پرونده : یک پرونده تفاهم امیز(چرا کافه ها دیگر محل تفکر نیستند؟)
کافهها از گذشتهای دور در اروپا شروع به کار کردند و کمکم جای خود را در دل مردم دنیا باز کردند، اما بیشتر از همه مورد عنایت روشنفکران و هنرمندان قرار گرفتند. آنها محلی جسته بودند برای اندیشیدن و تفکر، برای زندگی در جهانی که به سمت و سوی مدرن شدن میرفت. در ایران هم سنت کافهنشینی متاثر از همان مدل اروپایی بود. بعد از تاسیس کافهها کمکم پای گروههای روشنفکر و ادیب به این مکانها باز شد و محلی شد برای دورهمیها و نشستهایی که محصول آن خلق آثاری ارزشمند و بهیادماندنی بود. اما امروز کافهها از این فضا دور شدهاند، نشستهای فرهنگی کمرنگتر شده و منوی کافهها خوشرنگولعابتر، میزگردهای چند نفره و صندلیهای لهستانی جای خود را به مبلهای چرم چهارگوش و قرارهای رمانتیک دونفره داده، طعمها عوض شده و قهوه شیرین امریکانو به مذاق جماعتی خوش آمده، جماعتی متفکر با پیپی کنج لب! درخصوص چرایی این تحولات و علت اینکه چرا دیگر کافهها محلی برای تولید فکر و اندیشه نیستند، با دکتر مجید ابهری جامعهشناس گفتوگو کردهایم.
بدری مشهدی
-تغییر در مدل کافهنشینی متاثر از تغییراتی است که در سبک زندگی جامعه به وجود آمده است
-الان وقتی یک بحث تخصصی هم طرح میشود، پایان آن به مسائل سیاسی ختم میشود؛ مسائلی که ممکن است هم برای کافهدار و هم برای کافهنشینان حواشیای ایجاد کند
-وقتی ژستهای روشنفکری جایگزین اندیشههای روشنفکران شود، نهتنها شخصیت فرهنگیای از نشست در کافهها متولد نمیشود، بلکه محیط بعضی کافهها برای روشنفکران غیرقابل تحمل میشود
-در بسیاری از رشتهها نخبههای اصیل و فرهیخته گوشهنشینی و انزوا را به کافهنشینی ترجیح میدهند. درعوض جای آنها را جماعتی با کلاههای آل احمدی و مدل موهای آنچنانی گرفتهاند که فقط ژست روشنفکری دارند و با ردیف کردن چند لغت و جمله و اسم چند کارگردان پز نخبگی و روشنفکری میدهند. در این شرایط روشنفکران اصیل محیط را برای خود تنگ دیده و برای جلوگیری از آزردگی و جنگ اعصاب عطای کافهنشینی را به لقایش بخشیدهاند
مجید ابهری از «تحولات فرهنگی-اجتماعی کافهها» میگوید
به نظر شما چرا در کافهنشینیهای امروز کمتر شاهد تولید فکر و اندیشه هستیم؟ چرا دیگر شاهد اتفاقاتی نیستیم که سالها پیش در کافهها میافتاد؟ علت این تغییرات چیست؟
در هر اجتماعی سبک زندگی تعیینکننده روابط فردی و اجتماعی است. تغییر در مدل کافهنشینی هم متاثر از تغییراتی است که در سبک زندگی جامعه به وجود آمده است. سالها پیش کافهنشینی نوعی از رفتار اجتماعی بود که موجب دورهم نشستن روشنفکران و نخبگان اجتماع میشد. بعضی از کافههای تهران مرکز این همایشهای دوستانه بود، همایشهایی که خروجی آن جلسات نقد کتاب و شعر و داستاننویسی بود. گاهی هم بحثهای سیاسی روز به این مباحث اضافه میشد. خیلی وقتها خود این نشستها مبنای فعالیتهای فرهنگی دیگر هم میشد. اما در حال حاضر کافهنشینی به معنای آن روزگار وجود ندارد. رایانه و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی جای خیلی از روابط اجتماعی را پر کرده و گروههای اجتماعی به محلی برای تبادل افکار و آرا تبدیل شده است. در این جایگزینی دیگر نیازی به حضور فیزیکی افراد نیست، هر کسی از کنار گوشی و لپتاپ خودش و در کنار انجام کارهای روزمرهاش میتواند فعالیت فرهنگی هم انجام بدهد. از طرفی تنوع گرایشات و تقسیمات سیاسی باعث شده بین آرا و نظریات نخبگان رشتههای مختلف شکاف زیادی ایجاد شود که خود این مسئله باعث دور شدن این افراد از همدیگر میشود، درنتیجه نشست و گردهمایی موثری که بخواهد ماحصل آن تولید فکر و اندیشهای باشد، اتفاق نمیافتد. حاکمیت زندگی ماشینی آستانه تحمل افراد را پایین آورده، این جبر یکی از عواملی است که باعث میشود بسیاری از افراد جامعه چه نخبگان و روشنفکران و چه دیگران انگیزه و وقت و حوصلهای برای دورهمنشینی نداشته باشند. وقتی شخص برای دیدار اقوام و دوستان نزدیک خود به یک پیامک بسنده میکند و رغبتی به دیدار چهره به چهره نشان نمیدهد، انتظاری نمیرود از دورهمی در کافه استقبال کند.
