خوب، بد، زشت سریال پرطرفدار «داستان ندیمه»
مریم عربی
دنیایی را تصور کنید که در آن از تکنولوژی خبری نیست. کتاب خواندن و فیلم دیدن ممنوع است. کار کردن زنها در خارج از خانه در حد جنایت حساب میشود. جزای کوچکترین اشتباه، قطع دست و درآوردن چشم و سنگسار و غرق شدن در آب است. یک جور حکومت نظامی عجیب و غریب حکمفرماست که کوچکترین رفتار آدمها را حتی در چهاردیواری خانهشان کنترل میکند. بشر بازگشت شکوهمندانهای داشته به عصر جاهلیت که در آن پیروی از یک آیین مندرآوردی، فاتحه زندگی شخصی و اجتماعی آدمها را خوانده. همه اینها برای چه؟ بهخاطر اینکه تا پیش از این، نسل بشر رو به انقراض بوده؛ افزایش گازهای آلاینده، گرمایش زمین و از همه مهمتر، ناباروری. در اوج ناامیدی بشر گروهی پیدا میشوند که ادعا میکنند با بازگشت به گذشته و حذف تکنولوژی و وادار کردن زنها به ماندن در خانه و فرزندآوری، میشود دنیا را نجات داد. مشکل اما اینجاست که زنها همه عمرشان را هم که در خانه حبس شوند، نمیتوانند فرزند بیاورند. اینجاست که بار نجات نسل بشر روی شانههای نحیف دهها زن باروری میافتد که شغلشان میشود فرزندآوری برای رهبران سیاسی؛ زنانی که به آنها میگویند ندیمه و داستان زندگیشان، موضوع اصلی سریال پرطرفدار «داستان ندیمه» است.
هیس، زنها فریاد نمیزنند!
از سال گذشته که اولین فصل سریال «داستان ندیمه» به نمایش درآمده، فمینیستهای دوآتشه دست به کار تبلیغ برای سریال شدهاند و همه دنیا را به تماشای آن تشویق کردهاند. پیام اصلی سریال در یک کلام برای آنها این است: مردها به درد لای جرز دیوار میخورند! «داستان ندیمه» که برگرفته از رمانی تا مغز استخوان زنانه، نوشته مارگارت اتوود است، حسابی به مذاق فمینیستها خوش آمده. ستاره نقش اول سریال بهعنوان یک فمینیست دوآتشه که خودش از تهیهکنندگان سریال هم هست، هر کجا که نشسته، از نظام اجتماعی مردسالارانهای گفته که نه در آینده، بلکه همین حالا در حال شکلگیری است. از نظر او این سریال تلنگری است تا مخاطب به خودش بیاید و بفهمد چه بلایی دارد به سرش نازل میشود. مارگارت اتوود هم بابت نوشتن سناریویی که «بیش از اندازه شبیه تاریخ است»، به خودش تبریک گفته. او میگوید: «خوشبینی یعنی بهتر از واقعیت، بدبینی یعنی بدتر از واقعیت، من واقعبین هستم.» عدهای این واقعبینی را به وضعیت امروزی زنان آمریکایی در دوران دونالد ترامپ نسبت میدهند. در سریال، زنان یا خدمتکار هستند، یا همسر یا ندیمه. صدایشان دربیاید، یا زبانشان را میبرند، یا چشمشان را درمیآورند. این در حالی است که صدای زنان امروزی آمریکا لااقل آنقدر بلند هست که جنبش Me Too راه بیندازند و تقریبا اغلب مردهای هالیوودی را به تجاوز و تعرض به زنان متهم کنند.
