌شود و علاقه‌اش زاده لبه کثیف عشق است. این ویژگی‌ها دلیل انتخاب من برای بازی کردن نقش منصور بود، اما ما می‌بینیم تمام این ابعاد نقش حذف می‌شود و آن‌چه باقی‌ مانده، ناقص است و آن‌ هم باید حذف شود. در حال حاضر ما اصلا نمی‌فهمیم منصور رابطه‌ای با این زن داشته و خب در این شرایط من دیگر نمی‌فهمم اصلا منصور چرا باید در فیلم وجود داشته باشد! ما از این مسئله فقط همین را می‌بینیم که با برادرش حرف می‌زند و بعد سیلی به او می‌زند، که چنین سکانسی با این اوصاف دیگر کاملاً بی‌معنی است. من به‌عنوان بازیگر حق قانونی نسبت به فیلمنامه‌ای که بر اساس آن قرارداد امضا کرده‌ام، دارم، چون با تصور چنین فیلم و نقشی جلوی دوربین رفته‌ام. آقای جیرانی به خواسته خودشان همه سکانس‌های من را حذف کردند و در برابر این تصمیم هیچ اطلاعی به من ندادند. من این اتفاق را بی‌احترامی می‌دانم، چون حتی یک عذرخواهی کوچک هم از من نشده. حداقل انتظار من این بود که ایشان به من توضیح می‌داد که به فلان دلایل چنین تصمیمی را گرفته، اما دریغ از یک جمله توضیح یا توجیه. ایشان حتی در زمان فیلم‌برداری هم پاسخی به من ندادند، درحالی‌که اگر من می‌خواستم قانونی برخورد کنم، می‌توانستم در زمان تولید، فیلم‌برداری را متوقف کنم.
منصور در نسخه اکران‌شده، بیشتر به یک شخصیت خنثی تبدیل ‌شده. این در حالی است که شخصیت‌پردازی همیشه در فیلم‌های فریدون جیرانی یکی از مهم‌ترین ارکان فیلمنامه است و حرف اول را می‌زند. شما چطور و از چه زمانی با تغییرات نقش مسعود و حذف سکانس‌ها مواجه شدید؟
‎من با اعتماد به آقای جیرانی وارد این کار شدم، اما درنهایت دیدم از نقشم تنها سه دیالوگ بیشتر باقی نمانده است و با خودم گفتم که اگر این‌ها را هم نگویند، چیزی عوض نمی‌شود. اما درنهایت سکانسی را گرفتیم که دو برادر در ماشین نشستند و با تلفن که روی بلندگو است، حرف می‌زنند. ما از گریه منصور متوجه می‌شویم که دختر را دوست داشته است که حالا در نسخه اکران عمومی نیز آن سکانس هم حذف شده است. من واقعا علت این کار را نمی‌فهمم که مسئله شخصی است یا چیز دیگر، چون درنهایت مسئله این‌طور رقم می‌خورد که آقای جیرانی روز آخر من را کنار بکشد و بگوید پولاد من به این نتیجه رسیدم که چنین اتفاقی برای نقشت بیفتد. حالا یا ایشان من را قانع می‌کردند، یا من با دلخوری جلوی دوربین می‌رفتم. اما آقای جیرانی همین را هم از من دریغ کردند. من روز آخر هم به همان شکلی که ایشان می‌خواستند، کارم را انجام دادم و در تمام طول این ماه‌ها سکوت کردم و چیزی نگفتم، ولی این حق برای من محفوظ است که نسبت به آن‌چه برای نقشم رخ ‌داده، معترض باشم و آقای جیرانی باید از من عذرخواهی بکند! ایشان نباید من را در موقعیتی قرار دهد که نمی‌خواستم کار بکنم. اگر از روز اول به من می‌گفتند چنین نقشی دارند، قبول نمی‌کردم.
