ترند حلقههای مطالعاتی و تجددخواهی در روابط اجتماعی
صدرا کاظمینی
یکان شماره سالها هر بار که عوض میشود، با خود تغییرات و دیگرگونیهایی در بسیاری از رسوم، عادات و ترندهای سال به همراه میآورد. تغییراتی که بر خلاف شماره سال یا حیوان سال در یک روز عوض نمیشوند و بهتدریج چهره زمان را دستخوش تغییر میکنند. در دهههای قبل، غالب آنچه ترند میشد، مورد نقد روشنفکران قرار میگرفت، چراکه فلان نوع لباس و آرایش و تفریحات بود که مد میشد، آن هم از مدل سطحی، زودگذر و بازاریاش. اما چند سال اخیر در کنار این مدهای عمدتا مبتذل، ترندهایی اجتماعی در حال رشدند که حتی چند قدم از تدبیر روشنفکران جلو افتادهاند. جمع کردن زبالههای پلاستیکی، سفرهای ارزان و دوستدار محیط زیست، کمپینهای حمایت از حیوانات و اعتراضات درباره مسائل اقلیمی از جمله این موارد است. در سال گذشته چند ده هزار دانشآموز در ۲۷۰ نقطه مختلف جهان به پیروی از یک دختر ۱۶ ساله اعتصابی برای توجه به بحران آب و گرمایش زمین انجام دادند؛ کاری که شاید نشاندهنده سبک جدید دغدغهمندی در نسل نوی جهان باشد.
با اینکه ترندهای پیشروی زیادی در سالهای اخیر گسترش یافتند، برخی از آنها کمتر تبدیل به کمپینهای پرسروصدا میشوند و رسانهها نیز آنها را سوژههایی جذاب نمیبینند، مانند ترند جدیدی که در شیوه مطالعه ایجاد شده است، یعنی مطالعه گروهی. البته چنین امری از قدیمالایام به روشها و اسمهای گوناگون وجود داشته، اما امروزه شکل و لباس جدیدی یافته و هویت مستقل و رسمی پیدا کرده است، بهطوریکه بهخودیخود و بدون کمک گرفتن از جذابیتهای فرعی دیگر جوانان بسیاری را گرد هم میآورد.
آنچه بود
از روزگار قبل از میلاد و تا آنجا که تاریخ اندیشه قد میدهد، مباحثه و گروههای مطالعاتی حضور داشتهاند؛ امری که مشابه آن در اندیشه سقراطی، «دیالکتیک» خوانده میشد. در فرهنگ معاصر ایران محیطهایی نمادین و کاربردی برای پاتوقهای روشنفکرانه یا هنرمندانه وجود داشته، بهخصوص بعد از ورود فضایی اروپایی به نام کافه. یکی از مشهورترین این پاتوقها کافه نادری است که محل رفتوآمد افرادی چون صادق هدایت، جلال آلاحمد، احمد فردید، سیمین دانشور و نیما یوشیج بوده است. باید ذکر کرد که از بدو حضور کافهها در ایران، خوردن و آشامیدن و درنهایت دورهمی افراد، کارکرد محوری این فضا به حساب میآمده و مباحثات روشنفکرانه به مثابه صرفا کارکردی فرعی و غیردائم بوده است.
در ایران قبل از ظهور کافهها مهمترین فضای اجتماعی برای شکلگیری پاتوقها، قهوهخانه بود. قهوهخانهها ابتدا در منطقه آناتولی کشور عثمانی به وجود آمد و سپس به خیابانهای تحت حکومت دولت صفوی نیز گسترش یافتند. در آن دوره قهوهخانه محیطی بود تا افراد در کنار هم جمع شوند و در کنار نوشیدن قهوه و کشیدن قلیان یا چپق به شاهنامهخوانی، نقالی و گفتوگوهای روزمره اجتماعی بپردازند. کارکرد اصلی قهوهخانهها نیز ایجاد محیطی برای نوشیدن چای، قهوه، یا کشیدن قلیان بود، اما اثراتی از رویدادهای فرهنگی و هنری هم در کالبدش متبلور گردید.
بعد از آنکه رادیو در سال ۱۳۱۹ به ایران آمد، دیگر قصهخوانی، نقالی و شعرخوانی سبک نوینی به خود گرفت و جایگاه فرهنگی قهوهخانهها را محو کرد، چراکه ابزاری جذابتر و قویتر برای انتقال چنین مطالبی آفریده شده بود. بعد از آن و با ورود تلویزیون، نقالی و سخنوری در چنین فضاهای اجتماعی بیشتر و بیشتر به فراموشی سپرده شدند و کمکم فرهنگ دورهمنشینی به ردیفنشینی که مناسب دیدن تلویزیون بود، تبدیل شد.
نکته جالب توجه، انحصار چنین فضاهایی برای مردان بود. اکثر کشورهای خاورمیانه نیز چنین فضاهایی را برای دورهمی داشتند و دارند، نظیر دیوانیههای کویت. این دیوانیهها برخلاف قهوهخانههای ایرانی، مباحثه و تعامل اجتماعی را کارکرد محوری و نه فرعی خود قرار دادهاند. جایی که مردان گردهم میآیند و درباره موضوعات مختلف از ورزش تا سیاست گفتوگو میکنند. البته گویا در سالهای اخیر چندین دیوانیه مخصوص زنان ساخته شده است و حضور زنان در برخی قهوهخانههای ایرانی که دیگر قلیان کشیدن اصلیترین فایدهشان گشته، میسر شده است.