مردستیزی به سبک اتوود
اما دنیای تیره مارگارت اتوود چقدر احتمال دارد در آینده اتفاق بیفتد؟ بعضی از فیلمهای واقعشده در آینده مثل «بازیهای گرسنگی»، آیندهای ملموستر را ترسیم میکنند؛ آیندهای که در آن مواد غذایی به مرور زمان کمیاب شده و شرایط اقتضا میکند که یک نظم فئودالی به جامعه تحمیل شود و با ابزار پروپاگاندا، به مردم حکومت کند. این یک کابوس سرمایهدارانه است که میتوان تصور کرد در آینده اتفاق بیفتد. اما آمریکایی که در «داستان ندیمه» ترسیم میشود، کشوری است که علیه سرمایهداری و شیفتگی دیرین مردمش به لیبرالیسم قیام کرده و حکومتی دینسالارانه را به راه انداخته که البته در آن حتی خواندن کتابهای مقدس هم مجازاتی معادل قطع انگشت دارد. پایههای سیاست «گیلیاد»، دولت حاکم در سریال، بر ترس از مردانگی بنا شده. درواقع از نگاه نویسنده قصه، اساس همه روابط داخلی و بینالمللی، همین مردانگی مسمومی است که در شرایط فعلی و با وجود زنانی که در قدرتمندترین کشورهای دنیا در رأس قدرت قرار گرفتهاند، چندان باورپذیر به نظر نمیرسد. با همه اینها دستاندرکاران سریال از زمان پخش اولین فصل سریال در سال گذشته، تا امروز که پخش فصل دوم سریال تمام شده، به دنبال آن هستند که به دنیا بگویند بیدار شوید و با زنستیزی پنهان حاکم بر جهان بجنگید، وگرنه آیندهای مثل گیلیاد در انتظار شماست.
در غرب خبری هست، نیست
آمریکای ترسیمشده در سریال «داستان ندیمه» یک آمریکای منزوی است که هیچ گردشگر خارجی به آن پا نمیگذارد. رهبران گیلیاد کمکم تصمیم میگیرند روابط خود را با بعضی از کشورهای منطقه مثل مکزیک و کانادا از سر بگیرند. مکزیک که خودش به بلای آمریکا دچار شده و باروری در آن تقریبا به صفر رسیده، حاضر میشود بابت واردات ندیمه با گیلیاد مذاکره کند. در این میان کانادا اما وضعیت بهتری دارد و همچنان برای مسائل حقوق بشری اهمیت قائل است. البته شاید دلیلش کانادایی بودن مارگارت اتوود باشد، نه چیز دیگر. باقی کشورها هم ظاهرا هیچ تمایلی به برقراری رابطه با آمریکا ندارند. به این ترتیب، یکی از پیچیدهترین و قدرتمندترین اقتصادهای سیاسی دنیا به چنان انزوایی در جهان دچار شده که برای تعامل با مکزیک هم باید دستوپا بزند و تا میتواند امتیاز بدهد. دیگر ترامپی در کار نیست که بگوید در مرز کشورش با مکزیک دیوار میکشد و هزینه ساخت دیوار را هم از مکزیک میگیرد. آمریکای «داستان ندیمه» برای خودش یک کره شمالی شده که در آن نه مردم خبر دارند آن طرف مرزهایشان چه میگذرد، نه کشورهای دیگر میدانند در آمریکا چه خبر است.
سایه آه نقش بر آب
«داستان ندیمه» بهویژه در فصل دومش پر از صحنههای خشن است؛ تجاوز، سوزاندن، قطع کردن انگشت، بریدن زبان، شکنجه زن باردار. زنانی را میبینیم که پای چوبه دار خودشان را خیس میکنند. شکنجهگاهی را میبینیم که در آن «نازنها» یعنی زنهایی که پیر، خطاکار یا نازا هستند، زمینهای آلوده به مواد رادیواکتیو را شخم میزنند و آنقدر به این کار ادامه میدهند که ناخنها و دندانهایشان میپوسد و تومورهای سرطانی مثل قارچ از سر و صورتشان بیرون میزند. عدهای این سریال را از نظر حجم صحنههای آزاردهنده با فیلم «پرتقال کوکی» مقایسه کردهاند. فصل اول سریال با یک ایده درخشان آمده بود تا خشم زنانی را نمایش بدهد که اجازه حرف زدن ندارند و توسط مردان کنترل میشوند. بااینحال در فضای تیره و تار گیلیاد، همچنان راهی برای رستگاری زنان بود؛ روزنه امیدی که به آن دل ببندند و