حاشیهای بر دستمزدهای نجومی مدرسان کنکور
پانیذ میلانی
خوشپوش، شیک و آراسته، لباس اتوکشیده تن کرده و ساعت رولکس به مچ دستش بسته. راه که میرود، بوی ادکلن گرانقیمتش در راهرو میپیچد. از معلمان کنکور حرف میزنیم که این روزها نانشان حسابی توی روغن است. هر چند بسته به شرایط مثل درسی که تدریس میکنند، سابقه تدریس، شهرت و… دستمزدشان تغییر میکند. بعضیهایشان ماشینهای مدل بالا سوار میشوند و سوییچ ماشین را موقع درس دادن در هوا تکان میدهند و عکس بعضیهایشان هم مثل سلبریتیهای سینما روی بیلبوردهای اتوبانها خودنمایی میکند. دستمزد این مدرسها بر پایه چه ملاکهایی تعیین میشود؟ چند درصد دستمزد آنها سود و چند درصد آن باید برای هزینههای خود مدرسه و کنکور و… خرج شود؟ چه روابطی بین معلمان کنکور و موسسات کنکوری وجود دارد؟
اصفهان، پربازدیدترین شهر کنکور
محسن. م ۲۸ ساله است و به گفته خودش هفت سال به عنوان دبیر کنکور کار کرده، اما الان مدتی است که از این راه درآمدی ندارد و در این زمینه کار نمیکند. او جزئیات زیادی درباره روابط و دستمزدهای مشاوران و معلمهای کنکور و موسسات آموزشی کنکور میداند. از او درباره اینکه دستمزد معلمان کنکور چقدر است و بر چه اساس تنظیم میشود و چرا اصلا برخی معلمان تا این حد مشهور میشوند، میپرسم. صحبتهایش را اینطوری شروع میکند: «معلمهایی که برای کنکور تدریس میکنند، دو دسته هستند. یک دسته رسمی آموزش و پرورش هستند و فیش حقوقی آموزش و پرورش را میگیرند و طبعا در بازیهای مافیای کنکور نقشی ندارند. دسته دیگر که در بازیهای کنکور نقش دارند، خود چند نمونه هستند. یک دسته از آنها معلمان پروازی هستند. معلمان پروازی به کسانی گفته میشود که از شهری به شهر دیگر میروند. آنها عموما از تهران به شهرستانها میروند. از پررفتوآمدترین شهرها برای معلمان پروازی اهواز و اصفهان است که این دو شهر از مقاصد مورد علاقه معلمان کنکوری است. علت آن اولا دستمزد بالاتری است که در این شهرها عایدشان میشود و دوم اینکه دیده شدن بیشتر این شهرها بهخصوص اصفهان نسبت به سایر شهرها در بازیهای کنکور است. البته برخی شهرهای کوچکتر که کمتر کسی فکر میکند این شهرها هم در وادی بازیهای کنکور باشند، یا برای کنکور هزینه کنند، مانند اراک یا بهبهان هم جزو مقاصد معلمان کنکور است که البته با وسیله شخصی به این شهرها میروند. این کار به نفعِ هر سه طرف ماجرا، یعنی معلم، موسسه و دانشآموز است. موسسه حاضر است هزینه کند و استادی از تهران استخدام کند تا دانشآموزانش بهتر آموزش ببینند و رتبه بهتری بیاورند. از سوی دیگر، این مسئله برای تبلیغات موسسه هم سودآور است. موسسه میتواند با اتکا به نام استادی که در تهران تدریس میکند و اصطلاحا استاد پروازی است، برای خودش شهرتی دستوپا کند و دانشآموزان بیشتری را به سمت موسسه خودش جذب کند و درنتیجه آورده مالی بیشتری داشته باشد.»
