وقتی برای زیستن بر محور ایکسها باید عدد داد
حامد وحیدی
وحشتناک و غریب است، اما روزی فرا خواهد رسید که اندازهای حقیر از برداری خواهیم شد که نشان میدهد در میان جانباختگان فلان سال هستیم. احتمالا در نموداری دیگر جزئی خرد از دادهای استخراجشده هستیم که طبقه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ما را در هنگام ممات تعیین کرده است. اگر کمی خوششانستر باشیم، دادههای هست و نیستمان در دیاگرامی مبسوط ثبت و ضبط میشود تا در پیشگاه آیندگان بابت ریز و درشت کردارمان سرافکنده و شاید سربلند باشیم. چه در لابهلای نمودارِ درختی باشیم، چه در میانِ استخوانهای نمودار ایشیکاوا جا خوش کرده باشیم، عددی تباهشده در یک دیاگرام یا یک نانومترِ یتیم و سرراهی بر محور بردارهای یک نمودار هستیم و هیچکس جایگاه و نام و نشان ما را در آن فلشِ پیکاندار تشخیص نخواهد داد.
در توصیف نمودارها گفتهاند: نمایش نمادین دوبعدی و هندسی اطلاعات. منتقدان بدبینانه آن را بهترین ابزار برای کنترل افکار عمومی از سوی دولتشهرها و راهکاری برای جلوهفروشی میدانی در پیمایشها و پژوهشها میدانند. دشمنان بالفطره نمودارها با هر صعودِ بُرداری ایماژ سقوط رصد و با هر سقوط، الفبای حضیض را هجی میکنند.
با تولد نمودارها، عصر کلنجار رفتن با کلمات و صفحات هزار کلمهای برای دلدادگان دادههای فستفودی به احتضار افتاده است. آنها معتقدند نمودارها میتوانند توصیفاتی علمیتر و مقرون بهصرفه (از حیث زمان) بدهند. این سمپاتهای مومنِ نمودارها، کارکرد دیاگرامها را فراتر از ظرفیتهای نوشتاری میدانند و معتقدند با نمودارها تنها چند ثانیه تا آگاه شدن از آنچه در جهان اتفاق افتاده، فاصله داریم. کافی است به تصویری که مقابلمان قرار گرفته، اندکی زل بزنیم تا به تکهای از یک واقعیتِ محض دست یابیم. تصاویر و نمودارهای فراوانی که این سالها کمکحال حکومتها و کارشناسان میانرده شده و در آن انواع و اقسام آمار قتلها، بلایای طبیعی، تصادفات رانندگی، مبادلات و ابتلائات به مواد مخدر، تغییرات آبوهوایی و دستاوردها و آمالهای اقتصادی به بهترین وجه ممکن برای اقناع و جذب تودههای مردم روی دایره ریخته شده است. ناراحتکنندگی یا مسرتبخشیشان و اینکه باورپذیر باشند یا دروغ پنداشته شوند نیز اهمیت چندانی ندارد؛ مهم این است که انتشار آنها نشاندهنده خروجی یک کار میدانی و کارشناسانه و رستگاری تهیهکنندگان آن در کاری است که انجام میدهند.
مارکوس دوساتوی، ریاضیدان انگلیسی، یکی از همین شیفتگان است. «نمودارها تصاویر ساده اما در عین حال واحد و مشخصی هستند که معادلات پنهان کلمات را با زبانی جدید بیان میکنند. نمودارها تبلور جدیدترین روشی هستند که بشر مدرن برای بیان دادههای مختلف برای مردم جهان ابداع کرده است.»
میل به دور انداختن اطلاعات زائد و تمرکز بر ضروریات، همیشه یکی از دغدغههای تنظیمکنندگان اطلاعات مکتوب بوده. آنها همیشه در انتظار تحقق ایدهای بودند که بتوانند مکتوبات را به شیوههای بصری تغییر دهند. این آرزو سرانجام با رفتوآمد ریاضیات و هندسه به هزارتوی کلمات جواب داد.
کوپرنیک فقط کمی قبل از مرگش در سال ۱۵۴۳ پی به راز و رمز «قدرت تصویر» برد. نظریه «خورشید مرکزی» در واپسین دستنوشته و پژوهش این ریاضیدان لهستانی با به کار بستن شیوهای تصویری برای بیان مباحث ۴۰۵ صفحهای نظریهاش در واقع نخستین تلاشهای یک بشر برای بیانی جدید به سبک «نمودار» تا آن زمان بود.
یک قرن بعد، اسحاق نیوتن هم نمودارهای نوری خودش را به کمک همین میراث کوپرنیک ارائه کرد. او به کمک ریاضیات و هندسه ایده انقلابی خود را آنچنان قدرتمند به جامعه علمی انگلستان اعلام کرد که خیلیها امدادِ «نمودارها» را یکی از عوامل مهم در شهرت او در تاریخ علمی جهان میدانند.
