تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۱/۱۸ - ۰۶:۳۱ | کد خبر : 2169

رونالدو درخشید، مسی یخ زد!

سفرنامه سوییس و شرکت در مراسم بهترین‌های فیفا چیا فوادی در این روزهایی که سفیر سوییس (به‌خاطر حافظ منافع آمریکا بودن در ایران) به‌خاطر ماجراهای ترامپ و ممنوعیت ورود ایرانی‌ها به آمریکا به وزارت امور خارجه احضار شده، بد نیست در این شماره از چلچراغ گزارش سفر به سوییس را بخوانید. سفری پرماجرا که برخی […]

سفرنامه سوییس و شرکت در مراسم بهترین‌های فیفا

چیا فوادی

در این روزهایی که سفیر سوییس (به‌خاطر حافظ منافع آمریکا بودن در ایران) به‌خاطر ماجراهای ترامپ و ممنوعیت ورود ایرانی‌ها به آمریکا به وزارت امور خارجه احضار شده، بد نیست در این شماره از چلچراغ گزارش سفر به سوییس را بخوانید. سفری پرماجرا که برخی ماجراهایش می‌تواند برای شما خواندنی باشد. اصولا سفرنامه نوشتن کار جذابی است و آدم زیاد از این‌که سفرنامه بنویسد، خسته نمی‌شود. به‌غیر از ماجرای انتخاب شدن نگارنده از طرف فیفا و گرفتن وقت سفارت سوییس و استرس گرفتن ویزا و بعد هم تشریفات بلیت و هتل و این‌ها که ماجراهای داخل ایران محسوب می‌شود، از همان اول کار که به فرودگاه امام(ره) رفتم، ماجراها شروع شد. فکرش را بکنید که وسایل را لحظه آخری و به‌صورت کامپکت در چمدان‌هایتان جا داده‌اید. پاسپورت و بلیت و ویزا و دعوت‌نامه فیفا و وچر هتل و کارت خبرنگاری و لپ‌تاپ و تبلت و شارژر و این‌ها هم در یک کیف لپ‌تاپ چپانده‌اید و می‌خواهید چمدان را تحویل دهید که افسر پرواز خارجی از شما می‌خواهد که همه مدارکتان را ارائه کنید! حالا مدارک داخل کیف دستی است و به محض این‌که جابه‌جا شود، مثل بمب کیف را می‌ترکاند. با بدبختی کیف مدارک را از میان کلی چیز بیرون می‌کشم و دعوت‌نامه را نشان می‌دهم. نگاه می‌کند و می‌گوید خب، ژورنالیست هستید؟ جواب می‌دهم بله! می‌گوید کارت خبرنگاری؟ آن را از داخل کیفم نشان می‌دهم. نگاه می‌کند و می‌گوید حالا وچر هتل را نشان بده! با بدبختی دوباره وارد کیف لپ‌تاپ می‌شوم و وچر هتل را نشان می‌دهم. نگاه می‌کند و می‌گوید چرا از آلمان برمی‌گردی؟ از سوییس برنمی‌گردی؟ جواب می‌دهم خب ویزایم شینگن است. جواب می‌دهد ویزایت ملی است! من خیس عرق می‌شوم که پاسپورتم را نگاه می‌کند و می‌گوید نه ویزایت شینگن است! بعد می‌گوید بلیت زوریخ به دوسلدورف را نشان بده! جواب می‌دهم آن را در سوییس می‌گیرم! خلاصه این بازجویی منجر به این می‌شود که این افسر پرواز بداخلاق، اجازه می‌دهد ما وسایمان را تحویل بدهیم و سوار شویم تا به مقصد برسیم!

429640626_68846

همه چی آرومه!
کوه‌های پوشیده از برف زوریخ که پدیدار می‌شود، از خواب بلند می‌شوم. فکر کنم ناهار پرواز را از دست داده‌ام. حالا مهماندار به زبانی صحبت می‌کند که زیاد سر درنمی‌آورم. پر از خ و گاف! فقط می‌فهمم که هواپیما دارد ارتفاع کم می‌کند. یاد سوال و جواب‌های فرودگاه امام(ره) می‌افتم، با خودم می‌گویم نکند در زوریخ بدترش را بپرسند. مدارک را آماده کرده‌ام که به محض خروج از هواپیما اگر کسی چیزی پرسید، تحویل بدهم. هواپیما می‌نشیند و ما هم وارد فرودگاه زوریخ می‌شویم. چمدان‌ها را برمی‌دارم و به سمت خروج می‌روم. خبری نیست. نه سوالی، نه جوابی، پاسپورت را می‌بینند و مهر می‌زنند. نه می‌گویند چرا آمده‌ای؟ اصلا برای چی آمده‌ای؟ همه چیز آرام و راحت. تاکسی می‌گیرم به سمت هتل بروم. پیاده که می‌شوم، ۳۰ فرانک تقدیم کردم. کلا ۱۰ دقیقه هم توی راه نبودیم، اما ۱۲۰ هزار تومان ناقابل تقدیم راننده می‌کنم!

