تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۷/۲۱ - ۰۹:۰۳ | کد خبر : 1032

یک عاشق تمام عیار

آرش تنهایی اولین کتاب‌فروشی‌ای که از آن کتاب خریدم، کتاب‌فروشی بهار بود در خیابان هاشمی سر کوچه مدرسه‌مان، از آن کتاب‌فروشی‌ها که لوازم تحریر، لوازم نقاشی و کتاب را توامان می‌فروختند. بعد سال‌ها هنوز ویترینش را به‌خاطر دارم، «کلبه عمو تم»، «دور دنیا در ۸۰ روز»، «ربه‌کا»، «ناخدای ۱۵ ساله» و احتمالا تعداد زیادی از […]

آرش تنهایی

اولین کتاب‌فروشی‌ای که از آن کتاب خریدم، کتاب‌فروشی بهار بود در خیابان هاشمی سر کوچه مدرسه‌مان، از آن کتاب‌فروشی‌ها که لوازم تحریر، لوازم نقاشی و کتاب را توامان می‌فروختند. بعد سال‌ها هنوز ویترینش را به‌خاطر دارم، «کلبه عمو تم»، «دور دنیا در ۸۰ روز»، «ربه‌کا»، «ناخدای ۱۵ ساله» و احتمالا تعداد زیادی از کتاب‌های فهیمه رحیمی و دیگران که در خاطرم نمانده است.
برای من که از کودکی عضو کتاب‌خانه کانون پرورشی و کتاب‌خانه پارک شهر بودم، این کتاب‌فروشی حکم یک تفریح لذت‌بخش و موسمی را داشت و خریدن کتاب‌های ژول ورن با روی جلد‌های زیبای استاد صادق صندوقی (عمرش با عزت و بلند) که آن‌قدر خوش‌آب‌ورنگ بود که تو را به خریدش وسوسه می‌کرد. سال‌ها گذشت و من از هر کتاب‌فروشی هر چیزی را که لازم داشتم، خریدم و احتمالا هر کدام در یک کتاب‌فروشی؛ از مروارید، اختران، نگاه، آگاه، چشمه، ثالث و خیلی‌های دیگر کتاب خریده‌ام؛ سلامی و علیکی و خداحافظ. اما هیچ‌کدام کتاب‌فروشی محبوب من نبوده‌اند. کتاب‌فروشی را کتاب‌فروش محبوب می‌کند، نه فضا و متراژ و ابعاد آن. برای همین هیچ‌وقت شهر کتاب‌ها و ابرکتاب‌فروشی‌ها برایم محبوب نبوده‌اند؛ چون اسم هیچ‌کدام از کتاب‌فروشان را نمی‌دانم و هیچ‌کدام اسم من را، و هیچ کدام من را به نشستن و یک چای دبش قند پهلو مهمان نکرده‌اند.
در جست‌وجوی کتاب‌فروشی‌های محبوب من باید به میدان انقلاب و در ازدحام جمعیت کنجکاو و صبور بود. هیچ کدام نبش خیابان نیستند، هیچ‌کدام ویترین و دکور آن‌چنانی ندارند، من به دنبال صمیمیتم، پاساژ «صفوی» و «ایران» به فروش کتاب‌های کمیاب و نایاب معروف هستند. از اواخر نوجوانی مشتری کتاب‌های دست دوم بودم و به آن‌جا می‌رفتم. ابتدا به‌خاطر ارزان بودن، می‌توانستم کتاب را به نصف قیمت روز بخرم. برای من که همه چیز را با کتاب مقایسه می‌کنم و می‌گویم: ۸۰ تومن پول کنسرت؟! من با آن می‌توانم ۱۰ کتاب به‌دردبخور بخرم و عطای کنسرت را به لقایش می‌بخشم، این کتاب‌فروشی‌ها حکم بهشت را دارند روی زمین.
در میان کتاب‌فروش‌های این پاساژ‌ها هم، اخلاق همه مثل هم نیست. همه دوست‌داشتنی هستند و زحمت‌کش، اما برخی بیشتر، خیلی‌ها حکایت طولانی‌تری دارند و باید با هر کدام ساعت‌ها گفت‌وگو کرد و بیشتر. از آقای شهبازی که مدرس و مولف کتاب‌های نمایش است در پاساژ صفوی، از آقای تقوی که مجموعه‌دار و میراث‌دار مطبوعات ایران است، از آقای تبریزی که بی‌نظیر است در حسن خلق و هر سوالی در حوزه فرهنگ و منابع مکتوب آذربایجان را می‌توانی از او بپرسی، از آقای شاه‌محمدی که همیشه با یک کتاب، مجله و سند نایاب شگفت‌زده‌ات می‌کند، و دیگرانی که همیشه لطف دارند و کارهایت را راه می‌اندازند و دست خالی به خانه بر نمی‌گردی، این جمع خوبان پاساژ صفوی است در شمال شرق میدان انقلاب. اما پاساژ ایران در جنوب شرقی میدان انقلاب واقع شده کنار سینما ایران و کوچه‌ای که از آسمانش چتر می‌بارد. پاساژ ایران هم پر است از کتاب‌فروش‌های گل و گلاب، ازجمله آقای میرسالاری که کتاب‌فروشی میرعماد را دارد، خوش‌نویسی طراز اول که کتاب‌فروشی‌اش پر است از کتاب‌های هنر ایران و جهان. نمونه یک سلیقه تمام. اما گل سرسبد کتاب‌فروشی‌های شهریار در پاساژ صفوی است. ناصرالدین حسن‌زاده که بسیار از او گفته و نوشته و مستند ساخته‌اند، «یک عاشق تمام عیار کتاب» که باید او را از نزدیک دید، پس پیشنهاد می‌کنم سری به پاساژ ایران بزنید و همه کتاب‌فروشی‌ها را بگردید، مثل گالری‌گردی، مثل تماشای تئاتر، مثل رفتن به جمعه بازار، حتما کتاب چشم‌گیری برای شما وجود دارد. در طبقه سوم سراغ کتاب‌فروشی شهریار را بگیرید و حتی اگر کتاب‌فروشی بسته بود، ناامید نشوید و صبور باشید؛ به زحمتش می‌ارزد.

شماره ۶۸۰

برچسب ها:
نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