گزارش اختصاصی چلچراغ از انبار غیرقانونی وقفشده
محمدمهدی حسیننیا
کوچه پسکوچههای شهر تهران لبریز از تاریخ و فرهنگ سرزمینی است که حالا خیلی سال است خواسته یا ناخواسته، به بیقانونی و دوری از کارکرد اصلی آغشته شده است. کم نیستند خانههای قدیمی با معماریهای مربوط به دوره قاجار یا اوایل پهلوی که تاب میخورد به سمت تاریخ و کش میآید به سمت مدرنیته. بااینحال، بلاتکلیفی نهادهای رسمی یا قانونگریزی اهالی تهران، دست به دست هم داده تا تهمانده آثار فرهنگ و تاریخ و هنر این سرزمین به فراموشی سپرده شده، یا منبع درآمدی کم یا زیاد باشد. انبارهای مرکز یا جنوب شهر لبریز از این بیقانونیها و بیتوجهیهاست. البته جای تعجب هم ندارد؛ وقتی برای مثال خانه صادق هدایت بهطور آشکار انبار بیمارستان امیراعلم میشود، به باقیمانده بافت تاریخی پایتخت حرجی نیست.
اطراف میدان بهارستان، در کوچه پسکوچههای خیابان مصطفی خمینی یا تمام خیابانهایی که سرازیر میشوند به پایینتر، جایی که بازار تهران و بخشهای قدیمیتر هنوز نه آتش گرفتهاند، نه جای خودشان را به پاساژهای شهرداری نجومی تهران دادهاند، میشود رد و نشانی از تاریخ گمشده پایتخت چند صد ساله کشور پیدا کرد. بخشهایی که فعالیت قانونی مشخص دارند، بیمحابا در طول روز به کسبوکار و زندگی مشغولاند و باقی، در طول روز خود را نشان نمیدهند. پس از تاریکی هوا یا پیش از طلوع آفتاب، آدمهایی در این شهر از کمینگاههای خود بیرون میآیند و قانونگریزیشان را در خفا پیگیری میکنند.
پایینتر از میدان بهارستان، اوایل خیابان مصطفی خمینی پر از کوچههای اینچنینی است. کوچهها هرچه باریکتر باشند، دستنخوردهتر و بکرتر باقی ماندهاند. جایی در اواسط کوچه نظامیه اما، داستان دیگری دارد. در طول روز تردد خاصی به چشم نمیخورد. اما در همان ساعات خاصی که گفته شد، یکی دو نفر باربر، وارد خانهای قدیمی میشوند تا روزانه چند حلقه لاستیک بیرون بیاورند و به مغازههای داخل خیابان اصلی ببرند. در کوچه نظامی، نبش بنبست انقلاب، یک خانه نسبتا بزرگ چند ده ساله رنگورورفته وجود دارد که به نظر نمیرسد کاربریاش انبار لاستیک بودن باشد.
