حامد توکلی
قرار بود این مصاحبه را فرید دانشفر انجام دهد، همانطور که هماهنگیهای مصاحبه را هم از ابتدا فرید بر عهده داشت و به ثمر رساند؛ اما یک ساعت مانده به مصاحبه از خودش برایم عکسی فرستاد که در آن با چشمهای گودافتاده زیر سِرم خوابیده بود. سریع حاضر شدم و رفتم سر قرار مصاحبه. قبل از اینکه یاسر بیاید، سجاد، مدیر برنامههایش، گفت میشود شما دیگر مثل تمام نشریات نپرسید «چرا اسم یاس را انتخاب کردی؟» و از این قبیل سوالها؟ خیالش را راحت کردم که تلاش میکنم گفتوگوی متفاوتی باشد.
خود یاسر بختیاری هم کمک بزرگی بود. او خودش تمایل به حرفهای سوخته و دستمالیشده ندارد، برای همین توانستیم با خیالی آسوده یک گپ طولانی و تقریبا بیاستهلاک داشته باشیم. درباره خیلی چیزها. درباره تاریخ رپ. درباره اسمهایی که دیگر در رپ فارسی نیستند. درباره شهرتی که سالهاست بهخوبی از پسش برآمده. درباره روزگاری که از سر گذرانده و میخواهد از سر بگذراند درباره دغدغهاش در مسائل اجتماعی و اصرار و تلاش برای رساندن پیامهای سازندهای که رسالت اصلی هنرمند است.. یاس پیش از روشن کردن ضبطصوت گفت میدانی من اولین مصاحبه زندگیام با چلچراغ بود؟ جواب دادم که بله، میدانم. ریکوردر را روشن کردم و دیگر گذشت زمان را نفهمیدیم. دلیل اصلی مصاحبه با او دغدغههای اجتماعیاش درباره مسائل مختلف بود.
پن: مصاحبه به درخواست یاس بهصورت محاوره پیاده شده.
فکر میکنم از حدود سال ۸۰ شروع کردی به رپ کردن.
فکر کنم ۸۰ یا ۸۱ بود.
از پیشینیان خودت در رپ فارسی الهام و تاثیر میگرفتی؟
از اونها نه چندان؛ من بیشتر از ذات رپ تاثیر گرفتم.
خوب شد خودت عبارت ذات رپ رو به کار بردی. فکر میکنم برای شروع بد نباشه کمی از همین ذات رپ بگی.
خب رپ اساسا از یک پایه و بِیس استارت میخوره. حالا استارت داستان چیه؛ به نظر من هر جایی که به معنای واقعی معضل وجود داشته باشه، رپ وارد میشه. معضلهای زیرپوستی که در جامعه خیلیها بهشون توجه نمیکنن، یا مثلا وقتی اخبار از اونها حرف میزنه، اغلب هیچ احساس خاصی نسبت به اون ندارن. رپ میگه سعی کن این اخبار رو واضح و ملموس به گوش شنونده یا بهتر بگم به گوش جامعه برسونی. این خوانش من از رپ و نقطه شروع اونه. حالا اگه کمی جلوتر بیایم، وارد بحث تکنیکیاش میشیم، یعنی باید بگم که رپ استایلهای مختلفی دارد؛ مثل رپ اجتماعی، رپ سیاسی، رپ گانگستر و غیره. برای من اما ذات داستان رپ همین بود که گفتم؛ بازگویی واقعیتها. من به واسطه تجربههای تلخی که در گذشتهام دارم، احساس میکردم و همچنان احساس میکنم که باید چیزهایی رو گفت. گاهی اون رودخانهها به هر شکل طغیان میکنن و این طغیان سدها رو میشکنه. فکر میکنم بهتره اینطور بگم که احتمالا برای من رپ همین شکستن آن سد بود.
در ایران از چه زمانی مردم شروع کردن به رپ گوش کردن؟
تا سال ۸۴ یا ۸۵ اونطور که باید و شاید اقبالی به رپ وجود نداشت.