مخاطب را هم به ادامه ماجرا امیدوارتر کنند. فصل دوم سریال اما همه این امیدها را نقش بر آب کرد؛ خشم شدید و روح انتقامجوی قهرمانانش را به فراموشی سپرد، تفسیرهای اجتماعی اتوود را از بطن داستان کنار گذاشت و به خشونتی بیهدف و بدگمان بسنده کرد. به باور اغلب منتقدان، فصل دوم سریال دیگر آن محصول تصویری بدیع و منحصربهفردی نیست که مخاطب را میخکوب کند، بلکه شبیه بسیاری از سریالهای تلویزیونی دیگری از کار درآمده که تنها راهش برای جذب مخاطب، نمایش عریان خشونت است؛ خشونتی که در یک دایره بسته آنقدر تکرار میشود و تکرار میشود که خستهکننده و آزاردهنده به نظر میرسد. آیا واقعا لازم است برای اینکه متوجه تغییرات اجتماعی بشویم، این همه خشونت خیالی را تماشا کنیم؟
از متن تا تصویر
فصل دوم سریال تفاوتهای زیادی با رمان مارگارت اتوود دارد. بعد از انتقادهایی که کموبیش به این فصل وارد شد، اتوود تایید کرد که هیچ کنترلی روی نسخه تلویزیونی رمان دلخراشش نداشته، اما همچنین گفته که هیچ مشکلی هم با آن ندارد: «فکر میکنم نهایت حماقت است اگر از این سریال متنفر باشم، چون نتیجه کار میتوانست خیلی بدتر از این از کار دربیاید. کارشان خوب بوده… بازیها هم عالی است. سازندگان سریال روی ایده مرکزی و اولیه داستان تمرکز کردهاند.» رمان اتوود در سال ۱۹۸۴ نوشته شده و از آن زمان تا حالا، چیزهای زیادی تغییر کرده. سازندگان سریال میگویند برای بهروز کردن داستان و اضافه کردن جاذبههای بصری، بهناچار بخشهایی از رمان را تغییر دادهاند. اتوود در پاسخ به صحبتهای سازندگان سریال گفته: «هیچکدام از این اتفاقها تحت کنترل من نبوده. حتی اگر قشقرق راه میانداختم و میگفتم که اجازه ندارند داستان را عوض کنند، از نظر قانونی نمیتوانستم ادعایی داشته باشم.» گفته میشود که هفت نفر از گروه ۱۰ نفره نویسندگان اصلی سریال زن هستند و سازندگان سریال تاکید دارند که نگاه فمینیستی و زنانه اتوود در سریال کاملا حفظ شود. نتیجه کار هرچند به مذاق اغلب فمینیستها خوش آمده، اما عدهای را هم دلزده کرده است.
«داستان ندیمه» با همه ضعف و قوتهایش به اصلیترین سمبل فمینسیم در سال ۲۰۱۸ تبدیل شده؛ داستانی که میخواهد زنان از وضعیت جهانی که در آن زندگی میکنند، احساس خشم، ناراحتی و گناه داشته باشند. تماشای این سریال به باور عدهای مثل طی کردن یک دوره درمان سخت، اما ضروری است؛ درد دارد، اما هرگز از تصمیمت پشیمان نمیشوی.
بروس میلر، خالق سریال «داستان ندیمه»: «من همیشه حس کردهام که این سریال پر از امید است، چون جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، گیلیاد نیست و همین ما را امیدوار میکند. با خودم فکر میکنم اگر آفرد ندیمه سریال در آن شرایط سخت توانسته بایستد و سعی کند دنیای دوروبرش را تغییر بدهد، من چرا روی کاناپه لم بدهم و هیچ کاری نکنم؟ من هم باید بتوانم دنیای خودم را عوض کنم.»
الیزابت ماس، بازیگر نقش اول سریال داستان «ندیمه»: «متنفرم از اینکه میشنوم عدهای نتوانستهاند سریال را تماشا کنند، چون خیلی ترسناک بوده. نه به این خاطر که برایم مهم باشد من را در در تلویزیون نگاه کنند؛ این موضوع اصلا برایم مهم نیست. فقط پیش خودم میگویم واقعا نمیتوانید تماشا کنید؟ شما جسارت تماشای یک سریال تلویزیونی را هم ندارید؛ درحالیکه این وضعیت دارد در زندگی واقعی شما اتفاق میافتد. بیدار شوید مردم، بیدار شوید!»
Maryam Arabi
مطلب جالبی بود، ممنون.
از لطف و حسن نظر شما متشکریم