خانه پلاک شماره پنج ساخته سال ۱۳۲۴ است. بیشتر از ۷۰ سال قدمت دارد و برخلاف ظاهر کثیف و بههمریختهاش، معماری داخلی قابل توجهی دارد. خانه متعلق به یکی از قدیمیهای تهران است که پیش از مرگ آن را تمام و کمال به نام یکی از فرزندانش که زن و بچهای ندارد، میکند. فرزندی که خود سن و سالی داشته و چون وارثی بعد از خود نمیبیند، خانه پدری را برای مصارف خیریه وقف میکند. منتهای مراتب اشکال کار زمانی خودش را نشان میدهد که برادرزادههای وارث پس از مرگش، متوجه میشوند در انتقال اولیه سند مشکلاتی در اداره ثبت وجود داشته و با وجود وقف شدن ملک، هنوز اداره اوقاف نمیتواند از ملک بهرهبرداری کند. از طرفی، ملک موردنظر که سندش در اختیار برادرزادههای واقف است، حالا پس از گذشت سالها از نظر میراث فرهنگی نیز دارای ارزش است. در خیابانهای اطراف، عمارتهایی مانند مسعودیه یا خانههای کوچکتر مشابه در سالهای اخیر، توسط میراث فرهنگی مورد مرمت قرار گرفته و بهعنوان حافظه تاریخی شهر مورد نگهداری قرار میگیرند. این ملک اما به علت ایراد ثبتی و انجام کارهای اولیه وقف، دست میراث فرهنگی را نیز کوتاه کرده است. از سوی دیگر، اداره اوقاف نیز ظاهرا چندان تمایلی ندارد تا کارشناسی را برای پیگیری خودجوش مشکلات ملک در اختیار قرار دهد. درواقع پیگیریهای یکی از بازماندگان جوان خانواده حاکی از آن است که اوقاف مادامی که با درخواست رسمی و دریافت هزینه کارشناسی روبهرو نباشد، حاضر نیست به این پرونده ورود کند. مشکل اصلی اما، جای دیگری است. برادرزادههایی که سند خانه را در اختیار دارند، خانه تاریخی و دوستداشتنی کوچه نظامیه را در قبال دریافت وجه، به لاستیکفروشان خیابان اجاره میدهند تا از آنجا بهعنوان انبار لاستیک استفاده کنند. پرسوجوها از املاک داران و کسبه میگوید قیمت انبارهای رسمی، بسته به اندازه ملک یا سوله، از حداقل ۱۰ میلیون تومان ودیعه و ماهانه یک میلیون تومان اجاره شروع میشود و هرچه بنا ارزشمندتر باشد، این ارقام بالاتر میرود. این در حالی است که اگر شهرداری متوجه ماجرا باشد، به علت استفاده غیرمجاز از ملک مسکونی و همچنین معامله غیرقانونی میتواند تمام ملک را مصادره کند. در صورت بروز چنین اتفاقی، ملک موردنظر میان دعوای شهرداری، میراث فرهنگی و اداره اوقاف بلاتکلیف خواهد ماند. حالا اما، در غیاب نظارت کارشناسان شهرداری و میراث فرهنگی و همچنین عدم پیگیری مسئولان اوقاف، یکی از بناهای تاریخی شهر تهران که باید در مصارف خیریه مورد استفاده قرار بگیرد، تبدیل به انبار لاستیک شده و مشخصا بهخاطر شیوه کاری انبارداران و باربران، بنا با صدمات جدی روبهروست. از سوی دیگر آمارها میگوید بسیاری از مراکز خیریه در حوزههای مختلف، به علت استیجاری بودن ملک مورد استفادهشان و همچنین نداشتن بودجه قابل توجه برای پیشبرد امور خیریه، با مشکلات زیادی مواجهاند. همین چند ماه پیش بود که مرکز خیریه نگهداری از بیماران «ای بی» در شرف بیخانمان شدن قرار داشت؛ درحالیکه چنین بناهایی فارغ از ارزشی که برای میراث فرهنگی دارند، میتوانند مشکلگشای مراکز خیریه باشند.
یکی از کارشناسان شهرداری که مایل بود نامش فاش نشود، در گفتوگو با چلچراغ، با بیان این نکته که راهحل ماجرا در برطرف کردن ایراد ثبتی ملک توسط ورثه و بعد از آن رجوع همزمان به اداره اوقاف و میراث فرهنگی است، به این نکته مهم اشاره کرد که با ورود ابتدایی شهرداری و پلمپ ساختمان، هیچ بعید نیست که ملک مورد مصالحه بین اوقاف و شهرداری قرار بگیرد یا باز هم بسیار دیرتر از آنچه انتظار میرود به اوقاف واگذار شود. به همین خاطر، در میان این سردرگمی نهادها و ادارات مختلف از یک سو و همچنین سودجویی کسانی که سند ملک را در اختیار دارند از سوی دیگر، یکی از هزاران انبارهای غیرقانونی شهر، در حال صدمه رساندن به بافت تاریخی تهران است.
این روزها، در کوچه نظامیه که وارد میشویم، روی دیوار یکی از خانههای قدیمی که در طول روز ترددی ندارد، با رنگ نوشته شده: «پارک ممنوع، لطفا توقف نفرمایید.»
شماره ۷۰۲