ساسان خادم
آخرین حرفهایش بوی خستگی میداد، بوی بیحوصلگی از خیلی چیزها… در جواب سوالی که از او پرسیده بودند چرا مشکلات تینایجرها را توی آهنگهایت نمیگویی، گفته بود رفقا من دیگر ۴۱ سالم است… چه انتظاری از من دارید…
روزی که زندگیاش پایان یافت، مصادف بود با تولد یکی از بهترین دوستانش، خواننده شهیر، کریس کرنل که حدود دو دهه قبل در گروه گرانج آلترنیتیو متال Sound Garden عضویت داشت… کسی که همین چند ماه قبل زندگیاش پایان یافت.
شاید رفتن او بیتاثیر از فقدان دوست صمیمیاش نبود. دوستی که پس از مرگش حضانت فرزندش را هم بر عهده داشت که به اضافه بچههای خودش میشد هفت تا.
چستر بنینگتن برای نسل همسنوسالش و یک نسل بعد یک پدیده بود. صدای خاص و مدل پرفشار خواندن او در کنار گروه چندملیتی Linkin Park در اوایل دهه ۲۰۰۰ موسیقیای بهشدت مدرن را ارائه میدادند.
لینکین پارک ترکیبی بود از ریفهای هوی متال (که فقط در موزیکهای نو متال شنیده میشد)، اصوات دیجیتال، صداهای دستگاه دیجی، صدای هارش خواننده و پارتهای رپ که توسط مایک شینودای ژاپنی- آمریکایی اجرا میشد.
این پکیج آن سالها اصطلاحا ترکاند. وقتی که نسل تینایج آن روزها که نیمه دوم دهه شصتیهای خودمان میشد، به دنبال فریاد حرفهای خودشان از طریق موسیقی بودند، این فریاد را از دهان کسی شنیدند که خودش این حرفها را لمس کرده بود.
چستر در روز بیستم ژولای زندگیاش پایان یافت؛ در روز تولد کریس کرنل… دوستانش میگفتند او این اواخر حال خوشی نداشت و مثل قبل نبود.
صدای چستر بنینگتن بسیار خاص بود. شاید از هزاران نفر، انگشتشمار آدمهایی باشند که بتوانند هم طیف لطیف و هم خشن را از تار صوتی خود تولید کنند… چستر وقتی clean میخواند، اصلا به نظر نمیرسید که این همان آدمی است که میتواند آنقدر خوب Distort بخواند… و خاص… صدای او بسیار خاص بود و از بین صدها صدا میتوانستی تشخیصش دهی.
امروز ما دیگر فرصتی برای شنیدن دوباره صدای او نداریم. چستر عملا به جز خودش، مخاطبانش را هم از صدایش محروم کرد. اما باید در نظر داشت که او تکهای از تاریخ زندگی دو، سه نسل از تینایجرهایی بود که موسیقی سُبک و چیپ را نمیپسندیدند و صرفا به دنبال موسیقی شنگول و گل و بلبل نبودند… صدای چستر بنینگتن روی فیلم زندگی نسل ما نشسته است و فریاد اعتراضی و آتش زیر خاکستر ماست.
در پایان ترجمه مشهورترین اثر گروه لینکین پارک با صدای خواننده فقید، چستر بنینگتن، را تقدیم شما میکنم…
بیحس NUMB
خستهام از بودن آنچه میخواهی باشم
حس بیاختیاری
حس گم شدن درون
نمیدانم چه انتظاری از من داری
که زیر فشار قدمهاتون له بشم
(مثل افتادن در یک دام درست مثل افتادن در یک دام)
هر قدمی که برمیدارم یک اشتباه دیگر
(مثل افتادن در یک دام درست مثل افتادن در یک دام)
…
بیحسوحال شدم
نمیتونم حست کنم
چون خیلی خستهام
بیشتر از چیزی که فکرشو کنی
به چنین چیزی تبدیل شدم
و تمام چیزی که میخوام انجام بدم
این است که بیشتر شبیه خودم و کمتر شبیه تو باشم
نمیبینی که داری خفهم میکنی؟
به سختی چسبیدی
و میترسم کنترلمو از دست بدم
چون تمام چیزهایی که فکر میکردی باید باشم
جلو روت از هم پاشید
(مثل افتادن در یک دام درست مثل افتادن در یک دام)
هر قدمی که برمیدارم، یک اشتباه دیگر
و هر لحظهای که حروم میکنم، بیشتر از اونیه که استفاده میکنم
…
بیحسوحال شدم
نمیتونم حست کنم
چون خیلی خستهام
بیشتر از چیزی که فکرشو کنی
به چنین چیزی تبدیل شدم
و تمام چیزی که میخوام انجام بدم
این است که بیشتر شبیه خودم و کمتر شبیه تو باشم
…
و میدونم
ممکنه آخرش شکست بخورم
اما میدونم
تو هم بودی همین کارو میکردی
با کسی که ناامیدت کرده
…
بیحسوحال شدم
نمیتونم حست کنم
چون خیلی خستهام
بیشتر از چیزی که فکرشو کنی
به چنین چیزی تبدیل شدم
و تمام چیزی که میخوام انجام بدم
این است که بیشتر شبیه خودم و کمتر شبیه تو باشم
شماره ۷۱۵