تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۴/۰۵ - ۱۷:۰۰ | کد خبر : 7881

جان سیاه‌پوستان مهم است

مروری «چلچراغی» بر حواشی کشته شدن جورج فلوید و اعتراضات جهانی علیه نژادپرستی نسیم بنایی آیا تابه‌حال نام اریک گارنر را شنیده‌اید؟ او فردی سیاه‌پوست بود که در ۴۴ سالگی به علت خفگی به دست پلیس از دنیا رفت. آیا تابه‌حال نام نیکولاس هیوارد را شنیده‌اید؟ او هم سیاه‌پوست ۱۳ ساله‌ای بود که پلیس به […]

مروری «چلچراغی» بر حواشی کشته شدن جورج فلوید و اعتراضات جهانی علیه نژادپرستی

نسیم بنایی

آیا تابه‌حال نام اریک گارنر را شنیده‌اید؟ او فردی سیاه‌پوست بود که در ۴۴ سالگی به علت خفگی به دست پلیس از دنیا رفت. آیا تابه‌حال نام نیکولاس هیوارد را شنیده‌اید؟ او هم سیاه‌پوست ۱۳ ساله‌ای بود که پلیس به شکمش شلیک کرد و منجر به مرگش شد. صدها نام دیگر وجود دارد که احتمالا تابه‌حال به گوشتان نخورده، اما اسم جورج فلوید حتما این روزها به گوشتان خورده ‌است. جورج فلوید یک آمریکایی-آفریقایی بود که چند وقت پیش در ۴۶ سالگی به دست پلیس کشته شد. فریادهای «نمی‌توانم نفس بکشم» که فلوید سر داده، حالا به شعار سراسری مردم در اکثر کشورهای جهان تبدیل شده و موجی از اعتراضات گسترده علیه خشونت پلیس و تبعیض نژادی را به راه انداخته ‌است. اما چه چیزی کشته شدن جورج فلوید را به یک جنبش جهانی تبدیل کرد؟ چرا پیش از این، شاهد اعتراضاتی در این سطح نبودیم؟ و حالا مطالبات معترضان چیست؟

جورج فلوید فرد مشهوری نبود. او حتی در پایتخت آمریکا هم جانش را از دست نداد، بلکه جانش را در چهل‌وششمین شهر بزرگ آمریکا از دست داد. بااین‌حال، مرگ او جرقه اعتراضاتی نه‌فقط در آمریکا، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان را زد. از برزیل گرفته تا اندونزی، از فرانسه گرفته تا استرالیا، مردم در سرتاسر کشورهای جهان به خیابان‌ها آمده‌اند و به بهانه مرگ این شخص، به دنبال وعده‌هایی هستند که برای برابری اجتماعی داده شده بود؛ وعده‌هایی که بسیار ارزشمند بودند و حالا به نظر می‌رسد خبری از آن‌ها نیست. اما در جهان چه خبر است؟

زیر ذره‌بین
بیایید ابتدا ذره‌بین را روی آمریکا بگیریم. چرا زمانی‌که اریک گارنر با فریادهایی دقیقا مشابه فریادهای فلوید زیر دست‌وپای پلیس جان داد، اعتراضات به این شدت نرسید؟ او هم مانند فلوید، فردی سیاه‌پوست بود که به دست پلیس خفه شد، او هم فریاد زد: نمی‌توانم نفس بکشم. پس چرا جنس اعتراضات فرق دارد؟ زمانی‌ که گارنر در سال ۲۰۱۴ به دست پلیس کشته شد، دونالد ترامپ ریاست‌جمهوری را بر عهده نداشت. آن زمان فردی سیاه‌پوست رئیس‌جمهوری آمریکا بود. کسی که توانست در شرایط پرتنش به لحاظ نژادی، آمریکای ازهم‌گسیخته را حفظ و مردم را به سمت اتحاد هدایت کند. اما سیاست‌های اشتباه ترامپ، مسیر اعتراضات مسالمت‌آمیز مردم برای برابری نژادی را به جنگی تمام‌عیار در خاک این کشور تبدیل کرده ‌است. مردمی که با آزادی اسلحه، این روزها مسلح می‌شوند و به خیابان‌ها می‌آیند. اما این معترضان چه می‌خواهند؟