چه کسی شما را از تغییرات نقشتان مطلع کرد؟
‎ اتفاقی که برای من رخ داد، این بود که وقتی سر صحنه حاضر شدم، بازیگر نقش مقابلم به من توضیح داد که سکانسی که مال من بوده، چه تغییراتی کرده است. ما بین بازیگرها می‌دانیم کدام سکانس مال کدام بازیگر است. زمانی که من می‌دانم سکانس مال بازیگر روبه‌رویم است، در آن دخالت نمی‌کنم، چون عرف اخلاقی کار بازیگری و سینماست و من هم از قبل می‌دانم و وارد پروژه می‌شوم. آقای محمدزاده برایم توضیح داد فیلمنامه چه تغییراتی کرده است و آقای جیرانی به‌عنوان کارگردان نیامدند بگویند پولاد من این‌جا را به فلان دلیل تغییر دادم. این تغییر به شکلی که گفتم، به من منتقل شد و مفهومش هم این بود که کس دیگری غیر از کارگردان تصمیم گرفته نقش من چطور اجرا شود. البته این اولین باری نیست که چنین برخوردی از ایشان دیده‌ام، قبل از این ‌قرار بود در سریالی با ایشان همکاری کنم. تست گریم و لباس هم دادم، بنا بر عرف اخلاقی تا این مرحله هم از قرارداد حرفی نزدم. درحالی‌که الان بلافاصله بعد از خواندن فیلمنامه و موافقت، بازیگر، اولین کارش امضای قرارداد است، اما من به‌واسطه این‌که ایشان پیش‌کسوت سینما هستند، چیزی نگفتم. بعد هم که ساخت آن سریال منتفی شد. دوباره برای سریالی دیگر که طنز بود، از من دعوت کردند، گفتند نقشت یک خواننده رپ است و نقش کمدی است. من رفتم تمرین کردم و برای آن طراحی انجام دادم که بعد پیامک دادند و گفتند تو بازیگر نقش‌های جدی هستی و کمدی را نمی‌توانی بازی کنی. فکر می‌کنم یک‌سری چیزها بدیهی است، شما وقتی سراغ بازیگری می‌روید، باید بدانید از او چه می‌خواهید و اندازه‌های بازیگر چیست. من اگر تنها حضور برایم مهم بود، در کارهای مطرح‌تری بازی می‌کردم. خیلی از کارگردان‌های صاحب‌نام‌تر از ایشان به من پیشنهاد دادند، ولی به‌خاطر حجم کار یا ارتباط برقرار نکردن با نقش جوابم منفی بود. آقای جیرانی به‌عنوان نویسنده و کارگردان وظیفه دارند بازیگرشان را قانع کنند. ما که عروسک خیمه‌شب‌بازی نیستیم! من اگر به فکر پول بودم، می‌گفتم دستمزدم را گرفته‌ام و بقیه مسائل برایم مهم نیست. اما من هرگز انگیزه مالی از حضور در سینما نداشته‌ام. پدرم سینماگر بوده و از کودکی با فضای سینما آشنا هستم، خودم را هم آرام‌آرام اثبات کرده‌ام. من از سن ۱۰ سالگی با فیلم «سرب» جلوی دوربین رفته‌ام و حالا هم در حال تدارک اولین فیلم بلندم هستم. مسیر من در سینما مشخص است و نیازی ندارم خودم را در یک فیلم برجسته کنم، بلکه دوست دارم در کارنامه‌ام مسیری را طی کنم که پیامی از حضور من در سینما به‌مرور زمان دیده شود و همین هم برایم اهمیت دارد. اما حالا کارنامه‌ام در این نقطه اتفاق خوبی برایش نیفتاده. حتی در درونم فکر می‌کنم بحث این مسائل هم نیست، بلکه احساس بی‌احترامی که به من شده است، اذیتم می‌کند.
«خفه‌گی» فیلمی است که فضای اکسپرسیونیستی دارد و شاید در سینمای ایران در گونه فیلم‌های آوانگارد و تجربی قرار گیرد. آیا این فضا در فیلمنامه هم منعکس ‌شده بود، یا اتفاقی است که در طول تولید رخ داد؟
‎از ابتدا مشخص بود فضای فیلم خاص است. در این‌جا باید یادی کنم از مسعود سلامی که برای «خفه‌گی» زحمت فراوانی کشید و ایده‌های خوبش کمک زیادی به این فیلم کرد. سیاه ‌و سفید بودن فیلم را از زبان مسعود شنیدم که می‌گفت چنین ایده‌ای برای رنگ فیلم دارد و فکر می‌کنم او تاثیر زیادی بر فرم اکسپرسیونیستی فیلم دارد.
فکر می کنید این فیلم چه جایگاهی در کارنامه فیلم‌سازی فریدون جیرانی داشته باشد؟
آن‌چه در فیلمنامه بود و من دوست داشتم، جمع شخصیت‌هایی بود که همه گناه‌کارند و هر چیزی را گردن هم می‌اندازند. به نظرم آمد چنین فضایی جدید است. زمانی هم که برای این فیلم رفتم، به آقای جیرانی گفتم این فیلم بهترین فیلمتان در طول این سال‌ها خواهد شد و الان هم می‌گویم، این فیلم دارای ارزش‌های خودش است و ساختار خاص خودش را دارد. به نظرم شهامت خاصی را می‌خواست که آقای جیرانی سراغ چنین فیلمی بروند. از آن‌جایی‌که ایشان تهیه‌کننده فیلم هم بودند، اما نسبت به معیارهای گیشه بی‌توجه بودند و به‌عنوان‌ مثال از خانم شاکردوست استفاده خیلی خوب کردند و ایشان هم توانایی‌هایشان را در بازی به‌خوبی نشان دادند. این ویژگی‌های فیلم جزو نقاط قوت آن به‌حساب می‌آید و قطعا ضعف‌هایی هم دارد، اما با وجود این، در کارنامه کاری آقای جیرانی فیلم خاصی محسوب می‌شود.
