تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۱۰ - ۰۷:۰۶ | کد خبر : 735

دلم آرام بود که هنوز من را میشناسد

امروز مراسم چهلمین روز درگذشت ایشان در تئاتر شهر برگزار میشود به یاد استاد داوود رشیدی که از بزرگان تئاتر این سرزمین بود تصویر گر: مسعود رئیسی جمشید مشایخی من ابتدا به احترام برومند، لیلی رشیدی عزیز و همه نزدیکان داوود رشیدی تسلیت می‌گویم. از سال ۱۳۳۹ که داوود رشیدی به ایران بازگشت و در اداره […]

امروز مراسم چهلمین روز درگذشت ایشان در تئاتر شهر برگزار میشود

به یاد استاد داوود رشیدی که از بزرگان تئاتر این سرزمین بود

تصویر گر: مسعود رئیسی

جمشید مشایخی

من ابتدا به احترام برومند، لیلی رشیدی عزیز و همه نزدیکان داوود رشیدی تسلیت می‌گویم. از سال ۱۳۳۹ که داوود رشیدی به ایران بازگشت و در اداره هنرهای دراماتیک کار خود را آغاز کرد، من با او آشنا شدم و همکاری کردیم. رشیدی یکی از نمایشنامه‌های آنتوان چخوف را انتخاب کرده بود تا روی صحنه ببرد و من این افتخار را داشتم که نقش اول نمایشش را بازی کنم. بعدها در شبکه دو تلویزیون، برنامه‌هایی داشتیم و همین‌طور سال‌های سال همکاری ما ادامه یافت. داوود رشیدی متن‌های نمایشی بسیار مهم و معروفی را روی صحنه برد و خیلی خوب می‌دانست که هر موضوعی را چگونه مطرح کند. یادم هست یک نمایشنامه ترکی بود که در آن اثر هم با هم همکاری خوبی داشتیم و بعد از آن هم سریال «هزاردستان» که هیچ‌گاه خاطرات آن روزهای طلایی را از یاد نمی‌برم. وقتی فکر می‌کنم، تازه می‌فهمم چقدر با این مرد بزرگ نزدیک بودم و آثاری که به صورت مشترک در آن‌ها حضور داشتیم، شاید از به‌یادماندنی‌ترین آثار سینمایی باشد؛ مثل فیلم «خانه عنکبوت»، «کمال‌الملک» و… من در سینما و تئاتر کشور با سه نفر از همه بیشتر همکاری کرده‌ام؛ داوود رشیدی، حمید سمندریان و جعفر والی که متاسفانه دو نفر اول حالا فوت کرده‌اند و من خوشحالم که والی هم‌چنان در کنار ماست و کار می‌کند و برای او آرزوی سلامتی دارم. هنرمندان بزرگ و به‌طورکلی افراد برجسته همیشه در تاریخ باقی می‌مانند و حتی بعد از درگذشت آن‌ها، یادشان از بین نمی‌رود و با‌ آثاری که خلق کرده‌اند، جاودان هستند. ما باید برخلاف میل قبول کنیم که داوود رشیدی دیگر بین ما حضور ندارد و واقعا باعث تاسف است. داوود رشیدی بیشتر از این‌که همکار باشد، رفیق من بود و شاید کسانی که این گفت‌وگو را می‌خوانند، بگویند بعد از درگذشت همه افراد چنین صحبت‌هایی مطرح می‌شود، ولی رشیدی واقعا مردی دوست‌داشتنی و بزرگ بود. وقتی دلم برای او تنگ می‌شد، با منزلش تماس می‌گرفتم و همسرش، احترام برومند، می‌گفت نمی‌تواند صحبت کند، ولی به هر حال تلفن را به رشیدی می‌داد و بعد از کمی صحبت، او به یاد شوخی‌های روزگار گذشته به من می‌گفت جمشید گازت می‌گیرم! و دلم آرام می‌شد که من را شناخته است. ای کاش ما قبل از رفتن این هنرمند گران‌قدر در موردش حرف می‌زدیم و از خوبی‌های او می‌گفتیم، اما امروز که او نیست، نمی‌توانم سکوت کنم و به نظرم باید از او و هنرش گفت، چراکه لیاقتش را دارد. او واقعا شوخ‌طبع و مثبت بود و هیچ کس از رشیدی آزار و اذیتی نمی‌دید. انسانی بی‌حاشیه بود که جز با عشق کاری نکرد و با دانش و سواد کافی وارد دنیای هنرهای نمایشی شده بود. رشیدی هیچ‌گاه تکرار نخواهد شد و من واقعا از همکاری با او و در کنارش بودن خوشحالم. امیدوارم بعد از این، قبل از بیماری یا از دست دادن عزیزانمان از خوبی‌های آن‌ها بگوییم تا بیشتر یکدیگر را دوست داشته باشیم و انسانیت فراموش نشود. باید کاری کنیم که در ایامی که زنده هستیم، خودمان و دیگران از وجودمان بهره‌مند شوند و از در کنار هم بودن لذت ببریم. رشیدی به معنای واقعی کلمه این کار را می‌کرد و اطرافیانش از وجود ارزشمند او بهره می‌بردند.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