تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۹/۱۹ - ۰۶:۵۶ | کد خبر : 4263

از اوج به اوج

امیر بهاری در متدهای داستان‌نویسی اغلب مدرسان و نظریه‌پردازان معتقدند که پس از پایان کار بهتر است متن را رها کرده و بعد مدتی نویسنده با نگاهی بیرونی اثرش را بازنگری کند. در دیگر هنرها هم این مسئله کارکرد خاص خودش را دارد. اما کاری که هنرمندان کمتر در طول تاریخ انجام دادند، دیدن بستر […]

امیر بهاری
در متدهای داستان‌نویسی اغلب مدرسان و نظریه‌پردازان معتقدند که پس از پایان کار بهتر است متن را رها کرده و بعد مدتی نویسنده با نگاهی بیرونی اثرش را بازنگری کند. در دیگر هنرها هم این مسئله کارکرد خاص خودش را دارد. اما کاری که هنرمندان کمتر در طول تاریخ انجام دادند، دیدن بستر فرهنگی-هنری عصرشان از بیرون است. برای مثال وقتی شما به‌عنوان مخاطبی خارج از فرهنگ آمریکایی با موسیقی جَز برخورد می‌کنید، دریافت متفاوتی دارید. اگر شما یک هنرمند آمریکایی باشید که در متن موسیقی جَز مشغول فعالیت هستید و تلاش کنید این موسیقی را از بیرون هم ببینید، امکان دارد اتفاق ویژه‌ای رخ بدهد. کاری که هنرمندان معدودی مثل اورنت کلمن با موسیقی جَز کردند، چنین آبشخوری داشت. تفسیر کلمن از موسیقی جز کاملا منحصربه‌فرد بود و این موسیقی را در انتهای دهه ۱۹۵۰ میلادی وارد جریان بدیعی کرد. امروز می‌توان اهمیت کیهان کلهر در موسیقی ایران را از این دید بررسی کرد. او توانست بستر فرهنگی موسیقی ایران را از بیرون ببیند و با تحلیل وضعیت، راه و روش خود را پیدا کند. البته لزوما این اتفاق به شکل آگاهانه و با نقشه قبلی رخ نداده است. معمولا غریزه هنرمندان در این زمینه بهتر عمل می‌کند.
کلهر حدودا ۱۵ ساله است که انقلاب می‌شود. دو، سه سال بعد برای تحصیل مهاجرت می‌کند و درنهایت در دانشگاه کارلتون کانادا تحصیل موسیقی می‌کند. اما به‌رغم سن کم پیش از مهاجرت تحصیلی، او موسیقی را به شکل حرفه‌ای آموخته و حتی با ارکستر رادیو تلویزیون کرمانشاه همکاری می‌کند.
اصالت و نوآوری همیشه در فضای حرفه‌ای موسیقی کلاسیک ایرانی مورد بحث بوده و هست، از اوایل پهلوی تا امروز. و البته بحث «خموده» بودن موسیقی ایرانی و تلاش گروهی برای رساندن این موسیقی به بیانی که موسیقی کلاسیک غربی (به زعم من بین‌المللی) هم در ذیل این موضوع برقرار بوده است. در نظر بگیرید که ساز شما کمانچه است، موسیقی ایرانی را دوست دارید و در نوجوانی ایران را ترک می‌کنید و با دنیایی از موسیقی آشنا می‌شوید. هارمونی، کونترپوان، موسیقی کلاسیک، موسیقی آوانگارد، موسیقی جَز و… نه این‌که با شنیدن و خواندن درباره موسیقی با آن آشنا بشوید، نه، شما در متن داستان قرار می‌گیرید. در ایران هم از کودکی (به روایت مدخل کیهان کلهر در ویکی‌پدیا از پنج سالگی) موسیقی را آغاز کرد. کیهان کلهر در این وضعیت راه‌های مختلفی را پیش روی خود می‌بیند. دست از ساز ایرانی بشوید و تحصیل علم موسیقی کند و مثلا بر اساس بافت موسیقی ایرانی سونات و سمفونی بسازد، دو دستی ردیف را بچسبد و در مقابل آماج موسیقی غربی خودش را حفظ کند! یا این‌که به‌عنوان هنرمندی مولف تلاش کند با در نظر داشتن تمام این داده‌ها و نگاه کردن به موسیقی ایران از بیرون، راه خودش را انتخاب کند.