شاید جالب باشد که حدود ۲۰۰ سال بعد یکی از نخستین شخصیتهای سرشناس تاریخ که از دنیای نمودارها یک بهرهبرداریِ انسانی کرد، فلورانس نایتینگل بود. این بانوی نامدار اگرچه بیشتر به عنوان نماد پرستاری در تاریخ شناخته میشود، اما بزرگترین دستاورد او استفاده از دیاگرامهایی موسوم به «نمودار دایرهای» بود. او از آنها برای بیان آمار مرگومیر در جریان جنگ «کریمه» (میان امپراتوری عثمانی و روسیه در سال ۱۸۵۳) استفادههای ماندگاری کرد. او در همان سالها و برای شرح تلفات جنگ و تفکیک جانباختگان جنگی و افراد عادی به دلیل ضعف بهداشت، از قدرت نمودارها برای متقاعد کردن دولت برای اثبات نیاز به وضع دستورالعملهای بهداشتی بهتر در بیمارستانها استفاده کرد.
نایتینگل در خاطراتش با اشاره به معجزه نمودارها آورده است: »بعید میدانستم که وزرا با دیدن شمارهها و اعدادی که از مشاهدات میدانیام به دست آوردهام، قانع شوند. اما وقتی این اعداد را با تصویر و شکلهای مختلف ترکیب کردم و علل مرگومیر نیروهای ارتش در جبهههای شرقی را با آن تشریح کردم، دیگر نتوانستند حقایق گزارشم را نادیده بگیرند.»
نمودارها میتوانند بسیاری از غیرممکنها را به سختباورترین اذهان بباورانند. یکی از قدرتمندترین کاربردهای نمودارها در تجسمبخشی به دادههاست. آنها حتی پا را فراتر گذاشته و زبانی جهانی خلق میکنند. نمودارها از سوی تمام مردم دنیا خوانده و درک میشوند و این همان نکته منحصربهفردی است که بسیاری از تحلیلها را توهم توطئه و بسیاری از منفیبافیها را به غرغر کردنی بیمایه تقلیل میدهند.
در روزگاری که شاخصهای غیرمتشخص با چند خط عمودی، افقی یا مورب اعتبار و عزت مییابند و صعود و افول آنها ملاک قوت و فطرت یک دیدگاه میشوند، نمودارها سلاطین بلامنازع تاج و تخت سلطه بر افکار عمومی هستند. وقتی نمودار وارد میشود، پرگویی، سیاستورزی و بیحوصلگی از در دیگر خارج میشود و عصر چربزبانی و زیادهگویی جای خود را به مینیمالیسمِ هندسیِ نمودارها میدهد. به نظر میرسد پس از جواب کردن مطولها از دایره فرهنگ و آموزش، نمودارها به عنوان فرزندان خلف علم آمار پای به عصر تجدد گشودهاند تا از یاد نبریم که کمگویی و گزیدهگویی همچنان لؤلؤی مرجان عصر بیقاعده و فروپاشیده کنونی است.
نموداری برای جلوگیری از سیاهنمایی
نسیم بنایی
نمودار تورم را در نظر بگیرید، یا نمودار ارز، یا حتی نمودار قیمت مسکن و خودرو، اصلا نمودار ابتلا و مرگومیر کرونایی را در نظر بگیرید، در همه این نمودارها یک نکته مشترک وجود دارد، هر چه شیبِ منحنی بیشتر و روند آن صعودیتر باشد، وضعیت وخیمتر خواهد شد. اما یک نمودار در این اوضاع و احوال خراب وجود دارد که نهتنها قبراق است، بلکه روند صعودیاش، یک اتفاق خوب به شمار میآید. بله، از نمودار شاخص بورس صحبت میکنیم. چند وقت پیش با مدیرعامل یکی از کارگزاریها گفتوگو میکردم، میگفت مشتریانشان تا همین دو سال پیش افراد مشخصی بودند، اما حالا از زن خانهدار گرفته تا دانشجویی که هنوز وارد دنیای کار نشده، همگی به دنبال عرضه اولیه و خرید و فروش در بازار سرمایه هستند. حتما نمودار چند سال اخیر بورس را که این روزها زیاد دستبهدست شده، دیدهاید. این نمودار نشان میدهد تا همین یک دهه پیش شاخص کل بورس بهسختی به ۱۰هزار واحد میرسید. سال ۹۲، این شاخص به حدود ۸۷هزار رسید و دوباره روند نزولی در پیش گرفت تا سال ۹۶، یعنی چهار سال بعد، که دوباره توانست به رکورد ۸۷هزار تایی خود برسد. اما حالا چطور؟ طی چند ماه اخیر شاخص به بالای یکونیم میلیون واحد رسیده، و حتی در مرز دومیلیونی شدن قرار دارد و چه بسا تا زمان چاپ این یادداشت به دومیلیون هم برسد. (مگر اینکه بدشانسها وارد بازار سرمایه شوند و شاخص ریزش کند.) پیش آمده که شاخص کل بورس در این مدت، طی یک روز بیش از ۸۰هزار واحد هم رشد کند. همان آقای کارشناس میگفت دولت به ازای هر معامله بورسی، حدودا نیمدرصد مالیات میگیرد و معاملات اخیر باعث شده این مالیات به اندازه فروش چندین هزار بشکه نفت در روز باشد. باز هم همان آقای مدیرعامل میگفت فعلا فقط ۱۲ تا ۱۳درصد از کل نقدینگی (پولهای نقد در دست مردم) به سمت بازار سرمایه یا همان بورس آمده و هنوز هم میتوان در انتظار رشد بورس بود. خلاصه به نظر میرسد حال هر چیزی خوب نیست، فعلا حال بورس خوب است. این هم یک نمودار خوب، که سیاهنمایی نکرده باشیم.
