تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۰/۲۵ - ۱۰:۳۷ | کد خبر : 1939

پس از هاشمی

با درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سرنوشت اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان چه خواهد شد؟ نوید کلهرودی در علوم سیاسی عموما شخصیت‌های کاریزماتیک را کسانی می‌دانند که دارای خصایصی هستند که آنان را از دیگران متمایز می‌کند. این خصایص می‌توانند از لباس و نوع و لحن خاص سخن‌گویی آغاز شوند و تا سابقه حضور در پدیده‌های بزرگ سیاسی […]

با درگذشت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سرنوشت اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان چه خواهد شد؟

نوید کلهرودی

در علوم سیاسی عموما شخصیت‌های کاریزماتیک را کسانی می‌دانند که دارای خصایصی هستند که آنان را از دیگران متمایز می‌کند. این خصایص می‌توانند از لباس و نوع و لحن خاص سخن‌گویی آغاز شوند و تا سابقه حضور در پدیده‌های بزرگ سیاسی مانند انقلاب‌ها و جنبش‌ها را شامل شوند. آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به‌عنوان یکی از روحانیون برجسته انقلابی دارای همه این خصوصیات کاریزماتیک بود و اکنون با فوت او سپهر سیاست ایران یکی از کهنه‌کارترین سیاستمدارانش را از دست داده است. دنیای سیاست، اما هم‌چنان به حیات خودش حتی بدون هاشمی ادامه می‌دهد. باید به نظاره ایستاد و دید دو جناح سیاسی ایران پس از فوت هاشمی چه راهی را در پیش خواهند گرفت. آن‌چه در ادامه می‌آید، دو فرضیه در مورد سیاست ایران پس از هاشمی است.

فرضیه اول: تضعیف اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان
محمود احمدی‌نژاد آن‌چنان سپهر سیاست ایران‌زمین را دگرگون کرد که به‌طور غیرمستقیم عاملی برای نزدیکی جریان‌های سیاسی‌ای شد که تا پیش از آن از یکدیگر فاصله قابل توجهی داشتند. روند مدیریت هیجانی و بحران‌ساز احمدی‌نژاد باعث شد همان اصلاح‌طلبانی که روزگاری به تندی در مورد هاشمی قلم می‌زدند، این‌بار همراه و هم‌رأی با او روبه‌روی مدل فکری احمدی‌نژاد بایستند و به‌تدریج از نظر فکری به یکدیگر نزدیک شوند. این نزدیکیِ فکری تا بدان جا ادامه پیدا کرد که هاشمی در کنار رئیس دولت اصلاحات به نوعی نقش اصلی را در هدایت جریان اصلاحات برعهده گرفته بودند. گویی آن‌ها دعواهای دیروز بر سر اولویت توسعه سیاسی یا اقتصادی بر یکدیگر را کنار گذاشته بودند تا کیان و کلیت کشور حفظ شود. هاشمی که رد صلاحیت شد، فرصتی فراهم آمد تا سیاستمداری که همگان او را شبیه‌ترین به هاشمی می‌خواندند، به گود انتخابات وارد شود و به نوعی با حمایت هاشمی ردای ریاست جمهوری به تن کند و بر صندلی پاستور تکیه زند. از همین روست که باید بدین نکته توجه کرد که هاشمی درون مجموعه قدرت برای اصلاح‌طلبان دو نقش را ایفا می‌کرد. در درجه اول هاشمی به‌عنوان یک نماد تغییرخواهی و به‌عنوان یکی از ستون‌های انقلاب ۵۷ دارای نقشی نمادین و قدرتی بی‌مثال بود. این وضعیت باعث می‌شد تا اصلاح‌طلبان در کانون قدرت یک حامی همیشگی داشته باشند. و در درجه دوم هاشمی نقش ریش‌سفیدی را میان اعتدال‌گرایان و اصلاح‌طلبان برعهده داشت. از این دو منظر امروز با فوت هاشمی اصلاح‌طلبان و دولت حسن روحانی تضعیف خواهند شد. اصول‌گرایان و جناح راست سنتی که روحانیون سرشناس آن عموما با هاشمی مخالفت‌هایی بعضا آشکار داشتند، ممکن است عزم خود را برای زدودن آخرین فرد در قدرت که راه هاشمی را طی می‌کند، یعنی حسن روحانی جزم کنند و این عمل را با ایجاد فضایی رادیکال یا پروژه‌هایی همچون تاکید بر یک دوره‌ای بودن ریاست جمهوری حسن روحانی دنبال کنند. اگرچه موضع‌گیری‌های فعلی روزنامه‌ها و رسانه‌های جناح راست نشان از سکوت همراه با احترام آنان نسبت به درگذشت هاشمی است، اما بعید به نظر می‌رسد جناحی که در طول این سال‌ها همواره به صندلی ریاست خبرگان و مجمع تشخیص چشم داشته است و از هر فرصتی برای تخریب هاشمی استفاده کرده، به‌سادگی از عدم حضور هاشمی و شانس برای تصاحب یا حفظ این سمت‌ها در دست خودش گذر کند.