آنچه مدرنیته آورد
قهوهخانهها سنت پاتوقسازی و دورهمنشینی را با چاشنی رویدادهای فرهنگی ارائه داده بودند، بعد از آن هم کافهها در مواردی مبدل به پاتوقهای روشنفکری شدند و محفل اینگونه مباحثات گشتند. اگرچه در هردوی این محیطها بخش فرهگی و مباحثاتی همواره در سایه بود و بنا بر شرایط گاه کاملا حذف میشد. اما حالا این گعدههای فرهنگی و مطالعاتی هویت مستقلی برای خود یافتهاند تا فضاهایی مختص به آنها آفرینش شوند.
در سالهای اخیر ذائقه کاربران از فضاهای اجتماعی سنتی به فضاهای تعامل اجتماعی مدرن کشیده شده. مثلا کافه کتابها به جای کتابخانههایی که مملو از سکوت و تنهایی بود، مورد استقبال جوانان قرار گرفتند. عنصر تعامل اجتماعی در روزگاری که فضای فیزیکی مجازی گشته و روابط اجتماعی به شبکههای اجتماعی کشیده شده است، شاید مفری برای چشیدن طعم اجتماعی بودن باشد. اگر روزگاری قهوهخانهنشینی ترند بود و اگر این سالهای اخیر ارتباطات مجازی فرهنگ ارتباطی غالب جامعه بود، میتوان امید داشت که فضاهای نوینی که تعاملات را دیگرگون میکنند، ترند سالهای آتی باشند.
حلقههای مطالعاتی حالا در بسیاری از دانشگاهها و فضاهای عمومی برگزار میشوند. دلیل اینکه همیشه دور هم نشستن و مطالعه و مباحثه کردن طرفدار داشته، جدای از حس خوب همدلانهای که یک جمع صمیمانه ایجاد میکند، قانون همافزایی است، یا همان سینرژی. به معنای آنکه نتیجه یک تلاش گروهی بیشتر از حاصل جمع تلاشهای اعضای گروه است. البته بعضیها هم جدل و مناقشه را ذاتا دوست دارند که به این حلقهها میآیند و سیر این حلقههای مطالعاتی را مدام به سمت عرض اندام و جنجال میبرند. بههرحال این حلقهها با اسمهای مختلف و در مکانهای متفاوت توسعه یافتهاند و به نظر میرسد رضایت کاربرانشان را برآورده کردهاند.
در همین چند سال اخیر فضاهایی در تهران به عنوان باشگاه کتابخوانی راه افتادهاند. در این باشگاهها دیگر همه چیز کتاب و مطالعه و مباحثه است تا دیگر حلقههای کتابخوانی بهزور و با مشقت در کافهها یا پارکها جای نگیرند. یکی از این نمونهها باشگاه کتابخوانی «ازتا» است که در نزدیکی میدان ونک قرار دارد. قبل از اینکه ازتا جای ثابت داشته باشد، گروهی بود که جلسات خود را در خانههای اعضایش برگزار میکرد و با نام جهک (جنبش همخوانی کتاب) فعالیت میکرده. حالا هر روز هفته حلقههایی در ازتا برگزار میشود که از عمر برخی چندین سال گذشته و کتابهای متعددی در آنها به بحث گزارده شده است. همچنین به مدد فعالیت در حوزه ترویج کتابخوانی، ازتا کارهای خلاقانهای نظیر فرستادن بستههای کتاب برای افراد محروم یا تسهیلگری کتابخوانی در مدارس را دنبال کرده است.
برای من اما اولین جایی که حلقههای مطالعاتی را به مثابه یک رویداد فرهنگی و اجتماعی ویژه مطرح کرد، کتابخانه دانشجویی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. یک اتاق نهایتا سه در سه متری که اگر یک حلقه ۱۲، ۱۳ نفری در آن برگزار شود، ظرفیتش تکمیل میشود. علیرغم این فضای کوچک، کتابخانه دانشجویی شده بود دلخوشی بسیاری از دانشجویانی که از درسهای نچسب مهندسی خسته شده و خستگیشان با مباحثات در حوزه علوم انسانی التیام مییافت. خیلی از اعضای این کتابخانه در مقطع ارشد تغییر رشته میدادند و اتفاقا رتبههای ممتاز کنکور ارشد رشتههایی مثل فلسفه، اقتصاد، جامعهشناسی، علوم سیاسی و حتی رشتههای هنری را پیدا کردهاند. آن روزها، هر روزش حلقهای در کتابخانه برگزار میشد و به اندازه کافی هم مشتری داشت، حتی اعضایش از گذاشتن یک کتری برقی در کتابخانه ممانعت میکردند تا کاربری آنجا برگزاری همین حلقهها باشد و نه مکانی برای پاتوق صرف.
مدرن شدن امری است که بخواهیم یا نخواهیم، در حال انجام است، اما تابهحال نمودش بیشتر تکنیکی بوده و اکثرا مخل تعامل اجتماعی. مثل پروژکتوری در یک قهوهخانه که دیدن فوتبال زنده را میسر میسازد و جای نمایش و نقالی و شعرخوانی را اینگونه پر کرده. یا اینستاگرام و دیگر شبکههای مجازی که همنشینیها را به گروههای مجازی کشانده و ماهیت ارتباط را ناملموس ساختهاند. اما شاید چشمانداز آینده مدرنیزاسیون، آفرینش شکلی جدید از تعاملات اجتماعی باشد و اینبار برعکس مسیر قبلی و از دل تکنولوژی، فرایندهایی نوین برای ارتباطات مفیدتر ایجاد شود.