عواملی مثل تعطیلی کافهها یا بعضی عوامل محدود کننده دیگر چقدر میتواند در ازهمپاشیدگی نشستهای فرهنگی موثر باشد؟
از گذشته هم مسائل سیاسی آغشته به ماجراهای فرهنگی بود، اما موضوع نشستهایی که در کافهها مطرح میشد، بیشتر مباحث تخصصی در حوزه فرهنگی و اجتماعی بود. الان وقتی یک بحث تخصصی هم طرح میشود، پایان آن به مسائل سیاسی ختم میشود؛ مسائلی که ممکن است هم برای کافهدار و هم برای کافهنشینان حواشیای ایجاد کند.
بعضی اعتقاد دارند گروهی از کافهنشینان امروزی بیشتر از اینکه روشنفکر باشند، ژست روشنفکری دارند، این ادعا چقدر درست است؟
در بسیاری از رشتهها نخبههای اصیل و فرهیخته گوشهنشینی و انزوا را به کافهنشینی ترجیح میدهند. درعوض جای آنها را جماعتی با کلاههای آل احمدی و مدل موهای آنچنانی گرفتهاند که فقط ژست روشنفکری دارند و با ردیف کردن چند لغت و جمله و اسم چند کارگردان پز نخبگی و روشنفکری میدهند. در این شرایط روشنفکران اصیل محیط را برای خود تنگ دیده و برای جلوگیری از آزردگی و جنگ اعصاب عطای کافهنشینی را به لقایش بخشیدهاند.
شکل و شمایل کافههای امروز کمی تغییر کرده، ممکن است برای گروهی این شبهه پیش بیاید که در این مکانها خوراک جسمی بر خوراک فکری مقدم است؟
همینطور است. کافههای امروزی زیاد شبیه مدلهای قدیمی خودشان نیستند. به جای کافههای دیروز فضایی درست شده که گاهی برای عدهای قابل تحمل نیست. در کافههای قدیم چای بود و کیک و قهوه که کنار بحث و گفتوگو صرف میشد. امروز با منوی متنوع و گرانی که پیش روی مشتری میگذارند، با این همه نوشیدنی مدل به مدل، به نظر میرسد هدف بعضی کافهداران بیشتر اجرای یک سبک زندگی غربی باشند تا ایجاد فضایی برای نشستهای فرهنگی و تبادلنظر روشنفکران.
دورهمی در کافههای برخی از کشورهای اروپایی خروجیهای مفید و موثری دارد. چرا در ایران امروز این اتفاق رقم نمیخورد؟
در فرانسه، لندن و خیلی از شهرهای اروپایی هنوز سبک و سیاق کافهنشینی نسبت به گذشته تغییر نکرده، هنوز کافهها همان اهداف قبل خود را دنبال میکنند. از چهار و پنج عصر نویسندگان و شاعران در کافهها دور هم جمع میشوند و غیر از تعامل با هم با دوستدارانشان هم ملاقات دارند. علتش هم این است که هنوز سبک زندگی سابق خودشان را حفظ کردهاند، اما ما هنوز در حال گذار از سنت به مدرنیته هستیم. محورها و پارامترهای اصلی را با پارامترهای فرعی جایگزین کردیم، بیشتر روشنفکرنما تولید کردیم تا روشنفکر. وقتی ژستهای روشنفکری جایگزین اندیشههای روشنفکران شود، نهتنها شخصیت فرهنگیای از نشست در کافهها متولد نمیشود، بلکه محیط بعضی کافهها برای روشنفکران غیرقابل تحمل میشود.
برای اصلاح این الگوی جدید چه راهکاری وجود دارد؟
باید به محیط نخبگی اصیل رجعت کنیم، باید از ابزار مدرن و تکنولوژی درست استفاده کنیم. این ابزار نو اصالت گذشته را از ما گرفتند. تا وقتی مسحور این تکنولوژی هستیم، اتفاق تازهای نخواهد افتاد و چیزی تغییر نخواهد کرد. اروپا مدتهاست از این دوران به سلامت عبور کرده است، ما هم باید این دوران را به سلامت پشت سر بگذاریم که البته کار چندان آسانی هم نیست.
شماره ۶۹۳