تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۰۷ - ۰۳:۳۵ | کد خبر : 2366

تانگوی شیطان

عاطفه مشتری نویسنده: لسلوکراسناهورکایی، مترجم: سپند ساعدی، موسسه انتشارات نگاه، چاپ اول۱۳۹۵، داستان‌های مجارستانی-قرن۲۰، برنده جایزه من بوکر۲۰۱۵، ادبیات مدرن جهان، مجموعه چشم و چراغ ۵۶ وقتی این رمان را مطالعه کنید، نفس در سینه‌تان حبس می‌شود! با مطالعه کتاب «تانگوی شیطان» می‌توانید به مجارستان سفر کنید و با نویسنده در روزهای بارانی در شهرکی […]

عاطفه مشتری
نویسنده: لسلوکراسناهورکایی، مترجم: سپند ساعدی، موسسه انتشارات نگاه، چاپ اول۱۳۹۵، داستان‌های مجارستانی-قرن۲۰، برنده جایزه من بوکر۲۰۱۵، ادبیات مدرن جهان، مجموعه چشم و چراغ ۵۶
وقتی این رمان را مطالعه کنید، نفس در سینه‌تان حبس می‌شود!
با مطالعه کتاب «تانگوی شیطان» می‌توانید به مجارستان سفر کنید و با نویسنده در روزهای بارانی در شهرکی به نام هخمایس همراه شوید؛ شهرکی که زنده ماندنش به تک‌تک ساکنانش بستگی دارد و مهاجرت و حتی مرگ یکی از ساکنان منجر به مشکلات فراوانی می‌شود.
قصه درباره افرادی به نام‌های فوتاکی، اشمیت و همسرش و کرانر و هالیچ، مدیر مدرسه و پزشک و… است! محل زندگی آن‌ها روزگاری آباد بوده، ولی به‌تدریج از رونق افتاده است. به همین سبب گروهی از مردم به شهرهای اطراف مهاجرت می‌کنند. اما چند نفری از آن‌ها به‌ناچار باقی می‌مانند و در کنار هم با سختی‌های فراوانی زندگی می‌کنند، ولی با شنیدن شایعه مرگ دو نفر از دوستانشان که نقش بسزایی در ساخت شهرک و رهبری آن‌ها داشته‌اند، زندگی‌شان بیش از پیش سخت می‌شود. قصه از آن‌جایی شروع می‌شود که در صبح یکی از روزهای بارانی فوتاکی با صدای زنگ ناقوس بیدار می‌شود. صدایی که در طول داستان بارها شنیده می‌شود و گاهی به یک ناله شبیه است. صدایی که دلهره و ترسی بی‌پایان ایجاد می‌کند، چراکه در اطراف شهرک هیچ کلیسایی وجود نداشته و تنها یک نمازخانه متروک در چهار کیلومتری جنوب غربی شهرک بوده، بدون هیچ ناقوس یا زنگی.
یک روز صبح اهالی با یک مرگ عجیب و غیرمنتظره روبه‌رو می‌شوند که باعث می‌شود فردی که رهبری گروه را برعهده دارد، همه را در این مرگ مقصر بداند. اما او در ادامه از تصمیم و هدف مهمی می‌گوید که برای اجرای آن به اندوخته و سرمایه ساکنان نیاز دارد. دوستان قدیمی‌اش با توجه به اعتمادی که به او داشتند، اعلام می‌کنند برای رسیدن به این هدف بزرگ با او همراهی می‌کنند و تمام پس‌انداز خود را بدون هیچ پرسش اضافی تنها به امید یک زندگی جدید و راحت، در اختیارش قرار می‌دهند.
خواننده در هر صفحه از این رمان هیجان و ترس و آرامش را با تمام شخصیت‌های داستان تجربه می‌کند و در بخش‌های پایانی، همراه با سه نفر از کاراکترهای قصه با صحنه‌ای خارق‌العاده روبه‌رو می‌شود؛ صحنه‌ای که با قلم قوی نویسنده می‌توان به‌خوبی آن را در ذهن ساخت. غافل‌گیری‌ آخر رمان همراه با صدای ناقوس باعث می‌شود این کتاب به یک اثر خاص و متفاوت تبدیل شود. این قصه را باید آرام آرام و همراه با تمرکز خواند. کتابی ویژه برای عاشقان کتاب و هیجان!

شماره ۶۹۹

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