کیهان کلهر مسیر پرپیچ‌وخمی را طی کرد. مسیری که نقاط اوج مختلفی دارد که او در آن‌ها متوقف نمی‌شود. در سال ۱۳۷۱ و در آغاز شکل‌گیری گروه برجسته دستان در آن حضور دارد. دستان در آن سال‌ها تجربیات درخشانی را پشت سر می‌گذارد. ماندن در دستان حاشیه امن برای هر نوازنده‌ای است. گروهی با استاندارد بالا و تثبیت‌شده، اما کلهر از دستان جدا می‌شود. و شروع به آزمون و خطا با هنرمندان ملل دیگر می‌کند. دوباره بازگشتی به ایران دارد و مجموعه آثاری با محمدرضا شجریان و حسین علیزاده تولید می‌کند. جالب این‌که این کوارتت و مجموعه اجراهایش به روایت حسین علیزاده به پیشنهاد و پی‌گیری کیهان کلهر شکل می‌گیرد. در این دوران هم او نقطه اوج دیگری را تجربه می‌کند. حدود هفت سال با این گروه در اوج می‌ماند. ماندن در کنار محمدرضا شجریان و حسین علیزاده برای او حاشیه امن دیگری است، ولی کلهر این را هم رها می‌کند. حالا دیگر او به استقلال هنری رسیده است. شکل نوازندگی خود را تثبیت کرده و مرزهایی در موسیقی ایرانی را پشت سر گذاشته است. اوج شکوفایی کلهر به‌عنوان موسیقی‌دان مولف و مستقل در این دوران است. همکاری‌های بین‌المللی او گسترش پیدا می‌کنند و باعث و بانی حضور گسترده موسیقی ایران در گروه چندملیتی جاده ابریشم است. نوازندگان ایرانی بسیاری به واسطه کلهر شانس حضور در این گروه را پیدا می‌کنند و صدای فواصل موسیقی ایرانی در سطحی بسیار گسترده در سرتاسر جهان شنیده می‌شود. او در چند سال اخیر یکی از پراجراترین هنرمندان جهان بوده است. بخش عمده زندگی‌ کلهر در پنج سال اخیر در سفر گذشته است؛ از خاور دور تا آمریکای شمالی. مسیری که او آغاز کرده، در انتها به جایی ختم می‌شود که می‌تواند یک تور را با ۶۰ اجرا و بیش از ۶۰ هزار مخاطب در ایران پشت سر بگذارد؛ آماری که برای موسیقی بی‌کلام یگانه است. آن هم موسیقی بی‌کلامی که وام‌دار سنتی کهن است.
کلهر اعتقادی به ورودی هارمونی غربی در موسیقی ایرانی ندارد، خودش را وام‌دار نوازندگی علی‌اصغر بهاری می‌داند، ذهن بازی در موسیقی دارد و با سازهای مختلف از گیتار الکتریک و پیانو گرفته تا باقلاما هم‌نوازی کرده و در تمام این سال‌ها سبک منحصربه‌فرد خود در نواختن را گسترش داده است. و به‌رغم نوآوری‌هایش به گونه‌ای نواخته که کسی نمی‌تواند او را خارج از سنت موسیقی کلاسیک ایرانی بداند. چنین دستاوردی ماحصل از درون برخاستن و از بیرون نگریستن است. او از تمام تجربه‎‌هایی که در داخل ایران و در خارج ایران داشته، ماهی‌گیری را آموخته است، در صورتی که اغلب هنرمندان مشابه در بند خود ماهی باقی ماندند. چه آن‌ها که ردیف را خشک و متعصب دنبال کردند و چه آن‌ها که در فکر ساختن بافت‌های هارمونی رمانتیک و کلاسیک روی سه‌تار و سنتور بودند. زادروزش فرخنده و سایه‌اش بلند

