تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۶/۲۴ - ۰۷:۵۲ | کد خبر : 789

فارنهایت ۴۵۱

فارنهایت ۴۵۱، دمایی است که در آن کاغذ می‌سوزد. در سرزمین فارنهایت ۴۵۱ کتاب‌ها سوزانده می‌شوند، چراکه کتاب و هرچه خواندنی است، عامل اصلی انحراف است؛ انحراف از حال خوشی که قرص‌های شادی‌بخش و داروهای مسکن به بشر می‌دهند… اما در سرزمین فارنهایت ۴۵۱ انسان‌هایی هم هستند که به رهایی می‌اندیشند… آن‌ها می‌دانند برای رهایی، […]

فارنهایت ۴۵۱، دمایی است که در آن کاغذ می‌سوزد. در سرزمین فارنهایت ۴۵۱ کتاب‌ها سوزانده می‌شوند، چراکه کتاب و هرچه خواندنی است، عامل اصلی انحراف است؛ انحراف از حال خوشی که قرص‌های شادی‌بخش و داروهای مسکن به بشر می‌دهند… اما در سرزمین فارنهایت ۴۵۱ انسان‌هایی هم هستند که به رهایی می‌اندیشند… آن‌ها می‌دانند برای رهایی، باید کتاب‌ها را حفظ کنند، پس هر انسانی مسئول پاسداری از یک کتاب می‌شود؛ بهترین کتابی که دوست دارد. این مبارزان با نام کتاب نامیده می‌شوند: آقای بینوایان، آقای جنایت و مکافات، آقای دن‌کیشوت، خانم پیرمرد و دریا، خانم جنگ و صلح و…
حالا این ستون از آن شماست. اگر از شما بخواهند فقط یک کتاب را حفظ کنید، آن کتاب چیست؟ آن‌قدری که ما را علاقه‌مند به کتاب محبوب شما کند، برای باشگاه کتاب بنویسید. شما به نوشته هر کتاب بان ستاره می دهید و در پایان فصل بهترین کتاب بان با بیشترین ستاره انتخاب می شود.

آبروی از دست رفته کاترینا بلوم

عنایت سحرخیز
هاینریش بل را معمولا با «عقاید یک دلقک» می‌شناسند یا «نان سال‌های جوانی». کتاب‌خوان‌ترها گاهی «سیمای زنی در میان جمع» را هم به این فهرست اضافه می‌کنند، اما «آبروی ازدست‌رفته کاترینا بلوم» را کمتر کسی از کارهای درجه یک بل می‌داند. برای من ماجرا این‌طور نیست. به نظر من «آبروی ازدست‌رفته کاترینا بلوم» اگر کمی برای جنبه اجتماعی و متعهد ادبیات ارزش قائل باشیم، از بهترین کارهای ‌هاینریش بل است. خود بل همان اول کتاب می‌نویسد که اگرچه وقایع داستان تخیلی است، اما شباهت اتفاقاتی که در آن می‌افتد، با روش‌های روزنامه بیلد هیچ تصادفی نیست و باید باعث خجالت روزنامه بیلد باشد. شاید برای آلمانی‌های هم‌عصر بل فقط روزنامه بیلد این خاصیت را داشت، اما اتفاقات رمان برای خواننده امروز یادآور بیشتر رسانه‌های عمومی خبری است.
داستان کتاب درباره دختر جوانی است که یک شب را با پسری سر می‌کند که متهم به خراب‌کاری است. روز بعد پلیس او را برای توضیحاتی به اداره می‌برد و از همین‌جاست که خبرنگاران زندگی شخصی کاترینا را با کنجکاوی‌های بی‌موردشان، دروغ‌های کثیف، اما غیرقابل اثبات و شایعات غیررسمی اما خطرناکشان تا مرز نابودی پیش می‌برند.
داستان «آبروی ازدست‌رفته…» برای من بیش از هر چیز روایتی است از به یغما رفتن زندگی خصوصی در عصر رسانه‌های مین‌استریم. این درست است که داستان درباره بلایی است که روزنامه بیلد بر سر کاترینا بلوم می‌آورد، اما نمی‌توان فراموش کرد که هم‌چنین تمام مخاطبان بیلد قربانیان دروغ‌های روزنامه هستند. روزنامه بیلد است که حقیقت را در برابر چشم‌های آن‌ها چنان دفرمه می‌کند که قابل تشخیص نباشد. بیلد باعث می‌شود دخترکی معصوم را به چشم تروریستی خطرناک ببینند. این همان کاری است که رسانه‌های مین‌استریم با ذهن‌های ما می‌کنند. آن‌ها تصمیم می‌گیرند ما چطور فکر کنیم، چه کسانی را دشمن و چه کسانی را دوست انگار کنیم، درباره پدیده‌ها چطور فکر کنیم و دنیا را چطور ببینیم.
در دنیای فارنهایت من دوست دارم «آبروی ازدست‌رفته…» باشم. آبروی ازدست‌رفته‌ای که به دیگران مدام یادآوری می‌کند که باید بتوانند از سلطه بی‌امان رسانه‌ها فرار کنند.

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