قطار چاره کار
اگر می‌خواستم ادامه کارهایم در سوییس را با تاکسی انجام بدهم، همان دو سه روز اول باید سوییس را ترک می‌کردم. برای مراسم بهترین‌های فیفا این‌بار از قطار استفاده کردم. روزی ۳۵ فرانک بلیت می‌خریدم و البته کل روز از بلیت استفاده می‌کردم. در اروپا حمل‌ونقل واقعا گران است و البته در سوییس زیاد ماشین ندیدم و همه یا با قطار یا با ترن رفت‌وآمد می‌کردند. برف و سرمای شدیدی هم در اروپا بود و در سوییس فقط برف می‌بارید. به محل برگزاری مراسم که رسیدم، دیدم آرامش عجیبی آن‌جا حکم‌فرماست. البته برف و سرمای شدید در اروپا هم نگذاشت مراسم بهترین‌های فیفا با کوچک‌ترین خللی مواجه شود. نظم مهم‌ترین ویژگی بود که به چشم می‌آمد. همه چیز حساب‌شده بود. حتی راه رفتن آدم‌ها اطراف سالن برگزاری مراسم! جدا از این‌که فیفا سعی کرده بود مراسم را شبیه به دوران بلاتر برگزار کند، اما خود اینفاتینو، رئیس سوییسی جانشین هم گفته بود در مراسم امسال فیفا، خبری از ریخت‌وپاش نیست. او راست می‌گفت. همه انتظار داشتند مراسم در اپرای زوریخ، ساختمانی مجلل و قدیمی برگزار شود، اما اینفاتینو مراسم را به جایی در محل یک شبکه تلویزیونی به نام اس‌آراف برد. شاید برایتان جالب باشد که ایرانی‌های مقیم زوریخ در روزهای جام جهانی ٢٠١۴ برزیل، این سالن را برای دیدن سه بازی ایران مقابل نیجریه، آرژانتین و بوسنی اجاره کرده بودند. اینفانتینو اعلام کرده بود که اهل ریخت‌وپاش نیست و همین سفت و سخت گرفتن هم تا حدودی کار دستش داد. قبل از شروع مراسم اعلام کردند شش ساعت از ١١ ساعت تیم منتخب فیفا در سرزمین ساعت و شکلات و پنیر دزدیده شد تا اینفانتینو هنوز هم از سیستم جدید حاکم بر فیفا مطمئن نباشد. در سرزمین ساعت و شکلات، دزدی آن هم در فیفا خیلی عجیب بود.

تعریف‌ها از بلاتر ادامه دارد
فیفایی‌ها هم‌چنان از دوران بلاتر تعریف می‌کنند. دوران پول و ثروت و رفاه و عشق و حال. اما اینفاتینو می‌گوید ویرانه‌ای تحویل گرفته که فقط ویترین زیبایی دارد. او باید با انواع و اقسام فسادها مبارزه کند. از فسادهای اخلاقی تا مالی و شرط‌بندی و تبانی. همه دست‌اندرکاران این فسادها برای خودشان شرکت و دفتر و دستک دارند و فساد آن‌قدر سازمان‌یافته است که اف‌بی‌آی هم نمی‌تواند به‌صورت ریشه‌ای با این ماجرا برخورد کند، چه برسد به کمیته اخلاق فیفا که قدرتش کمی از قدرت کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال خودمان بیشتر است! دزدیده شدن ساعت‌ها شاید برای اینفاتینو یک پیام است. پیامی که احتمالا یک نوع ابراز وجود باشد. ابراز وجود از طرف یاران سپ بلاتر، این‌که یعنی ما هنوز هستیم و می‌خوریم و می‌بریم! آن هم در سرزمینی که کلی بانک دارد و حساب‌های اکثر کشورهای جهان در بانک‌های سوییسی است و فقط به آن‌ها سود می‌دهد. خیابانی در زوریخ هست به نام بانهوف اشترازه یعنی خیابان ایستگاه قطار، که گران‌ترین خیابان جهان است. آن‌جا ساعتی دیدم که یک میلیارد تومان به پول ما قیمت داشت. زیر خیابان هم هفت طبقه بود که می‌گفتند در هفت طبقه پول‌های کشورها در گاوصندوق‌های بزرگ وجود دارد. یکی دیگر از نکات جالب هم این بود که سوییس جزو ۱۹ کشور محصور در خشکی است و به دریا راه ندارد، اما آن‌قدر آب دارد که وزیر دریانوردی دارد!

