طاهره نمرودی
دوباره نوجوان میشوم و گزینههای روبهرویم را بررسی میکنم؛ خودم را لحظهای در کابین خلبان میبینم و لحظهای بعد سر از ارکستر سمفونیک درمیآورم که ایستادهام و تماشاچیان برایم دست میزنند. من حالا نوجوانی هستم که میتوانم انتخاب کنم از سال دهم چهکاره شوم و تمامی شعارها درباره ادامه رشته مورد علاقهام در کنار رشتههای نظری را کنار میگذارم و میخواهم راهم را با لذت از همین ابتدا پیدا کنم.
در آرزوی المپیکی شدن
مدرسهای با امکانات ورزشگاه آزادی
اولین شماره را میگیرم؛ هنرستانی مخصوص تربیت بدنی است که آوازه خوشی هم در بین دانشآموزان دارد. آقایی برایم شرایط ثبتنام را از پایه دهم توضیح میدهد و میگوید اصلیترین شرط ما برای ورود به این مدرسه سلامت فیزیکی است. محیط مدرسه آنقدر بزرگ و متنوع است که بیشتر شبیه مجموعه ورزشیهای مجلل است تا مدارسی که از آنها حیاطی به اندازه یک قوطی کبریت یاد داریم. این مدرسه طی سالها توانسته ورزشکاران موفقی را تربیت کند که در چندین رشته به تیم ملی هم دعوت شدهاند. آکادمی فوتبال، زمین تنیس، سالنهای ورزشی سرپوشیده و… ازجمله امکاناتی هستند که چشم را برق میاندازد.
کاملا مجاب شدهام تا در این مدرسه ثبتنام کنم که از شهریه سوال میکنم و از کرده خود پشیمان میشوم، بر اساس مصوبه سال ۹۹، شهریه این مدرسه ۱۳ میلیون تومان بوده که برای سال ۱۴۰۰ افزایشی هم خواهد داشت. در این مرحله سعی میکنم با جام المپیک خداحافظی کنم و به دنبال رشتهای دیگر باشم.
تصور ما از دانشآموزانی که رشتههای نظری را ادامه نمیدهند و در دام کنکور، کلاسهای تقویتی و… نمیافتند و به دنبال رشتههای عملی میروند، این است که زودتر وارد بازار کار شوند و به درآمد برسند. اما از آنجایی که برابری برای ما معنای دیگری دارد، چرخه خرید تحصیل و امکانات آموزشی بهتر بههیچوجه متوقف نمیشود و تنها افقهای جدید پیشِ روی دانشآموزان را فتح میکند.
در آرزوی نواختن در ارکستر سمفونیک
مدرسهای برای نوازنده شدن
خانمی که از صدایش معلوم است پا به سن گذاشته است، جوابم را میدهد و میپرسد از چه پایهای میخواهم در هنرستان موسیقی ثبتنام کنم؟ و وقتی میشنود نهم هستم و از دهم میخواهم این رشته را شروع کنم، با تعجب میگوید: «اوووه چند سال دیر آمدی. برو پی رشته دیگری و از دانشگاه برای موسیقی اقدام کن. ما از سال هفتم ورودی میگیریم.» از او میپرسم راه دیگری ندارم برای ورود به مدرسه؟ وقتی ناراحتیام را میبیند، جواب میدهد تا الان هم چیزی از دست ندادی، نگران نباش. انشاءالله از دانشگاه ادامه میدهی و یکی از اساتید خودمان میشوی.
نحوه ورود به دبیرستان موسیقی اما کمی سختتر است و نیاز به مصاحبه دارد. سه ماه تابستان برای داوطلبان، کلاسی همراه با شهریه برگزار میشود و برای شروع مدارس آزمونی گرفته میشود تا فرد را برای ورود به هنرستان موسیقی بسنجند. مریم که سال قبل در شهر دیگری مصاحبه هنرستان موسیقی شهر خودشان را شرکت کرده است، میگوید: «تلاش زیادی برای ورود به این مدرسه کردم، اما درنهایت قبول نشدم و گرافیک را انتخاب کردم.» او برای شرکت در این مصاحبه از ساز استادش استفاده میکند و ناکوک بودن ساز او را از ادامه معاف میکند. او اعتراف میکند پس از رد شدن در این مصاحبه دیگر نمیتواند مانند قبل ساز بزند و انگیزه قبلی را هم برای نواختن ندارد.