چرا در ایران نمودارها را شیبدار میسازند؟!
امیر اردلانی
ما که دانشآموز و بعدتر دانشجوی علوم انسانی بودیم، با رسم نمودار و کاربرد نمودار و کلا ماهیت نمودار بیگانه بودیم. آخرین ذهنیت ما نسبت به نمودار برمیگشت به دوران ابتدایی یا شاید راهنمایی و دیگر نمودار هیچ جای زندگیمان نبود تا زمانی که سرباز شدیم. البته در دوران سربازی هم اینگونه نبود که بخواهیم نمودار استعمال دخانیات در دستشوییها یا نمودار عمری را که از هر جوان دارد تلف میشود، رسم کنیم. سربازی ما همزمان بود با مناظرات کاندیداهای ریاست جمهوری سال ٨٨. آنجا بود که بعد از سالها چشممان را ریز کردیم و دقتمان را زیاد کردیم تا از تلویزیون ٢۴اینچ پادگان نمودار ببینیم. آقای احمدینژاد با خودش نمودارهایی را میآورد که خیلی باسلیقه بود و خطهای صاف و منظمی داشت. انصافا انتخاب رنگش هم عالی بود. اما حامل پیام خوبی نبود و هر کدام راست یا دروغ، یک مشکل یا یک سوءاستفاده را با رسم شکل نشان میداد. در همان دوران بود که یک نمودار دیگر مجموعه کاستیها، دشواریها، حسرتها و همه و همه را تحت عنوان شاخص فلاکت پیش رویمان گذاشت. من تا قبل از این فکر میکردم فلاکت برای آن آدمی است که بیکار است و در جنوب شهر در یک اتاق ۱۵ متری استیجاری زندگی میکند که اجاره آن را هم زن بینوایش با پول رختشویی میدهد. این وسط با وجود این همه بدبختی با دست خودش، خودش را معتاد هم کرده و در حین درگیر بودن با سرطان، با اینکه پول نان هم نداشته، رفته و یک زن دیگر هم گرفته و در یک نزاع زدهاند دستش را هم شکستهاند و اینکه حالا دیگر جای خواب هم ندارد. من فلاکت را اصولا برای این آدمهای خودکرده میدیدم که تعدادشان هم خیلی کم بود در نظرم. اما حالا داشتم میدیدم که فلاکت از اتاق ۱۵ متری آن یارو که در ذهن من بود، بیرون آمده و در سطح یک کشور گسترده شده، برای خودش رسمیتی پیدا کرده، کتوشلوار تنش کردهاند و صاحب نمودار شاخص شده.
از آنجا بود که من احساس کردم نمودارها همیشه دارند عمق، طول، ارتفاع و شدت یک مشکل و بدبختی را به آدم نشان میدهند. حق هم داشتم. خب مثلا هیچوقت و هیچجا نمودار کاهش اجاره بهای خانه در ایران را به ما نشان ندادند، یا مثلا نمودار افزایش ارزش پول کشور، یا هر چیز دیگر. نمودارها در ایران غالبا چیزهای دوستنداشتنی را به ما نشان دادند و همیشه شیبدار بودند و هیچوقت صاف نشدند. شیبهای تندشان هر روز و هر ساعت گروهی جدید از مردم را به زیر خودش میکشد، و البته که عدهای انگشتشمار این شیبها را برای بالا رفتن لازم میبینند.
در چند ماه گذشته نمودارها با شیب خطرناک نمایش داده میشوند. نمودار افزایش قیمت مسکن و خودرو شیب خطرناکتری دارند. نمودار افزایش قیمت طلا و دلار که اصلا دیگر شیب ندارد، در واقع یک ستون است که وسطهایش یکی دوتا خَمِ ٢٠، ٢۵ درجه خورده است. و همچنان یک جوری دارد میرود بالا که عنقریب است بزند لایه اوزونی، چیزی را آن بالا مالاها سوراخ کند و یک بهانه دیگر هم دست دشمنانمان که تعدادشان در جهان کم هم نیست، بدهد و هر روز بازرسانشان بخواهند بیایند اینجا سر دکل نمودارمان را ببینند و ما اجازه دیدن دکلمان را به هیچ بیگانهای ندهیم و قصه پشت قصه.