گمون میکنم «سیدی رو بشکن» تو یکی از همون کارهای آن موقع بود که رپ رو بین مردم برد.
بله درسته، اما شنونده پیدا کردن رپ با فراگیر شدنش دو بحث متفاوت از هم هستن. رپ همیشه شنونده داشت، من و امثال من و خیلیهای دیگه آهنگهای اولین رپرها رو گوش میکردیم، ولی اینکه فراگیر شد، یکی از دلایلش شاید کارهای من بود که سعی داشتم یک مقدار در چارچوب موجهتر و کلاسیکتر حرفهام را به گوش مردم برسونم.
خدمت بزرگی هم به رپ کردی، چون فکر میکنم اگر قرار بود رپ با همون سبک همیشگیاش ادامه پیدا کنه، حالاحالاها وارد زندگی مردم نمیشد. حالا یک سوال مهم میپرسم. انگار در کسر قابل توجهی از رپرها اصراری وجود داره که با لحن و ادبیاتی بخونن که اصلا بیشتر مردم گوش نکنن. چرا اینطوریه؟ این لحن و ادبیات خاص یک رویکرد کلاسیک و قاعده پذیرفتهشده میان رپرهاست، یا جامعهای که رپرها از اون میان، اونها را به این سبک خوندن سوق میده؟
در ایران بعضیها بالاجبار زیرزمینی شدن که شاید به اونها بگیم غیرمجاز. یکسریها زیرزمینیان، چون اصلا دوست ندارن مجوز بگیرن. یعنی اگر چنانچه بحث مجوز هم مطرح بشه، ترجیح میدن زیرزمینی بمونن، چون ادبیاتشون فرق میکنه با اون چیزی که اغلب مردم گوش میکنن. میتونم بگم اکثر این افرادی که ادبیات خاص و غیرقابل ارائه به عموم دارن، خیلی واقعی هستن، یعنی اونها رو خودم میشناسم. اما جدا از اینها یکسری هم هستن که به نظر من ادا و اطواره.
پس چیزی که داری میگی، اینه که به نظر تو درنهایت باید پذیرفت ادبیات رپ درمجموع کمی نامتعارفه.
بله، به نظر من باید پذیرفت.
حتما یادت هست یک زمان وقتی میخواستن درباره یک جوان مثلا سوسول و فکلی صحبت کنن، میگفتن فلانی بچه رپ است. یک تصویر در ذهن معمولا والدین بود. اصلا چی شد که اون موقع این واژه بچه رپ به آدمهای ناسالم و غیرمعمول اطلاق شد؟
واقعا من هم نمیدونم. خیلی جالب بود. یک زمانی به بعضیها میگفتن بچه رپ. به کسایی که تیپ و قیافههای خیلی خاص داشتن. بله، من هم بهخاطر دارم، ولی رپ کاملا متفاوته با تصویر مخدوشی که اون موقع رایج بود.
فکر میکنی چطور اون تصویر مخدوش تا حد زیادی درست شد و دیگه اون لفظ بچه رپ به همچو کسایی اطلاق نمیشه؟
چون رپ خودش اومد. رپ واقعا خودش با تمام وجود وارد شد و همه دیدن رپ واقعی هیچ ربطی به تصویری نداره که لفظ بچه رپ به اون اطلاق میشد.
به نظرت رپ فارسی تا الان خوب بوده؟
بستگی داره که از چه لحاظ میخوای به رپ فارسی نگاه کنی.