شبنم که در هنرستان موسیقی بیرون از تهران درس میخواند، میگوید به نظر من همه چیز فقط مصاحبه نیست، تجربه و دیدههای من در این امتحان ورودی نشان داد اینکه بگویی قبلا شاگرد کدام استاد بودهای هم تاثیر کمی در قضیه ندارد و احتمال قبول شدنت را بالاتر میبرد.
چند دانشآموز دیگری هم که در امتحان ورودی شرکت کردهاند، میگویند شرکت در کلاسهای آمادگی آزمون اصلا کافی نیست و قبلش حتما باید یک ساز را آموخته باشی تا بتوانی از این سد گذر کنی. دانشآموزان در سالهای دبیرستان علاوه بر درسهای عمومی رشتههای هنر، درسهای تخصصی مثل تاریخ موسیقی ایران و غرب، تئوری موسیقی، سلفژ، مبانی موسیقی ایرانی، سازشناسی ایرانی و غربی، هارمونی، کلاس ارکستر، کلاس ساز و… را آموزش میبینند.
پانیذ علیشاهی، فارغالتحصیل هنرستان موسیقی دختران که از کیفیت آموزش این مدرسه طی شش سال تحصیلی راضی بوده، در پاسخ به این سوال که بدون رفتن به این مدرسه میتوانسته همین را راه را ادامه دهد یا نه، میگوید: «به نظر من محیط بر افکار، انگیزه و حتی فرهنگ تاثیر زیادی دارد؛ شاید میتوانستم راه خودم را از طریق پشتکار و تلاش پیدا کنم. اما چیزی که قطعی است، این است که تنها نمیتوانستم از تجربیات اساتید بنام و تفکرشان استفاده کنم. هنرستان از هنرجو تلاشی فراتر از تواناییاش میخواهد که این تلاش، پیشرفت را چند برابر میکند.»
او که اکنون دانشجوی کارشناسی موسیقی در رشته نوازندگی ساز ایرانی و نوازنده تار است، میگوید شهریه آخرین سالی که در این مدرسه درس خواندم، هشت میلیون تومان بود که به نظرم این مقدار شهریه در برابر امکاناتی که فراهم میکنند و بهره بردن از بهترین اساتید، چه در دروس تخصصی چه عمومی، بسیار ناچیز است و اصلا قابل مقایسه با مدارس دیگر نیست.
در تماسهایی نیز که با مسئولان این مدارس داشتم، شهریه مدرسه دختران در سال ۹۹، ۱۰ میلیون تومان و برای پسران ۱۱ و نیم میلیون تومان اعلام شد.
درحالیکه در سال جدید مقدار حقوق پایه چهارمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان اعلام شده است، جز اینکه فرزندان طبقه متوسط و پایین جامعه از این تحصیلات و امکانات محروم شوند، راه چاره دیگری نمیماند.
برخی از این رشتهها در هنرستانها و مدارس کارودانش دولتی نیز تدریس میشود، اما تفاوت این دو مانند همان مدارس دولتی و غیرانتفاعی رشتههای نظری است. بهخصوص در این نوع رشتهها که دیگر یک کتاب تمام ماجرا نیست و امکانات آموزشی برای کارهای عملی از ضروریات است.