فیلم‌هایی مانند «خفه‌گی» که از لحاظ فرم متفاوت‌اند، در این سال‌ها تحت عنوان فیلم‌های تجربی در گروه‌های متفاوتی اکران می‌شوند. فکر می‌کنید چنین فیلم‌هایی می‌توانند جایی در میان مخاطبان سینما باز کنند؟
به‌هرحال در این روزگار ژانر در سینمای ما خیلی کم‌رنگ شده است و تقریبا همه فیلم‌هایی که می‌بینیم، ملودرام‌های اجتماعی شده‌اند و در یک دایره می‌چرخند. به نظرم این نوع فیلم‌ها می‌توانند در تغییر فضا کمک کنند. مضمون‌های جدید و فرم‌های تازه که تلاش می‌کنند ساختاری را به هم بریزند، به نظرم می‌توانند روی مخاطب تاثیرگذار باشند، هر چند تعیین کیفیت این نوگرایی بر عهده منتقدان است و من تنها نظر شخصی‌ام را می‌گویم. من فکر می‌کنم فیلم فقط در بخش فرمش توانسته موفق باشد و اتکا به فرم دارد، که این چیز بدی نیست. از سوی دیگر محتوای فیلم را باید مدنظر قرار داد، که فکر می‌کنم این‌جا فیلم ضعف‌هایی داشته باشد. بیشتر قاب‌ها و نوع بیان فیلم، نورپردازی و فضای نوآری که در آن وجود دارد، به نظرم مخاطب را در این زمینه درگیر می‌کند. تا آن‌جا که من نقدها را خوانده‌ام، ایراد‌هایی که به فیلم گرفته شده درست است. به نظرم اگر همان ساختاری که در فیلمنامه وجود داشت، در فیلم هم رعایت می‌شد، اتفاق بهتری برای آن می‌افتاد. این را به‌خاطر اتفاقی که برای نقش خودم افتاده است، نمی‌گویم، بلکه اشاره‌ام به مونتاژ و نوع روایتی است که در فیلمنامه بهتر بود و در نسخه نهایی وجود نداشت.
شما تجربه بازی در چندین فیلم سیاه و سفید را داشته‌اید، آیا بازی در این نوع فیلم‌ها برایتان جذابیت خاصی دارد؟
سیاه و سفید در زندگی فعلی بیشتر در ناخودآگاه ما وجود دارد و به شکل واقعی خیلی کاربرد ندارد. شما به این مسئله توجه کنید در طول روز چقدر ما به عکاسی پرتره سیاه و سفید در فضاهای مجازی برخورد می‌کنیم، یا چقدر عکس‌های سیاه و سفید می‌بینیم؟ این خبر از یک فضای ذهنی می‌دهد که با بی‌رنگی و سردی همراه است. امروز می‌بینیم که طراحی‌ها خیلی بر اساس رنگارنگ بودن شکل می‌گیرد. اصولا رنگ در عصر حاضر مهم است، به‌خصوص این‌که تکنولوژی‌های دیجیتال خیلی به آن توجه داشتند، با این حال اگر محتوای فیلم یا اثری بطلبد، به نظرم اتفاق درستی است، اما اگر صرفا یک فرمت باشد، تبدیل به ایده‌ای بی‌معنی خواهد شد و تقلبی است با ادای روشن‌فکری. من فکر می‌کنم «خفه‌گی» از آن نوع فیلم‌هایی است که سیاه و سفید بودن به آن کمک کرده است. در «محاکمه در خیابان» هم نبود رنگ کارکرد داشت، در «جرم» هم که من در آن بازی می‌کردم، اما شاید این کارکرد شاید خیلی درست نباشد، اگرچه فیلم به دوره تاریخی اشاره دارد و می‌خواهد فضاسازی کند، اما بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر رنگی بود، خیلی قشنگ‌تر بود. پدر من فیلم‌های سیاه و سفید زیادی دارد و در «جرم» به نوعی فرمش  ارجاعاتی به آن نوع فیلم‌سازی داشت، تا جایی که نسخه‌ای از فیلم درآمد که دوبله شده بود تا همان فضای فیلم‌های قدیمی را بسازد. اما در عمل شاهد بودیم که نسخه دوبله‌نشده بیشتر مورد استقبال قرار گرفت. فکر می‌کنم علتش چیزی نبود جز این‌که در روزگار ما مردم خیلی از فیلم سیاه و سفید استقبال نمی‌کنند. درنهایت فکر می‌کنم اگر فیلمی از لحاظ ساختاری چنین چیزی را بطلبد، سیاه و سفید بودن درست است.