میپرسم علت اینکه این شهرها بیشتر از بقیه شهرها در کنکور دیده میشوند، چیست؟ جواب میدهد: «چون وقتی معلمان کنکور در این دو شهر تدریس میکنند، درآمد سال بعد خود را نیز تامین کردهاند و می-توانند مطمئن باشند که در آموزشگاههای این شهر تدریس میکنند. برای اینکه به این هدفشان هم برسند، لابی میکنند و با دوستان و آشنایانشان در آن موسسات هماهنگ میکنند تا سال بعد هم در همان موسسه تدریس کنند. رفتن به این شهرستانها برای معلمان کنکور حتی در پیشرفت کاریشان تاثیر خواهد گذاشت و باعث میشود سال بعد بتوانند در موسسات بهتر با درآمد بیشتری تدریس کنند. مثلا چند آموزشگاه معروف در تهران وجود دارد که عمده معلمان کنکور دوست دارند در آنجا تدریس کنند. تدریس در شهرستانهایی که در کنکور خوب دیده میشوند، در راه یافتن و تدریس در این موسسات، تاثیر دارد. به عنوان مثال، مدیر یکی از این آموزشگاههای معروف وقتی میبیند شخصی در یکی از آموزشگاههای معروف اهواز تدریس می-کند، بیشتر تمایل دارد او را در آموزشگاه خودش استخدام کند. بدین صورت است که رفتن به شهرستان راه ورود به آموزشگاههای معروف تهران را برای دبیران کنکور سهلتر میکند. به همین دلیل معلم پروازی شدن یکی از علایق دبیران کنکور است که البته در کنار آن، آورده مالی بهتری نسبت به تهران دارد و ساکنان برخی شهرها بیشتر از ساکنان تهران برای کنکور هزینه میکنند.»
میپرسم: «افراد زیادی در خیلی از شهرهای کوچک در رشتههای پررقابت در دانشگاههای سراسری و معتبر قبول میشوند. چرا همان افراد در شهر خودشان دبیر کنکور نمیشوند و معروف نمیشوند تا موسسات آن شهرها از تهران دبیر استخدام نکنند؟»
میگوید: «آنها هم در شهرهای خودشان دبیر میشوند، اما به اندازه دبیران تهرانی معروف و مشهور نمی-شوند. خیلی از اساتیدی که در همان شهرها زندگی میکنند و تدریس میکنند، تبدیل به برند نمیشوند.»
بیلبوردهای تک عکس
محسن.م درباره اساتیدی که مشهور و معروف میشوند، میگوید: این برندها یا ساختگی است و خود موسسات این افراد را بدون هیچ عملکرد و علم خاصی مشهور میکنند، یا واقعا فردی که مشهور شده است، از نظر کاری فرد با علم و دانشی بوده است و دانشآموزانی که با او کار کردهاند، همه توانستهاند در کنکور کارنامه خوبی داشته باشند. مثلا گاهی یک موسسه فردی با دو سال سابقه تدریس را مشهور میکند و با هزینه خودش عکس او را روی بیلبوردی کار میکند و در عوض آن فرد سه سال برای همان موسسه کار می-کند. در خیلی از شهرها مثل اصفهان و اهواز، بیلبوردهای آموزشگاهی دیدهام، یعنی بیلبوردهایی که عکس دبیر کنکور روی آن چاپ شده است.»
به گفته این دبیر سابق کنکور، خیلی از اساتید مطرح کنکور برای اینکه عکس خودشان روی بیلبورد باشد، با سایر همکاران خود دعواهای اساسی دارند. مثلا برخی از اساتید میخواهند فقط عکس خودشان روی بیلبورد باشد و بیلبورد تک عکس کار شود، یا فقط خودشان ریاضی آن سال را تدریس کنند.
البته او میگوید: «خیلی از معلمان کنکور واقعا خالصانه برای بچهها و پیشرفت آنها تلاش میکنند و کار میکنند، اما در کنار آنها کسانی هستند که اینطور فقط به دنبال شهرت و پول و… هستند.»
او صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «متاسفانه این مسئله که شما هر چقدر برای کنکور هزینه کنی، رتبه بهتری میآوری، نه در صددرصد موارد، اما در ۸۰ درصد موارد صادق است. البته کسانی هم هستند که هزینه میکنند و از مشاوران و دبیران کنکور آرزو میخرند، اما آن رتبه و رشته را که میخواهند، قبول نمی-شوند و انگشت اتهامی هم به سمت کسی نیست. نمیتوان به مشاوران و دبیران گفت چرا شما برای هر جلسه یکمیلیون تومان گرفتهای و فرزند ما آن چیزی را که میخواستیم، قبول نشد؟ چون دبیر کنکور میگوید فرزند خودتان قبول نشد، من کاری را که باید انجام میدادم، انجام دادم.»
تدریس بهتر سهم کدام است؟
خانواده آقای م همگی معلم و از قشر فرهنگی هستند. پدر و خواهر او مدرسهدار هستند. او در پاسخ به این سوال که چرا مباحثی که دبیران کنکور تدریس میکنند، با سوالات کنکور همخوانی دارد، اما مباحث مورد بحث دبیران آموزش و پرورش از سوالات کنکور فاصله بیشتری دارد؟ میگوید: «معلمان آموزش و پرورش به قدری درگیر مشکلات معیشتی و اقتصادی هستند که واقعا نمیشود به آنها ایراد گرفت که چرا طرح مسئله شما ایراد دارد. واقعا بر آنها حرجی نیست. من به معلمها از این نظر حق میدهم. معلم آموزش و پرورش با فیش حقوقی که دریافت میکند و با این هزینههای زندگی، فقط به فکر این است که سر کلاس بیاید، مبحثی را که گفته شده، تدریس کند و برود. چون اصلا انرژی برای بیشتر از این حد را ندارد. حتی شما وقتی ظاهر معمولی برخی معلمان آموزش و پرورش را با ظاهر آراسته معلمان کنکور مقایسه میکنید، متوجه میشوید که معلمان آموزش و پرورش اصلا دغدغه ظاهر خود را ندارند، در صورتی که دبیران کنکور همیشه به ظاهر خود توجه میکنند.»
او درباره رقابت بین ناشران کمک آموزشی و سازمان سنجش و تاثیر آن در تدریس معلمان میگوید: «سازمان سنجش سوالاتی را در کنکور مطرح میکند که پایه آن در کتاب است، اما بسیار بسیار سختتر از آن چیزی که در کتاب گفته شده، در کنکور میآید. مثلا در کتاب گفته شده است که دو ضرب در دو میشود چهار، اما در کنکور سوالی میآید که از داوطلب میخواهد عدد را به توان ۱۸ برساند. ناشر کمک آموزشی بر اساس همان سوالات، سوالات و مباحث جدیدی طرح میکند و به خاطر اینکه از سوالات کنکور عقب نیفتد، سطح سوالات را بالاتر میبرد. این موضوع باعث میشود کتاب درسی آرام آرام به فراموشی سپرده میشود. معلم آموزش و پرورش کتاب درسی را که وظیفه تدریس آن را دارد، به دانشآموزان درس میدهد و سوالات کنکور هم واقعا مباحث خارج از کتاب نیستند، اما کم و کیف و چگونگی آن نکتهای است که مورد توجه است.»
فرمول تبدیل یکمیلیارد به ۱۲میلیارد
محسن تعریف میکند یکی از دوستانش یکمیلیارد تومان سرمایه داشته و قصد داشته با این یکمیلیارد تومان، موسسه انتشارات کتابهای کمک آموزشی راهاندازی کند. او به محسن هم پیشنهاد همکاری میدهد و میگوید ما یکمیلیارد سرمایهگذاری میکنیم و سال دیگر همین موقع ۱۲میلیارد سود میبریم. محسن اما قبول نمیکند و تا پایان سال انتشارات دوست او حتی بیشتر از ۱۲میلیارد تومان سود کرد. او میگوید: «فرض کنید یک دبیر کنکور در موسسات کنکوری تدریس میکند و ۶۰۰ دانشآموز دارد و با یک ناشر کمک آموزشی همکاری میکند. تا همین جای کار ۶۰۰ جلد از کتابهایش فروش رفته است. اگر بتواند با چند موسسه دیگر هم لابی کند و با آنها توافق کند که کتابهای او را بخرند، حداقل دوهزار جلد از کتابهایش فروش رفته است، بدون اینکه کار خاصی کند و تبلیغ خاصی برایش صورت گیرد.»