وقتی مسی غایب بود
اما غیبت مسی و بارسلونا در مراسم بهترین‌ها ضربه دیگری بود که به فیفا وارد شد. اینفاتینو و فیفایی‌های جدید باورشان نمی‌شد که مسی و بارسلونا در مراسم شرکت نکنند. ظاهرا مسی به این دلیل که متوجه شده توپ طلا را نمی‌برد، در مراسم شرکت نکرده. ظاهرا به او گفته بودند او پس از گریزمان نفر سوم شده و مسی هم باورش شده و به مراسم نرفته است. قرار است فیفا برای بارسلونا و مسی پرونده‌ای تشکیل دهد و احتمالا جریمه‌هایی در انتظار آن‌ها خواهد بود. در هر صورت طرفداران مسی مقابل در ورودی مراسم آن‌قدر ناراحت شده بوند که حد و مرز نداشت و برخی با گریه محل برگزاری جشن را ترک کردند. برخی هم ماندند و پیراهن مسی را به مارادونا دادند تا به جای مسی امضا کند. البته فیفا برای دعوت کردن از ستاره‌ها کم نیاورده بود و همه دیدند که مراسم ستاره‌باران بود. چه‌بسا مارادونا گفت سال‌ها به مراسم بهترین‌ها دعوت شده، اما چون فیفای بلاتر را سالم نمی‌دانست، حضور پیدا نمی‌کرد، ولی امسال چون فیفای اینفانتینو را سالم می‌دانست، در مراسم حضور یافت.

ارتباط بین ایران وفیفا
اما شاید یکی از نکات مهم سفر نگارنده به سوییس و شرکت در مراسم فیفا کنکاش در پیدا کردن ارتباط بین فیفا و ایران باشد. این‌که همه فکر می‌کنند می‌شود فیفا و ایران را به هم پیوند داد. به‌خاطر ایرانی بودن این حس در غربت همیشه وجود دارد که به نوعی بشود به دنبال ارتباط گشت. اما جرقه درست زمانی پیدا شد که در حین گرفتن آی‌دی کارت حضور در مراسم، یکی از مدیران فیفا به شوخی گفت از ایران فقط تو آمده‌ای؟ پس علی دایی کجاست؟ و من نگاهی به اطراف کردم و دیدم از هیچ مدیر ایرانی خبری نیست و پرسیدم چرا هیچ مدیر ایرانی در مراسم نیست؟ مدیر فیفایی با جمله نمی‌دانم جوابم را داد. راستی باید پرسید چرا هیچ مدیری از فدراسیون فوتبال ایران در این مراسم که بزرگان فوتبال جهان حضور داشتند، حضور ندارد؟ آخرین بار علی دایی اوایل سال ٢٠١٣ برای شرکت در مراسم انتخاب «بهترین‌های فیفا در سال ٢٠١٢» به زوریخ رفته بود. علی دایی که عضو کمیته جوانان فیفا بود و البته به دلیل غیبت‌های متوالی‌اش در جلسات فیفا از این کمیته کنار گذاشته شد و فدراسیون فوتبال نتوانست جایگزینی برای او مشخص کند. حتی نام مهدی مهدوی‌کیا در زمان حضور بلاتر در تهران مطرح شد که بعدها مشخص شد جز یک جریان‌سازی رسانه‌ای نبود که فدراسیون کفاشیان آن را به دروغ راه انداخت و حتی مهدوی‌کیا را به همراه دایی و نکونام به پیشواز بلاتر در فرودگاه مهرآباد فرستادند و درنهایت هیچی به هیچی! کرسی علی دایی هم از دست رفت و سر فوتبال ایران بی‌کلاه ماند. علی دایی هم بعدها گفت برای حضور در نشست‌های فیفا وقت ندارد!

ایرانی‌های سوییس
همان‌طور که نوشته شد، در سوییس ایرانی‌های زیادی هستند. ایرانی‌هایی که البته خیلی هم عشق فوتبال هستند و به‌خوبی پی‌گیر لیگ برتر و تیم ملی‌اند و با اینترنت برنامه‌های ورزشی تلویزیون داخل ایران را می‌بینند و عضو کانال‌های تلگرامی ورزشی و فوتبالی هستند و صفحات مجازی ورزشی را دنبال می‌کنند و حتی خیلی‌هایشان نگران اختلاف برانکو و کی‌روش بودند. ایرانی‌های زوریخ ماجراهای جالب و عجیبی از حضور هیئت‌های ایرانی فدراسیون فوتبال ایران تعریف می‌کنند و با نام مدیران این ماجراها را تعریف می‌کنند! ماجراهایی که مطمئنا هر کدامشان می‌تواند یک بمب خبری باشد! اما فعلا اشاره‌ای به ماجراها نمی‌کنیم. هم خطرناک است و هم چلچراغ جای نوشتن این مسائل کمی تا حدودی زرد نیست. با اینترنت دیگر ایرانی‌های خارج از کشور زیاد در غربت نیستند و حتی ماجراهایی از داخل ایران برای نگارنده تعریف می‌کردند که خود من هم خبر نداشتم. درهرحال اکثر ایرانی‌های مقیم سوییس وضعیت مالی بدی نداشتند. بالاخره زندگی کردن در یکی از بهترین کشورهای جهان نمی‌تواند زیاد هم بد باشد. هرچند به دلیل سفر کاری وقت نداشتم تا سری به لوزان و ژنو و جاهای دیگر بزنم، اما آن‌چه که مشخص بود، این بود که همه چیز در سوییس عالی است.