چند عدد تامل‌برانگیز
۴۰میلیون نفر! این رقم معادل ۱۳ درصد از کل جمعیت آمریکاست. ۱۳ درصدی که بارها مورد خشونت پلیس واقع شده و از تبعیض نژادی رنج می‌برد. مرگ فلوید نه‌تنها منجر به خشم این ۱۳ درصد شده، بلکه جمعیت زیادی از سفیدپوستان را هم معترض کرده‌ است. همین چند وقت پیش فیلمی از یک زن سیاه‌پوست منتشر شده بود که با خشم می‌گفت: «خدا را شکر کنید فقط به دنبال حقوقمان هستیم و نمی‌خواهیم انتقام بگیریم.» آن‌چه به عنوان یک اعتراض صلح‌آمیز شروع شده بود، حالا به دعوایی برای گرفتن تمامی حقوق و برابری نژادی تبدیل شده ‌است. در ژانویه ۲۰۱۵ بیش از ۵۱ درصد از مردم در کشور آمریکا می‌گفتند تبعیض نژادی معضلی بزرگ است. حالا اما ۷۶ درصد از آمریکایی‌ها معتقدند تبعیض نژادی باید اصلی‌ترین دغدغه در کشور باشد. اما این رقم‌ها فقط مربوط به آمریکا نیست. همین چند هفته پیش در بریتانیا هم طی یک نظرسنجی مشخص شد ۵۲ درصد از بریتانیایی‌ها معتقدند جامعه آن‌ها نژادپرست است. در سال ۲۰۱۸ هم ۷۷ درصد از فرانسوی‌ها در یک نظرسنجی دیگر گفتند این کشور به مبارزه با نژادپرستی نیاز دارد. این در حالی است که در سال ۲۰۰۲ مسئله تبعیض نژادی در فرانسه، دغدغه ۵۹ درصد از مردم بود. این آمار و اعداد افزایشی به‌خوبی نشان می‌دهد که بقیه کشورها هم ماجرایی متفاوت از آمریکا ندارند و این شاید بخشی از دلیل اعتراضات در دیگر کشورها باشد. بررسی این‌که چرا پای اعتراضات فلوید به دیگر کشورها کشیده شد، کار ساده‌ای نیست، اما از برخی نشانه‌ها می‌توان به اصل بیماری پی برد.

پاندمی اعتراض
اعتراضات به کشته شدن جورج فلوید محدود به آمریکا نشده و در بسیاری از کشورها، سیل معترضان را می‌بینیم که به خیابان‌ها آمده‌اند. در مکزیک و آفریقای جنوبی مردم به دلیل خشونت پلیس به خیابان‌ها سرازیر شده‌اند. آن‌ها از خشونت‌های پلیس به ستوه آمده‌اند. در برزیل هم سه‌چهارم از کل شش‌هزار و ۲۲۰ نفری که در سال ۲۰۱۸ به دست پلیس کشته شدند، سیاه‌پوستانی بودند که به دلایل نژادی کشته ‌شدند. اعتراضات این روزها در برزیل، در حقیقت با هدف برابری نژادی صورت گرفته ‌است. استرالیایی‌ها به دلیل رفتاری که با مردم در نژادهای مختلف می‌شود، دست به اعتراض زده‌اند. برخی از اروپایی‌ها هم به خیابان‌ها آمده‌اند و آمریکا را بابت اقدامات اخیرش محکوم کرده‌اند، آن‌ها می‌دانند که مشکلات آمریکا به خانه‌هایشان نزدیک‌تر است. اما اعتراضات به همین‌جا ختم نشده و کار به پایین کشیدن مجسمه‌ها هم رسیده ‌است.