در ستایشِ تلاش و پشتکارِ کیهان کلهر
حسام اینانلو، آهنگ‌ساز و نوازنده کمانچه
وقتی قرار می‌شود در مورد کیهان کلهر یادداشتی نوشته شود، کار بسیار دشوار است. نه از یک جهت، بلکه از چندین جهت پیچیدگی به موازات هم وجود دارد. ابعاد و ویژگی‌های شخصیتیِ او در جامعه هنری ایران، وجود آثار نشریافته او، تاثیرگذاری شخص او به‌عنوان موسیقی‌دانی که پا را از جغرافیای موسیقی سرزمین خود فراتر گذاشته و …
هر کدام از این‌ها و آن‌هایی که طرح نکردم، به خودی خود می‌تواند طول و تفسیر زیادی داشته باشد.
نوشته‌ام در ستایش کیهان کلهری که این روزها مردم فقط نامش را بزرگ می‌دانند نیست، که البته ممکن است جایی سخنی بگویم که جز ستایش هم وجه کلهر نیز نباشد. ستایشم و مدحم از تلاش اوست.
هم‌عصر بودن با بزرگانی چون حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، محمدرضا شجریان که هم به رسانه زودتر دست پیدا کرده بودند و هم ذوق و دریافت کم‌نظیری از موسیقی داشتند، شانس ظهور و بروز بسیاری را می‌گرفت. اینان هنرمندانی بودند که با اجتماع ارتباط برقرار کرده بودند و به معنای دقیق کلمه هنرمند پیش‌رو بودند، تاثیرگذار بودند و در به وجود آوردن دوره جدیدی از موسیقی سهم جدی داشتند. کیهان کلهر در آن دوران این کلهری که ما می‌شناسیم، نبود. بحثم را هدایت می‌کنم به نگاه غلطی که امروز در مورد کلهر وجود دارد. کلهر بسیار آموخت در آن دوران، بسیار نواخت، در گروه‌های معتبری چون‌ دستانِ دهه ۷۰ نوازندگی کرد. با امثال کیانی‌نژاد هم‌نشینی کرد. تلاش ایشان ستودنی است. مخاطب امروز گمان می‌کند کیهان کلهر موجودی غیرزمینی است و آن‌چه می‌نوازد، یک‌باره به او رسیده است. این نگاهِ اسطوره‌ای به عقیده نگارنده از کلهر می‌کاهد از قضا. زحمات و خون دل خوردن‌های وی را نادیده می‌گیرد. تاکیدم در این بخش از سخنم باز هم در ستایش پشتکار کلهر است.
بررسی آثار کیهان کلهر به‌عنوان مولف، خود یکی دیگر از وجوه ارزنده اوست. ایشان در آلبوم شب سکوت کویر با توجه به تغییری که در رنگ‌آمیزی صدای گروه موسیقی ایرانی به وجود آورد، جای خود را در میان بزرگان موسیقی باز کرد. البته به‌حق ساز بااحساس و سونوریته منحصربه‌فرد کلهر که نیمه‌شهری و نیمه‌فولک است، بسیار جذاب و به‌یادماندنی و تاثیرگذار بود در این آلبوم. هنوز از تاثیر قرار گرفتن نام وی کنار محمدرضا شجریان نگفته‌ام. کلهرِ جوان در آن سال‌ها از شجریان هم لحن خاص و منحصر به شب سکوت کویر را گرفته است. این استواری و از کف ندادن مطالبه آهنگ‌ساز در مقابل خواننده بزرگی چون محمدرضا شجریان فقط و فقط پشتوانه دانش و مهارت می‌خواهد. کلهر در آن سال‌ها دست پر سراغ شجریان رفته بود و این بود شروع کار یک‌ مولف بااحساس و پیش‌رو و متخصص. بعد از شب سکوت کویر کمتر در نقش آهنگ‌ساز ظاهر شد و شخصیت تالیفی خود را در بداهه‌پردازی و هم‌نشینی با بداهه‌پردازان مطرح دنیا تعریف کرد. بزرگانی چون شجاعت حسین خان، اردال اِرزِنجان و…
البته در گروه جاده ابریشم تجربیاتی هرچند کم و پراکنده در زمینه آهنگ‌سازی داشت، ولی کلیت ماجرای هنری کلهر بر اجرای زنده و بداهه‌پردازی استوار بوده و هست. این وجه از فعالیت ایشان شاید جذاب‌ترین بخش باشد از دید مخاطب؛ هم‌نشینی با فرهنگ‌های آشناتر (چون هندی‌‌ها) و فرهنگ‌های دورتر (چون همکاری این روزهایش با رمبرانت تریو). او به اِلِمان‌های تقریبا ثابتی در ساز خود دست یافته است که تماما برای اوست. آن‌ها را در هم‌نوازی‌هایش به کار می‌بندد و به دیالوگ‌ تازه می‌رسد. در سال‌های اول که تجریباتش را با شجاعت حسین خان از هند آغاز کرد، همه چیز تازه بود. احتمالا حتی خود ایشان هم گاهی شگفت‌زده می‌شده‌اند از آن‌چه در دیالوگش با سیتار اتفاق می‌افتاد. برای مخاطب ایرانی متخصص و غیرمتخصص هم قطعا جالب و لذت‌بخش بود. البته لو رفتن بخشی از اِلِمان‌ها برای مخاطب جدی‌تر کمی از جذابیت آثار کاسته است. تاکید می‌کنم از جذابیت کاسته است، نه ارزش هنری.
جذابیتی که کلهر خود برای مخاطب تعریف کرده و شاید به نوعی مخاطب جدی‌تر را بدعادت کرده است که دائما ترکیب صوتی تازه و بیانی نو در آثارش بیافریند. البته به عقیده نگارنده این پرکاری و انرژی حیرت‌آور و مثال‌زدنی در کنسرت‌های پی‌درپی می‌تواند عامل اصل کار نو نکردن باشد.
کلهر بی‌شک یک از موثرترین موسیقی‌دانان ایرانی است که توانست با جدیت و پشتکارش موسیقی ایرانی را به جهانیان عرضه کند.
او به چند زبان مسلط است. انگلیسی را بسیار دقیق و بی‌نقص حرف می‌زند. چرا این‌ها را می‌گویم؟ تمام تلاشم در نوشته‌ام اسطوره‌زدایی از کلهر است. کلهر ارکستراسیون می‌داند. ‌هارمونی می‌داند. و با کاربرد آن آشناست. بر روی موسیقی مینیمال مطالعه کرده است. بر تکنیک سازش تسلط دارد. تمام این‌ها یعنی مهارت، یعنی دانش. بخش بزرگی از جایگاه هنری ایشان منوط به داشتن مهارت و دانش است. شکی نیست که کلهر به معنویتی در هنر دست یافته است، اما فراموش نکنیم او برای جایی که ایستاده، جنگیده و خون دل خورده است.
آرزوی سلامتی برای استاد کیهان کلهر عزیزم.

شماره ۷۲۳

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