چندین سال است که قرار است فیلمی بسازید و ظاهرا الان خیلی به ساخت آن نزدیک شده‌اید. از تجربه اولین کارگردانی و فیلم اولتان بگویید…
من چند سال پیش فیلمنامه‌ای نوشتم که خیلی چالشی بود و ساخت آن متکی به اجرا بود. من خودم شخصا این نگاه را داشتم که در این سال‌ها فیلمی بسازم که کمتر نصیحت بکند و بیشتر با المان‌های سینمایی با تماشاچی ارتباط برقرار کند. بدین معنا که هیجان و اکشن داشته باشیم و با فرم فیلم یا صدا و موسیقی یا جلوه‌های ویژه بتواند برای سینمای ما نو باشد و چالشی را در آن به وجود بیاورد. من معتقدم در دهه ۵۰ یا قبل‌ترش سینمای ما سرحال‌تر بود و لَختی الان را نداشت. آقای نولان در فیلم‌هایش معروف است به استفاده از جلوه‌های ویژه، اما در فیلم «دانکرک» غیر از یک‌سری افکت‌های رنگی چیز دیگری به‌عنوان جلوه‌های ویژه یا جلوه‌های تصویری استفاده نکرده است و در آن فضای جنگ را به‌خوبی بازسازی کرده است. من حتی شنیده‌ام در یکی از صحنه‌های فیلم خودش سوار هواپیمای ملخی شده و روی آب دایو کرده‌اند تا تصویر بگیرند. چنین چیزهایی باعث به وجود آمدن جذابیت تصویری می‌شود که در عین تازه بودن اتفاق‌های هنری هم در آن به وجود می‌آید. فیلم «معکوس» در آن مقطع چنین موقعیتی داشت و نیاز داشت تا برای تولید آن دست به نوآوری‌هایی زد که در سینمای ما عملی کردنش شرایط ویژه‌ای را می‌طلبد. از سوی دیگر، فیلم وابسته به شرایط اجتماعی آن دوره بود، مثلا زمانی که من آن فیلمنامه را نوشتم، ما هنوز کارت سوخت داشتیم، یا چالش‌ها و معضل بنزین وجود داشت. زمانی که من فیلمنامه را تکمیل کردم و به مرحله ساخت رسیدیم، متاسفانه سرمایه‌گذار من نتوانست فیلم را بسازد و به انگلستان رفت. این اتفاق باعث به وجود آمدن مشکل بودجه شد و من باید خیلی چیزها را تغییر می‌دادم. در شرایط جدید من باید فیلم اولی را می‌ساختم که خوب نیست و در شرایط مدنظر من ساخته نشده، یا این‌که باید ساخت فیلم را متوقف می‌کردم و به زمان دیگری موکول می‌شد. من تصمیم دوم را گرفتم. بعد از آن سراغ فیلمنامه  دیگری رفتم به نام «لُکنت» که داستانی روان‌شناسانه دارد و تریلری ترسناک به حساب می‌آمد، اما فیلمنامه کامل نبود و نقص‌هایی داشت. آقای مشتاق که اخیرا به‌عنوان تهیه‌کننده وارد سینما شده‌اند، گفتند من «معکوس» را می‌سازم. ما هم تقاضای پروانه ساخت کردیم. این فیلم پروانه ساختش زودتر آمد و اگر قرار بود برای «لکنت» پروانه بگیریم، به امسال نمی‌رسیدیم. فیلمنامه را با توجه به شرایط کنونی و  چیزهایی که برای امروز کارکرد نداشت، بازنویسی کردم و با پیوستن امین حیایی و شهرام حقیقت‌دوست که قرار شد در این فیلم حضور داشته باشند، تغییراتی را در فیلمنامه دادم که مهم‌ترینش  سن بازیگران بود و خودبه‌خود باعث تغییر سن کاراکترها و تبعه آن روابط و رفتارهای آنان می‌شد. الان فیلمنامه تکمیل شده و وارد پیش‌تولید آن شدیم تا بتوانیم هر چه زودتر فیلم را کلید بزنیم.

شماره ۷۲۳

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