مرور انتقادی «چلچراغ» بر مقوله DIY یا «خودت انجام بده»
نسیم بنایی
دختر و پسر جوان توپ بسکتبالی برمیدارند که با آن بازی کنند. ناگهان توپ روی یک میخِ از خدا بیخبر میافتد و سوراخ میشود. پسر توپ را برمیدارد، میخ یک متری را از آن بیرون میکشد و با لبولوچهای آویزان به دوربین نگاه میکند. آنسوی تصویر، دختر برای لحظهای انگشت اشارهاش را روی دهانش میگذارد و ابروهایش را در هم میکشد و قیافه «الان یه فکر بکر به ذهنم میاد» به خودش میگیرد. در صحنه بعدی، فکر بکر دختر به تصویر کشیده شده است. توپ بسکتبال را بُرش میدهد و یک زیپ روی آن کار میگذارد و بعد به آن بندی باریک و چرمی وصل میکند و از آن یک کیف میسازد. در صحنه بعد، پسر با همان لبولوچه آویزان از راه میرسد و ناگهان چشمش به کیفی میافتد که دختر با توپ بسکتبال درست کرده، گل از گلش میشکفد. دست دختر را میگیرد و با کیف توپ بسکتبالیشان میروند که زندگی شادی را ادامه دهند. شاید کلیت ویدیو شبیه به یک جوک بینمک باشد، اما همین ویدیو در اینستاگرام همان دختر و پسر، با هشتگ DIY به معنای «خودت انجام بده» و احتمالا با هشتگ Creativity یا همان خلاقیتِ خودمان، به خورد مخاطب داده میشود. کلیت ماجرا هم هیچ اشکالی ندارد، بههرحال یک توپ سوراخ به جای اینکه به سطل زباله برود، تبدیل به یک کیف شده و دو جوان را هم دست به دست هم، راهی جنگل کرده است. اما در جزئیات ماجرا مواردی برای تامل وجود دارد که میتواند محل بحث باشد. بهویژه وقتی پای رسانهای مثل اینستاگرام هم به میان میآید.
اینستاگرام هر روز با آپدیتی تازه، رنگولعابش را بیشتر میکند و با همین ترفندها مریدانش چند برابر شدهاند. این شبکه اجتماعی، به یکی از حرفهایترین ابزارها برای کاروکاسبی بدل شده است. اینفلوئنسرها هم بزرگترین کاسبان این رسانه هستند. این روزها صفحه اینستاگرام پر شده از تصاویر و فیلمهای اینفلوئنسرهایی که خودشان دست به کار شدهاند و خانهشان را تعمیر میکنند، وسایل مورد نیازشان را میسازند، یا خودشان را آرایش میکنند. همه کارها را مطابق با فلسفه «خودت انجام بده»، خودشان انجام میدهند. اخیرا هم اکثر مخاطبان با مازاد اوقات فراغت روبهرو هستند و همه بهناچار باید بابت همهگیری کرونا، وقت خود را در خانه پر کنند، پس چه چیزی بهتر از اینکه به جای کمک گرفتن از یک متخصص، کارها را خودشان انجام دهند؟ به همین سادگی، «خودت انجام بده» به یکی از مقولات داغ دنیا تبدیل شده است.
فلسفه خودت انجام بده
دهه ۲۰ و ۳۰ میلادی بود که مجلات زنان مقولهای جدید را برای سرگرمی و اوقات فراغت مطرح کردند؛ «خودت انجام بده» یا همان Do It Yourself که مختصرا با عنوان DIY شناخته میشود. تا اواسط دهه ۵۰ هم این اصطلاح کاملا رایج شده بود. در آن زمان، عده زیادی از افراد، عمده کارهای خانه را خودشان انجام میدادند. مثلا خودشان خانه را رنگ میکردند، یا تعمیرات برخی وسایل را انجام میدادند. هدفشان هم از انجام دادن این پروژهها، یا سرگرمی و انجام کارهای تفریحی و خلاقانه بود، یا صرفهجویی در هزینه.
حالا اما این اصطلاح، طیف وسیعی از مهارتها را پوشش میدهد. حتی به واسطه آن، فرهنگی هم ایجاد شده که نوعی «فرهنگ خودساختگی» است. هر کسی خودش لوازم مورد نیازش را طراحی، تولید یا تعمیر میکند. به آموزش مهارتهای خاص هم نیازی نیست. «خودت انجام بده» به یک مفهوم هم تبدیل شده که در آن افراد میتوانند ایدهها، فنون و روشهای انجام پروژههای مختلف را با همدیگر به اشتراک بگذارند. فرایند بهاشتراکگذاری هم بهندرت به صورت حضوری و اغلب اوقات به صورت آنلاین و از طریق همین شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام انجام میشود. نگاهی به تاریخ نشان میدهد که این مقوله طی سالها، دستخوش تحولاتی شده است.
تاریخ چه میگوید؟
برخی از باستانشناسان ایتالیایی میگویند از قرن ششم میلادی در یونان مواردی را مشاهده کردهاند که شبیه به دستورالعملهای «خودت انجام بده» بوده است. اما شکل مدرن آن در آمریکای شمالی از نیمه اول قرن بیستم مشاهده شد. مجلاتی برای افراد روستایی منتشر میشد که بتوانند از طریق آنها، فنون و مهارتهایی را یاد بگیرند و بر اساس آنها نیازهای خود را برطرف کنند.