او میگوید هیچ قانونی در رابطه با استخدام معلمان کنکور وجود ندارد و خیلی از آنها حتی قرارداد ماهانه هم ندارند. مثلا تعریف میکند هنگامی که خودش یک دانشجوی سال اول دانشگاه بود و کارت پایان خدمت نداشت، در سه مدرسه دخترانه و دو مدرسه پسرانه تدریس میکرد. او میگوید: «سال ۹۲ یکی از مدارسی که در آنها تدریس میکردم، از من پرسید که آیا من گزینش شدهام؟ و من هم جواب دادم خیر. و او گفت نامهام را برای گزینش میفرستد. الان سال ۹۹ است و من هنوز به گزینش نرفتهام.»
درآمد ۵۰۰میلیونی به ازای هر دانشآموز
آقای م درباره درآمد معلمان کنکور میگوید: «عمده درآمد معلمان کنکوری که درسهای عمومی مانند دین و زندگی تدریس میکنند، نزدیک ایام عید و در دورهای است که عموما کارگاههای تست و نکته و جمعبندی برگزار میشود. البته این کارگاهها برای دروس خصوصی هم برگزار میشود. عمده این کارگاهها به صورت همایش است و تا ۱۲ هفته هم به طول میانجامد و البته باید برای آن هزینه جداگانه پرداخت شود. یعنی دانشآموز برای دوباره شنیدن تمام چیزهایی که در مدرسه و در طول سال تحصیلی شنیده است، باید دوباره هزینه کند. همه اینها برای معلم و موسسه درآمد است. المان کارگاههای بعد از عید به اندازه کل سال تحصیلی پولساز است.»
او دبیران کنکور را مانند بازیگران میداند که دستمزدهای متغیر دارند. او در اینباره میگوید: «من دبیری را میشناسم که برای کلاسهای خصوصی جلسهای ۵۰هزار تومان دریافت میکند و دبیری را میشناسم که جلسهای سهمیلیون تومان دریافت میکند. البته تعداد دبیرانی که برای کلاسهای خصوصی جلسهای سهمیلیون تومان دریافت میکنند، بسیار کم است؛ شاید دو یا سه نفر در کل کشور است. معمولا تدریس هر درس برای کنکور حداقل ۵۰ جلسه و معمولا بین ۶۰ تا ۷۰ جلسه در کلاسهای گروهی زمان میبرد، اما در دورههای خصوصی این مدت زمان به ۲۰ تا ۲۵ جلسه کاهش مییابد. خیلی از معلمان مطرح کنکور برای هر جلسه تدریس خصوصی رقمی نزدیک یک میلیون تومان دریافت میکنند. این در صورتی است که برخی معلمان تازهکار حتی تا جلسهای ۳۰ یا ۴۰هزار تومان هم دریافت میکنند. طبق برآوردی که با دوستان داشتیم، محاسبه کردیم و متوجه شدیم اگر دانشآموزی بخواهد تمامی دروس کنکور را با یک استاد مطرح به صورت خصوصی بگذراند، باید رقمی حدود ۵۰۰میلیون تومان، یعنی برای هر درس حدود ۶۰ تا ۷۰میلیون تومان هزینه کند.»