از لحاظ همون ذات رپ. رپ فارسی تونسته از ذات رپ مراقبت کنه و همزمان از نظر تکنیکی هم پیشرفت واقعی داشته باشه؟
بعضا بله، داریم از ذاتش مراقبت میکنیم. وقتی سن آدم میره بالا، شاید ماهیچههاش کهولت پیدا کنه و همینطور رفته رفته پیرتر بشه، ولی مغزش همچنان قوی و قویتر میشه و هرچقدر تجربههات بیشتر بشه، بهتر میتونی بنویسی. اگر هم همچنان آرمان و هدف داشته باشی، این در کارت بهتر خودش رو نشون میده، یعنی میتونی آرمانت رو هم در کارت اعمال کنی. خیلیها رو میشناسم که واقعا دارن اون پیام اصلی رو حفظ میکنن. من کاری به فحش، ناسزای داخل کارها ندارم. ولی یک جاهایی واقعا یکسری حرفها رو باید زد، چون میطلبه. خود من که خیلی سعی میکنم لحن مردمی رو رعایت کنم، بااینحال باز یک جایی میطلبه که بعضی چیزها گفته بشه.
میدونم و با تمام وجود میگم که قصههای زیادی از سر رپ ایران گذشت. مثلا یادمه سال ۸۴، ۸۵ بود که س. م شش و هشت رو وارد رپ کرد و به همین خاطر یک مدت خیلی از قدیمیها اصلا کار نکردن. یعنی راحت بگیم، بهخاطر ششوهشتیها اونقدر مخاطبان رپ زرد شده بودن. حتی چند نفر از بچههای قدیمی هم رفتن سراغ همون شش و هشت و رپ خالتوری. مثلا این یکی از ماجراهایی بود که بر رپ فارسی گذشت. کمی برام از این ماجراها و بالا و پایینها بگو یاسر. میدونی چرا از تو میخوام که بگی؟ چون تو رو علاوه بر رپر، کسی میدونم که به تاریخ رپ فارسی هم تسلط داره.
من این قصهها رو کامل میدونم و با تمام وجود توشون زندگی کردم، ولی ترجیح میدم خیلی با جزئیات عنوان نکنم، چون واقعا برام خوشایند نیست. کسایی وارد رپ فارسی شدن که حتی دوست ندارم دربارهشون حرف بزنم، ولی خوبیاش این بود که من وقتی میدیدم یک چیزهایی، یک وقتهایی یکچنین اتفاقهایی میافته و چنین موجی درست میشه -همون موج البته الان هم درست شده- ترجیح میدادم و میدم که سکوت کنم. متاسفانه بعضیها فکر میکنن وقتی یک کارشون شنیده میشه، باید تند تند پشت سر هم کار بدن بیرون. این باعث میشه بعضیهای دیگه از بیرون نگاه کنن و با خودشون بگن هی فلانی رو ببین دو ماهه رپر شده، بااینحال کلی مطرح شده، پس ما هم دقیقا همین مسیر رو بریم تا مثل اون همینطور مطرح بشیم. این چرخه ادامه پیدا میکنه و مردم همینطور گوششون از بعضی نوع کارها پر میشه. وقتی هم که مردم گوششون پر بشه، یعنی به قول خودمون، داستان خز شده. من ترجیح میدم ۶۰ درصد باشم، اما همیشه باشم، چون این کمکم میکنه کارم رو واقعا و همونطور که باید و شاید، انجام بدم. موسیقی برای من یک شغل نیست، موسیقی چیزیه که دوستش دارم و بهش عشق میورزم. اصولا دلیل کمکار شدن من وجود همینجور آدمهاست. قاطی نشدن با بعضی آدمها هزینهای داره که منِ یاسر با تمام وجود میپردازم.
میگن تو بچه مثبت رپ ایران هستی. خیلی از رپبازها هم این رو یک نکته منفی درباره تو میدونن. این نقد آیا به تو وارده و اصلا باید به اون جواب هم داد؟ اگر باید جواب داد، تو جوابت به این اتهام یا نقد چیه؟
راستش من زیاد نظر دیگران رو در نظر نمیگیرم. من به این داستانها توجه نمیکنم. این صحبتها از سن و سال و دوره من گذشته.
به نظرت دوره درخشان رپ در این ۲۰ سال چه زمانی بود؟
در ۲۰ سال گذشته سال ۸۶ خیلی خوب بود، اما به نظرم الان حتی خیلی بهتره، چون بچهها پختهتر شدن. فکر میکنم استایل و کلمات بچهها پختهتر شده و من از این بابت واقعا خوشحالم.