جنگ مجسمه‌ها
اعتراضات گاهی به شکل وندالیسم و تخریب در سطح شهرها خودش را نشان می‌دهد. معترضان در اکثر مواقع با سرنگون کردن مجسمه‌ها، خشم خود را از یک ماجرا نشان می‌دهند و حالا سرنگونی مجسمه‌ها در آمریکا و سایر کشورهای جهان به مبارزه نمادین با قدرت تبدیل شده‌ است. این روزها از بوستون گرفته تا نیویورک، از پاریس گرفته تا بروکسل و آکسفوردِ انگلستان، شاهد سرنگونی مجسمه‌های افرادی هستیم که مردم آن‌ها را به عنوان نماد نژادپرستی و برده‌داری می‌شناسند. همین چند وقت پیش بود که خبر آمد مردم سر مجسمه کریستوف کلمب را قطع کرده‌اند. لئوپلد دوم، پادشاه بلژیک که به گواه اسناد تاریخی، نخستین جنایت علیه بشریت در تاریخ انسان را مرتکب شده، یکی دیگر از کسانی است که مجسمه‌اش هدف معترضان قرار گرفته‌ است. اما ظاهرا ماجرای سرنگونی مجسمه‌ها به همین‌جا ختم نشده و حالا نوبت به مجسمه‌های افراد دیگری هم رسیده، نمونه‌اش ماهاتما گاندی و وینستون چرچیل. البته قضیه به این سادگی هم نیست. اخیرا درخواستی منتشر شده که در آن متقاضیان گفته‌اند به دنبال برداشتن مجسمه گاندی هستند و ظاهرا به مستنداتی تکیه دارند که نشان می‌دهد گاندی فردی نژادپرست و ضدسیاه‌پوستان بوده، درحالی‌که برخی دیگر از تحلیل‌گران می‌گویند این کاری عجیب است. مخالفان می‌گویند گاندی آورده‌های ارزشمندی داشته و نباید ارزش او را با این حرف پایین آورد. اما دعوا بر سر حقوق نژادی به قدری جدی است که این مسئله به صورت رسمی مطرح شده. حتی اخیرا نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا هم گفته برخی مجسمه‌ها از سطح شهرهای آمریکا برداشته شوند. در سایر کشورها هم اقداماتی مشابه صورت گرفته، اما اهداف آن متفاوت است. برای مثال مجسمه چرچیل را برداشته‌اند نه به این خاطر که او را نماد نژادپرستی می‌دانند، بلکه به این خاطر که نگران هستند معترضان این مجسمه را هم سرنگون یا تخریب کنند. سخنگوی کاخ سفید هم این اقدامات معترضان را جنگ مجسمه‌ها نامیده و آن را محکوم کرده ‌است.

قدرت اعتراض
معترضان شعارهای بسیاری دارند، اما آن‌چه بر سر زبان‌ها افتاده، این شعار است: Black lives matter یا جان سیاه‌پوستان مهم است. در شرایطی که کرونا به جان انسان‌ها افتاده، مردم در خطرناک‌ترین محیط‌ها دست به اعتراض زده‌اند. پیش‌بینی می‌شود که آمار کرونا به دلیل این اعتراضات خیابانی افزایش پیدا کند، اما کرونا و احتمالا ابتلا به آن، کسی را در آمریکا و بسیاری از دیگر کشورهای ثروتمند جهان نترسانده و نگران نکرده، آن‌ها به خیابان‌ها آمده‌اند و اعتراض می‌کنند. بسیاری از آن‌ها در جنبش‌های خود درباره تاثیر تنوع نژادی و تاثیر آن بر بهبود فعالیت‌های اقتصادی می‌گویند. برخی دیگر هم فقط به دنبال برابری هستند. حالا آمار و ارقام نشان می‌دهد ۹۰ درصد از مردم آمریکا از این اعتراضات دفاع کرده‌اند، برای آن‌ها کرونا مهم نیست، تهدیدهای مقامات سیاسی هم اهمیت ندارد. یک نفر جان خود را از دست داده و ۹۰ درصد از جمعیت بزرگ آمریکا را بر سر حقوق سیاه‌پوستان متحد کرده ‌است. این همراهی کثیر نشان می‌دهد که دست یافتن به برابری و عدالت و غلبه بر نابرابری‌ها امری شدنی و امکان‌پذیر است. و این قدرت اعتراض است.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