از دهه ۵۰ هم اصطلاح «خودت انجام بده» کاملا رواج یافت و پروژههایی در این زمینه معرفی شد. ابتدا هنرمندان برای مبارزه با تولید انبوه و فرهنگ انبوه، دست به کار شدند. آنها میگفتند همه چیز باید خودساخته باشد. در دورههایی از تاریخ هم، «خودت انجام بده» به یک فرهنگ در واکنش به تنشهای مختلف تبدیل شد. مثلا در زمان جنگ سرد، عدهای به دنبال پناهگاههای خودساخته بودند. در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی هم «خودت انجام بده» به یک جنش بزرگ تبدیل شد که در تلویزیون و کتاب از آن سخن میگفتند.
در دهه ۷۰ میلادی، جنش پانکیها به راه افتاد که در آن افراد تلاش میکردند برندهای خودشان را داشته باشند؛ موسیقی، خاص خودشان باشد، تولیدات همه برای خودشان باشد، و درنتیجه «خودت انجان بده» هم به بخشی از فرهنگ آنها تبدیل شد تا به عنوان یک ابزار کارآمد از آن بهره بگیرند. آنها «خودت انجام بده» را به صورت کمهزینه سرلوحه زندگیشان کردند. به مرور این فرهنگ وارد همه عرصههای زندگیشان شد.
بالاخره در دهه ۹۰ میلادی، سروکله اینترنت به صورت جدی پیدا شد و از آن زمان، «خودت انجام بده» وارد دنیای مجازی هم شد. حتی سایتهایی هم راهاندازی شدند که اطلاعات را برای «خودت انجام بده» در اختیار مخاطبان اینترنتی میگذاشتند. این مفهوم در حال متحول شدن بود. در واقع از همان زمان به بعد، این مقوله تحت تاثیر عصر دیجیتال قرار گرفت. ابتدا یوتیوب بود و حالا اینستاگرام. بسیاری از افراد، از بستری که فراهم شده، به عنوان فرصت بهره میگیرند تا تکنیکهای خودشان را در این زمینه به دیگران آموزش دهند. اما نکته اینجاست که اینترنت، مانند بسیاری از موارد دیگر، بُعدی سطحی و بیمایه و حتی گاهی مصرفگرایانه به این مقوله اضافه کرد. در واقع، «خودت انجام بده» قرار بود اقدامی ضدمصرفگرایانه و برای خودساختگی باشد. اما نگاهی به اینستاگرام نشان میدهد که این خودساختگی، کاغذی و پوشالی است. کارکرد «خودت انجام بده» بهکلی تغییر کرده و در برخی موارد حتی جنبه مصرفگرایانه و مبتذل هم پیدا کرده است.
خودساختگی پوشالی
همهگیری کرونا باعث شده خانههای امروزی به صورت همزمان به دفتر کار، باشگاه ورزشی، محلی بهداشتی و خانهای امن تبدیل شود. اینستاگرام و تیکتاک هم اینطور القا میکنند که فقط با نوآوریهای «خودت انجام بده» میتوان این محیط را قابل زیست کرد. اما نتیجه این شده که وسایل بیهوده در قالب ابزارهای پرکاربرد نمایش داده میشوند. مثلا یک میز در ابعاد کوچک که میتواند میز غذاخوری باشد و بعد هم به یک میز کار تبدیل شود. همه هم تصور میکنند که «چقدر خوب! هم میز ناهارخوری و هم میز کار» و سریع دست به کار میشوند. اما اغلب اوقات، حاصل این کارها، ساختن وسیلهای بیکاربرد است که درنهایت باید آن را دور انداخت.
برخی افراد تصور میکنند با ساخت این وسایل، به زندگی عادی و پیش از کرونایی برمیگردند. برخی هم فکر میکنند این وسیله را خیلی نیاز دارند و حتما باید وقتشان را صرف ساخت آن کنند. نتیجه این میشود که با انگیزه و شوق فراوان دست به کار میشوند. اما بعد از دو بار استفاده کردن از آن وسیله، میبینند چنین خبری هم نبوده است.
شاید مهمترین مسئله در مورد «خودت انجام بده» به شیوه اینفلوئنسرها، خود این افراد باشند. آنها ظاهرا تصاویری از زندگی روزمرهشان را به اشتراک میگذارند، اما در نگاهی عمیقتر و دقیقتر، در واقع تبلیغ میکنند و مصرفگرایی را ترویج میدهند. بهعلاوه، این کارها را هم به صورت کاملا نامحسوس و البته حرفهای انجام میدهند. نکته اصلی هم شاید این باشد که اینفلوئنسرها، با تبلیغ نامحسوس، چیزهایی را که آنقدر هم استاندارد نیستند، در قالب مواردی کاملا عادی و استاندارد در معرض نمایش میگذارند.
فرهنگ «خودت انجام بده» میتواند فرهنگی کاملا کاربردی باشد که در شرایط بحرانی هم به کمک افراد بیاید. اما در عین حال میتواند به لطف اینفلوئنسرها به پدیدهای بینمک و بیخاصیت تبدیل شود که حاصل آن فقط وقتگذرانی بیهوده یا تولید افراد بیکاربرد است. مفهوم «خودت انجام بده» طی سالیان گذشته، بارها دچار تحول شده است. اما همیشه کاربردی برای مخاطبانش داشته است. اکنون اما میتوان گفت که خودساختگی هم در فضای اینترنتی به مفهومی مبتذل بدل شده است. مواردی نظیر آنچه در مقدمه این گزارش آمده، بیشتر شبیه به کاریکاتوری از «خودت انجام بده» در روزهای نخستینِ پیدایش آن است. حضور این مقوله در اینترنت و در شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام، به روند ابتذال این مفهوم کمک کرده و آن را نسبت به دورهها و سالهای گذشته به پدیدهای درخورِ نقد تبدیل کرده است. اینستاگرام همانطور که مفاهیم بزرگی مثل شادی را به ابتذال کشیده، خودساختگی در قالب «خودت انجام بده» را به ورطه نابودی کشانده است.