در آرزوی دیرینه خلبان شدن
مدرسهای برای پرواز
در تماس بعدی با صدای مردانه بسیار جدیای مواجه میشوم و از او میخوام شرایط ثبتنام در مدرسه هوانوردی را برایم توضیح دهد. اسم دانشآموز را هم از من میپرسد و از آنجایی که مدرسه پسرانه است، برادرم را در مدرسه ثبتنام میکنم. شرایط این مدرسه در وهله اول داشتن انضباط و معدل عالی در مقطع دهم و نمرههای خوب در دو درس زبان و ریاضی است. با احتیاط سوال میکنم امتحان ورودی هم دارید؟ صدا میگوید خیر، اما با افراد داوطلب برای ثبتنام دیداری ترتیب دادهایم. و ادامه میدهد: من در این دیدار بدون رودربایستی شرایط را توضیح میدهم و مشخص میکنم دانشآموز توانایی تحصیل در این مدرسه را دارد یا خیر.
مدرسه دخترانه هوانوردی نیز همینها را میگوید و علاوه بر آن میگوید چه رشتهای میخواهی بخوانی و من با ذوقی کودکانه میگویم خلبانی، که او شهریه ۱۵ تا ۱۶ میلیون تومانی را به من گوشزد میکند.
به هر صورت درس خواندن در مدرسه خوب همانند دانشگاه خوب میتواند آرزوی بسیاری از دانشآموزان باشد، مشکل بودن چنین امکاناتی نیست، بلکه مشکل نبود امکانات برابر برای تمامی کسانی است که به دلیل محرومیت مالی توانایی استفاده از آنها را ندارند. به صورتی که به گفته محمدحسین کفراشی، مدیرکل ارزیابی عملکرد آموزش و پرورش، در دوم اسفند ۹۹، از ۶۲۳ هزار و ۵۷۷ دانشآموز رصدشده ۳۷۷۴ نفر از تحصیل بازماندهاند.
در آرزوی سرآشپز شدن
مدرسهای برای آشپزی و قنادی
مدرسه بعدی پاسخگوی تماسهای من نیست و من به اطلاعات بهدستآورده از یکی از دانشآموزان سال قبل این هنرستان بسنده میکنم. محمد سه سالی است در رشته آشپزی درس میخواند. طی سه سال آنها با شاخههای آشپزی ایرانی، بینالمللی، کافیشاپ، قنادی، دسرهای ایرانی و بینالمللی، آموزشهای تخصصی منوشناسی، پخت انواع نان و… آشنا میشوند. او میگوید بعد از گذراندن تمامی این دروس متوجه شدم به قنادی بیشتر علاقه دارم و در آینده به داشتن کافیشاپ فکر میکنم.
او از انتخاب این رشته بسیار راضی است و حمایت خانوادهاش را بسیار تاثیرگذار میداند و میگوید: «بعضیها مثل مادربزرگم معتقد بودند چون پدر و مادرم تحصیلات عالیه دارند، من نباید به سراغ این رشته میرفتم و عاقبتی نخواهد داشت. در عوض اما بعضیها معتقدند دنیا به سمت صنعتی شدن پیش میرود و ایران هم از این قضیه مستثنا نیست و من آینده شغلی خوبی در رشته آشپزی خواهم داشت. اما هنوز عده زیادی هستند که اصلا اطلاعی از وجود چنین مدرسه و امکاناتی ندارند که میتواند سکوی پرتابی برای آینده بهتر باشد.»
وقتی از او درباره میزان رضایتش و شهریه سوال میکنم، میگوید تمامی وسایل آشپزی را خود مدرسه تهیه میکرد و شهریه سال آخر تحصیل من ۱۴ میلیون تومان بود و اضافه میکند: «شهریه مدرسه با توجه به اینکه واحدهای ما همه عملی هستند و مواد غذایی مصرف میشود، نسبت به مدارس غیرانتفاعی دیگر بسیار کمتر است.»
لیست شمارههایم تمام شده، از حالوهوای نوجوانی بیرون میآیم و میبینم چند سال قبل دیپلم انسانی گرفتهام و همه چیز تمام شده. تلنگری به من میگوید حتی اگر هنوز نوجوان بودی، توانایی ثبتنام در این مدارس را داشتی؟