این دبیر سابق کنکور درباره درآمد دبیران کنکور در کلاسهای گروهی مدارس میگوید: «وضعیت درباره کلاسهای گروهی متفاوت است. دبیرانی که سرشناس و معروف میشوند، دیگر برای کلاسهای گروهی خود جلسهای کار نمیکنند، بلکه دورهای کار میکنند. درباره کلاسهای گروهی موسسه یا مدرسه با معلم صحبت میکند و برای مثلا هر دوشنبه تا آخر سال تحصیلی بر سر یک رقم توافق میکنند. این رقم عدد ثابتی نیست. گاهی معلمی سرشناس است و رقمی را میگوید و موسسه به خاطر شهرت معلم زیر بار میرود و گاهی معلمی سه سال سابقه تدریس دارد و موسسه آموزشی هر رقمی را که خودش میخواهد، به او پیشنهاد میکند. اما این رقم برای معلمان سرشناس گاه تا سالی ۷۰میلیون برای هر مدرسه بالا میرود. تعیینکننده در اینجا مذاکره است. گاهی مواقع هم شهرت مدرسه تاثیرگذار است، مثلا دبیر کنکور برای مذاکره بر مبلغ دستمزد تدریس در مدرسه تیزهوشان که رزومه خوبی برایش میسازد و باعث میشود در سالهای آتی در مدارس بهتری با دستمزد بیشتری تدریس کند، راحتتر کنار میآید تا تدریس در مدرسه متوسطی که خیلی هم معروف نیست. چیزی تحت عنوان نرخنامه در بحث کنکور وجود ندارد. اساتید کنکور همیشه در همه بازههای زمانی درآمد خوبی داشتند.»
مشاوران ۱۴میلیونی
احمد س. یکی دیگر از مدرسان تازهکار کنکور تعریف میکند مشاوری را از نزدیک میشناسد که برای مشاوره به هر دانشآموز، ۱۴میلیون تومان دستمزد میگیرد. او میگوید: «من واقعا نمیتوانم درک کنم یک مشاور یک دفتر ۱۵۰ متری در بلوار اندرزگو تهران را همراه با پنج مشاور دیگر که به او کمک کنند، برای چه چیزی نیاز دارد؟ رمز کار مشاوران این است که هر روز از دانشآموز تعریف میکنند. آن دانشآموز هم به دلیل شرایط سنی که دارد، به خاطر تعریفهایی که مشاور از او کرده است، با او احساس راحتی میکند و بیشتر به او مراجعه میکند. نحوه کار آنها صرفا همین است. خیلی از مشاورانی که شما میبینید، صرفا مشاور انگیزشی هستند و در همایشها با صدای بلند جملاتی مثل این را که همه با هم بلند شویم و درس بخوانیم، تکرار میکنند. انرژی دادن خیلی کار درستی است، اما نه انرژی کورکورانه. دانشآموز کنکوری انرژی زیادی دارد، ولی مشاور علمی که بتواند به او بگوید انرژیاش را برای چه درسی صرف کند، وجود ندارد و این یکی از حلقههای گمشده کنکور است. به خاطر شرایط کاری و رقابت ناسالمی که شکل گرفته است، اگر کسی بخواهد علمی کار کند، یا دیده نمیشود، یا خیلی دیر دیده میشود و آن درآمدی را که به دنبال آن است، به دست نمیآورد. باید نتیجه این مشاوران را هم در نظر گرفت. آیا نتیجه این انرژی دادنها واقعا چیزی است که دانشآموز به دنبال آن است؟ همیشه هم یک جمله ثابت دارند که راه فرار خوبی برایشان است؛ آن هم اینکه من جای شما کنکور ندادهام، شما تلاشت را بکن و سال بعد کنکور بده، و اینطوری داوطلب کنکوری همه را به دردسر میاندازد.»