حضور در مقر فیفا
به‌عنوان کسی که برای شرکت در مراسم بهترین‌ها دعوت شده بودم، پا را فراتر گذاشتم. درحالی‌که حضور در مقر فیفا برنامه‌ریزی نشده بود، با مکاتبه و پی‌گیری توانستم وارد فیفا شوم و گزارش ویدیویی تهیه کنم و این در حالی بود که فیفایی‌ها به‌سختی قبول می‌کردند و اجازه فیلم‌برداری از مقر فیفا و حتی خود فضای موزه فیفا را نمی‌دادند. درهرحال جوینده یابنده است و شاید گرفتن مجوز تهیه گزارش از مقر فیفا و موزه فیفا تنها ماجرایی بود که من را خیلی خوشحال کرد و افسوس از این‌که هیچ ایرانی در ساختمان فیفا حضور نداشت تا با او صحبت کنم. ساختمانی مرموز و پر از ماجرا که می‌گویند خود فیفایی‌ها از آن می‌ترسند! تلاش هم کردم با همسر ایرانی بلاتر گفت‌وگویی ترتیب دهم، اما طرف ایرانی دیگر راضی نشد و مشخص هم بود که راضی نمی‌شود و البته از رئیس قبلی فدراسیون فوتبال ایران هم حسابی ناراحت بود. دلیل ناراحتی هم این بود که علی کفاشیان و فدراسیون فوتبال ایران تولد سپ بلاتر را چه در زمان ریاست بلاتر و چه پس از برکناری‌اش تبریک نگفته بود! همه این‌ها نشان می‌دهد که همسر ایرانی بلاتر ظاهرا در مناسبات فدراسیون فوتبال ایران و فیفا در زمان سپ بلاتر و فیفا دست داشته است. ماجراهای بلاتر در فیفا هم‌چنان ادامه دارد و به قول دوست فیفایی که پیدا کردیم، به اندازه همه روزهای حضور بلاتر در فیفا، ماجرا وجود دارد.

ایرانی‌های موزه فیفا
در میان این همه یخ و برف، چیزی که جلب توجه می‌کرد، فوتبال بازی کردن کودکان و نوجوانان سوییسی در زمین‌های فوتبال اطراف آپارتمان‌ها بود. کودکانی که با عشق لباس گراس هاپرز و بازل و دیگر تیم‌ها را می‌پوشیدند و دنبال توپ می‌دویدند. عشق به فوتبال حد و مرز نمی‌شناسد و حالا دیگر همه می‌دانند فوتبال زبان مشترک است. زبان مشترکی که باعث پیوند ملت‌ها می‌شود، جایی که یک سوییسی چشم‌آبی موبور از غیبت علی دایی بپرسد و ایران را با نام علی دایی بشناسد، یا همسر ایرانی رئیس سابق فیفا در مناسبات فوتبال ایران تاثیرگذار باشد. جایی که پیراهن حمید استیلی کنار پیراهن زیدان در موزه فیفا نگه‌داری شود و از آن به‌عنوان یک پیراهن ارزشمند تاریخ جام جهانی یاد شود. پیراهنی که با آن استیلی گل اول بازی قرن بین ایران و آمریکا را در جام جهانی ١٩٩٨ فرانسه زده است. همه این‌ها باعث می‌شود ما چشمانمان را ببندیم و شیفته فوتبال بمانیم! در زوریخ دو روز به شرکت در مراسم گذشت. دو روز هم به فیفاگردی، یک روز هم موزه فیفا و تا چشم بر هم زدم، باید پرواز می‌کردم و می‌رفتم آلمان! سفر فوتبالی این‌جا دیگر تمام شد. در روزهای تعطیلات فوتبال اروپا، درست روزهایی به فیفا رفتم که فوتبال اروپا در تعطیلات به سر می‌برد و به جز لیگ برتر انگلستان، بقیه لیگ‌ها تعطیل بودند! بالاخره این هم از شانس ما بود!

شماره ۶۹۶

خرید نسخه الکترونیک از کتابفروشیهای مجازی طاقچه و فیدیبو

نوشته هایی دیگر از همین نویسنده: 40cheragh

نظر شما

دیگه چی داری اینجا؟