سام شپارد در سن ۷۳ سالگی به دلیل بیماری سیستم عصبی درگذشت. او مینوشت، فیلم بازی میکرد و طرفدار پروپاقرص موسیقی جاز و راک بود.
سینا قلیچخانی
وقتی به متیو مککانهی در مراسم فرش قرمز فیلم جدیدی که بازی کرده، خبر مرگ سام شپارد را دادند، از عکسی که در دسترس است، میشود دید که چقدر متعجب و ناراحت شده. سام شپارد نویسنده خوشتیپی بود که با چهره مردانهاش فیلم هم بازی میکرد و با مککانهی در فیلم «ماد» همبازی بود. او سام شپارد را «همکار» خود میداند و میگوید: «همیشه به جف نیکولز کارگردان «ماد» میگفتم کل تیزر این فیلم فقط میتواند سام شپارد باشد که روی آن صندلی سبزرنگ نشسته و دارد برای پسرک تعریف میکند ماد کیست.» اینگونه بود که دنیا نهتنها یک نمایشنامهنویس و فیلمنامهنویس، بلکه یک بازیگر بزرگ را هم از دست داد. سام شپارد در ایران بیشتر با فیلمنامه «پاریس، تگزاس» و نمایشنامه «کودک مدفون» با ترجمه داریوش مهرجویی که جایزه پولیتزر را به او بخشید، شناخته میشود. با رفتن او انگار جمع نویسندههایی که صاحب سبک و امضا بودند، دارد خلوتتر میشود. او متخصص در نشان دادن فضای تیره و تار زندگی خانوادههای آمریکایی بود.
اگر میخواهید سام شپارد را بشناسید، سراغ اینها بروید:
پاریس، تگزاس
این فیلم جادهای به کارگردانی ویم وندرس به شکلی سلوک در دنیای مدرن و مناسبات خردکنندهاش را نشان میدهد. سام شپارد فیلمنامه این فیلم را به همراه کیت کارسون نوشته است و برنده بهترین فیلم از جشنواره کن شد. داستانش درباره مردی است که بیهدف در بیابانهای تگزاس راه میرود و برادرش او را پیدا میکند تا به خانواده برگرداندش. در طول مسیر و هنگام مواجهه مرد با خانوادهاش و بهخصوص زنش دچار تغییر و تحول عجیبی میشود. این تغییر باعث میشود بداند بیگانهتر از آن است که بتواند با «خانواده»اش زندگی کند، پس مسیر پاریس را که منطقهای در تگزاس است، دوباره پیش میگیرد. جایی که آرزوی رسیدنش را بهتنهایی میکشد. او از هیچ جا به هیچ میرود. سفر بین دو هیچ. باز نگاه بدبینانه سام شپارد در رابطه با خانوداه را میتوان در این فیلم دید. خانوادهای که در هیچ حالتی نمیتواند جای اطمینانبخشی باشد. شخصیت این فیلم ترجیح میدهد در دشتهای بیآبوعلف قدم بزند تا در خانه خود در بلندی یک برج با پردههای قرمز.
قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل
یکی از موفقترین بازیهای سام شپارد در سینما قتل جسی جیمز به دست رابرت فورد بزدل است. این فیلم شاید در ایران نسبت به فیلمهایی که بازی کرده، بیشتر دیده شده است. بازیگر نقش اولش برد پیت معروف است که میتواند هر فیلمی را که در آن بازی میکند، تحتالشعاع اسمش قرار دهد. بااینحال سام شپارد رد خودش را در فیلم میگذارد. داستان فیلم درباره جسی جیمز، یاغی افسانهای آمریکاست که با بیرحمی و سنگدلی عجیبش تبدیل به اسطوره شده بود. رابرت فورد در طول فیلم بین جسی جیمز شدن یا نشدن مردد است و در آخر… سام شپارد در این فیلم نقش برادر بزرگتر جسی جیمز یعنی برد پیت را بازی کرده است که به همراه چند نفر دیگر یک باند تبهکاری را تشکیل میدهند. حضور سام شپارد در فیلمهایی که بازی کرده است، عجیب است. مردی که در نوشتن آنقدر تواناست که شکل تازهای از درام را عرضه میکند، جلوی دوربین دیالوگهای فیلمنامهنویسهای دیگر را میگوید. انگار نهنگی را در تنگ ماهی انداخته باشند.
کودک مدفون
سام شپارد در این نمایشنامه به حد اعلای خود میرسد و آن سویه تیره و تار دنیا و خانواده آمریکایی را به نمایش میگذارد. بیرحمی و لخت نشان دادن روابط بین آدمها از مشخصه این نمایشنامه است. او با نوشتن «کودک مدفون» نشان داد ابدا نمیتوان در جایگاه نمایشنامهنویسهای بازاری و تجاری قرارش داد. چون نشان دادن صحنههایی که ازش سیاهی میبارد، چندان سود تجاریای درش نیست و خوب فروش نمیرود. این نمایشنامه تکه تکه شدن خانواده آمریکایی را در زمینهای از ناامیدی و سرخوردگی به همراه اسطورهشناسی آمریکا و رویای آمریکایی، رکود اقتصادی روستایی دهه ۱۹۷۰ و فروپاشی ساختارها و ارزشهای اصیل خانواده نشان میدهد. سام شپارد میگفت در زمان نوشتن این کتاب لحظات خوشی را داشته، ولی سختترین کتابش بوده در عین حال. بعضی از منتقدها در آن زمان نوشتند «کودک مدفون» در اجرای تئاترش موفقتر بوده و میتوان بعضی از تکههای آن را روی صحنه بهتر درک کرد. او در این نمایشنامه حد و مرز سبک درام را زیر پا میگذارد.
شماره ۷۱۶