انگشت اتهامی به سمت معلمان کنکور نیست
آقای م اعتقاد دارد درآمد معلمان کنکور زیاد نیست، بلکه درآمد در سایر مشاغل غیرعادلانه توزیع شده است. معلمان کنکور دستمزد کارکرد خود را میگیرند و واقعا هم تلاش میکنند و سختکوش هستند. او میگوید: «معلمان کنکور هر سال جزوههای خود را بهروز میکنند. هزینه تنظیم و چاپ جزوهها حداقل یکمیلیون است. این در صورتی است که من در یک مدرسه دولتی درس میخواندم و جزوهای که برای درس ریاضی به ما درس میدادند، همان جزوهای بود که ۱۰ سال پیش همان معلم به دانشآموزان درس میداد. اکثر آنها همواره در حال مطالعه هستند و واقعا شبانهروز خود را برای تدریس و مطالعه میگذارند و اکثرشان از نظر علمی افراد پرباری هستند. از طرفی، ظاهر در رقابت بین معلمان کنکور بسیار تاثیرگذار است. اگر برای ظاهر خود هزینه نکنند، واقعا سطح شغلی و حرفهای آنها زیر سوال میرود و آینده کاری آنها تحت تاثیر قرار میگیرد. البته اگر بخواهیم دو سویه به ماجرا نگاه کنیم، باید بگویم هزینههای دبیران کنکور به اندازه درآمد آنها بالا نرفته است. البته باید سطح و مباحثی را هم که معلمان کنکور تدریس میکنند، در نظر گرفت. در واقع کار درست و تدریس درست را معلمان کنکور انجام میدهند و انگشت اتهامی به آنها نیست، بلکه علت این مسئله دور باطلی است که از سوی ناشران کمک آموزشی و سازمان سنجش ایجاد شده است. هر سال هر کدام سطح سوالات را بالا میبرند و این شکاف بین سطح سوالات کنکور و سطح کتاب باید پر شود و در واقع دبیر کنکور این کار را انجام میدهد.
او درباره سختی سوالات کنکور میگوید: «من چند سال برای پاسخگویی به سوالات کنکور میرفتم و می-دیدم دبیر کنکوری که یک سال درس را تدریس کرده است، ماشین حساب دارد و زیر باد کولر نشسته است و ظرف میوه هم جلویش است، نمیتواند در زمان قانونی که برای یک درس مشخص شده است، تمام سوالات آن درس را حل کند. اینکه کسی از دانشآموز، بهخصوص دانشآموزی که در منطقه محروم است، بخواهد به کتاب درسی اکتفا کند و سوالات کنکور را تنها با اکتفا به کتاب درسی حل کند، توقع بیجایی است.»
به همه ما آرزوی اشتباهی فروختهاند
به اعتقاد آقای س. مشکل، اعدادی که برای کنکور هزینه میشوند، نیست. او میگوید: «حتی در نظر بگیریم همه زندگی پدر و مادری فرزندشان است و آنها حاضرند حتی کلیه خود را بفروشند که فرزندشان به دانشگاه شریف برود. مشکل اینجاست که بعد از دانشگاه هیچ چیزی در انتظار این بچه نیست. به عنوان مثال، هیچکدام از زبانهای روز برنامهریزی کامپیوتر در دنیا، در کشور ما تدریس نمیشود و مباحثی که در دانشگاه تدریس میشود، مربوط به ۵۰ سال پیش است. یک سال فقط به داوطلبان کنکور آرزو میفروشند. اگر پدر و مادری یک محاسبه ساده کنند و در نظر بگیرند در مقابل این هزینهای که میکنند، چه چیزی را تحویل میگیرند، میبینند که واقعا این همه هزینه بیفایده است. حتی اگر کسی مبلغی را که میخواهد برای کنکور هزینه کند، به دلار تبدیل کند، میتواند بهراحتی هزینه چهار سال تحصیل خود در خارج از کشور را بپردازد. مبلغ ۳۰۰میلیون یا ۴۰۰میلیون برای خیلی از خانوادههایی که این هزینهها را میکنند، مبلغ کمی نیست. به همه ما آرزوی اشتباهی فروختهاند.