فرضیه دوم: تقویت مدل فکری
اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان
هاشمی رفسنجانی نماد یک تفکر درون مجموعه حاکمیت سیاسی جمهوری اسلامی بود. نسلی از انقلابیون که اگرچه به انقلاب و تغییر اعتقاد داشتند و برایش مبارزه کردند، اما هم‌زمان به کلماتی چون توسعه و سازندگی نیز باور داشتند. آنان با دیدی واقع‌نگر به پیشرفت‌های جهانی می‌نگریستند و اتفاقا تداوم انقلاب را نه در قهر با جهانیان که در توسعه روابط با آنان می‌دانستند. مدل فکری هاشمی بیش از هر چیز بر توسعه باور داشت و مشهور است که هاشمی چندان به عالم سیاست‌ورزی فکر نمی‌کرد. چنان‌که روزگاری گفته بود تنها مرد سیاسی کابینه خودش است و وزرایش باید مردان اقتصادی باشند. راه هاشمی و مدل فکری‌اش با توجه به بحران‌هایی که عمدتا بر سر مسئله هسته‌ای در ۱۰ سال گذشته شکل گرفتند و با رضایت حاکمیت سیاسی مبنی بر توافقی موسوم به برجام، امروز به‌عنوان استراتژی اصلی جمهوری اسلامی انتخاب شده است. آن‌گاه که محمود احمدی‌نژاد به‌عنوان نماد و راهی کاملا مخالف با هاشمی از حضور در انتخابات نهی شد، بیش از پیش مشخص گردید که حاکمیت سیاسی اگرچه در گذشته نظری نزدیک‌تر به احمدی‌نژاد داشت، اما امروز خواستار تداوم راه روحانی و دولت اوست. این نکته می‌تواند سرآغازی مهم برای این باشد که بدانیم اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان هم‌چنان در میدان سیاست ایران باقی خواهند ماند و نه‌تنها حضور خواهند داشت، بلکه می‌توانند به قدرت اصلی نیز بدل شوند. اصلاح‌طلبان با اتخاذ مشی اعتدالی و اتخاذ مواضعی همچون مواضع هاشمی در مورد مسائل کلان کشوری و هم‌چنین با استفاده از ظرفیت‌های دیدگاه‌های خود در مورد مسائل مرتبط با سیاست، فرهنگ و جامعه می‌توانند در عرصه قدرت باقی بمانند. هم‌چنین بخش بزرگی از مردم ایران که از لحاظ فکری با عدم حضور هاشمی و به سبب بازگشت به وضع بحرانی گذشته احساس خطر خواهند کرد، بیش از گذشته در جست‌وجوی شبیه‌ترین فرد به او خواهند بود، تا شرایط موجود را حفظ کنند و این اتفاق باعث می‌شود تا در انتخابات آینده حسن روحانی از امتیاز برجسته نزدیکی به هاشمی استفاده کند. بنابراین دو فاکتور حمایت حاکمیت از فضای فعلی و محبوبیت و مقبولیت فکری هاشمی می‌تواند به اصلاح‌طلبان و دولت روحانی کمک بزرگی کند تا راه و پروژه فعلی‌شان را ادامه دهند.

موخره
نمی‌توان به سیاست ایران در طول چهار دهه گذشته نگاه کرد و در جای جای آن ردپای اکبر هاشمی رفسنجانی را مشاهده نکرد. سیاستمداری که در جوانی دست به نگارش کتابی در مورد امیرکبیر زد تا روحیه اصلاح‌خواهی خودش را نشان دهد و هیچ‌گاه خود را در جایگاه یک روحانی سنتی قرار نداد، و اگرچه لباس روحانیت بر تن می‌کرد، اما به کار تجارت و حضور در سیاست نیز مشغول بود. میراث «آیت‌الله» امروز برای اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان شاید بیش از همه این باشد که با وجود همه اختلافات و حاشیه‌ها هیچ‌گاه نباید با عرصه سیاست قهر کرد؛ چراکه گاه در عرصه سیاست پیروزیم و گاه شکست می‌خوریم. مهم اما ایستادگی بر سر مدل فکری است و حضور همیشگی در عالم پرپیچ‌وخم سیاست؛ چنان‌که آیت‌الله این‌چنین بود.

شماره ۶۹۳

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