میگن رپ سطحیه.
کی میگه رپ سطحیه؟
مثلا کسایی که موسیقی سنتی کار میکنن و مطرح هم هستن. خودت هم میدونی بعضیها میگن رپ گوش نمیکنن، چون سطحیه.
اونها که میگن رپ سطحیه، بگن خودشون مگه چی کار کردن که عمیق بود؟ کسی که چنین چیزی میگه، داره سلیقهای حرف میزنه. باید به سلایق همدیگه احترام بگذاریم، همونطور که من به سلیقه شما احترام میگذارم. شاید با هم همعقیده نباشیم. چه فایدهای داره که شما عمیق بگی و سطحی برداشت کنی؟ آدمهایی که خیلی خیلی حرفهای عمیق میزنن، آیا اون حرفهای خیلی خیلی عمیق رو در زندگی خودشون هم اعمال میکنن؟ اتفاقا به اعتقاد من کار فوقالعادهای که رپ میکنه، اینه که سطحی حرف میزنه، اما از ریشههای عمیق بیرون میاد.
چه کسری از رپ باید اجتماعی بخونه؟ تو رپرهایی رو که تازه دارن شروع میکنن، به چی تشویق میکنی؟ تشویق میکنی که قلب و دلت رو دنبال کن، یا تشویق میکنی که اجتماعی بخون؟
من الان به هیچکس نمیگم که اصلا رپر بشه، چون درحقیقت آیندهاش را نابود میکنه. اما اگه من کسی بودم که از موسیقیاش بیزینس میکنه، میگفتم که آره، این کار رو بکن. رپ چیزیه که آدم رو تو خودش غرق میکنه و خیلی چیزها رو بهخاطرش از دست میدی. شاید خیلی جاها شغل یا دَرست رو از دست بدی و همه چیز رو تحتالشعاع قرار میده. درنهایت وقتی میخوای بری خواستگاری، اگر بپرسن چهکارهای، میگی من رپرم؟ خب من دارم اون آدم رو بیچاره میکنم اگه اصلا به رپ کردن تشویقش کنم. بهش میگم من به تو این پیشنهاد رو نمیدم، ولی اگر میخوای وارد رپ بشی، برو هر جوری که دوست داری کار کن، ولی، ولی این رو در نظر داشته باش که این جامعه رو خسته نکن.
مطالعه هم داری؟
مقاله زیاد میخونم. به جای ویدیوهایی که تو تلگرام و اینستاگرم شایع شده، ترجیح میدم بیشتر مطالعه کنم. راستش من فکر میکنم جامعهمون کمکم تبدیل میشه به یک جوک بزرگ، چون متاسفانه انگار فقط داریم ویدیوهای خندهدار تماشا میکنیم. همه فقط سعی میکنن به همدیگه بخندن و فقط همین. من کنار مقالههای مختلف، تجربههای شخصی آدمها رو هم در وبلاگهاشون میخونم. یک نفر مثلا برای بچهاش یک وبلاگ درست کرده و خیلی از حرفهایی که میزنه، واقعا تاثیرگذارن.
رپ سادگیای داره که رسیدن بهش کار سختیه، چون باید یکسری رنجها رو تجربه کرده باشی و با خودت خیلی صادق باشی. از نگاه من رپ قصه خیابون رو میگه؛ قصه جایی که همهمون توش اشتراکاتی داریم، اما خیلیها میخوان خیابونها و اونچه رو که توی خیابون میگذره، نبینن. میخوام بپرسم چی شد که اینقدر اجتماعی میخونی؟ نگاه اجتماعیِ تو در رپ مشخصا با باقی رپرهای اجتماعیخون دیگه هم فرق میکنه.
اتفاقات غمانگیزی برام افتاده و این اتفاقات انرژیهایی رو به طرفم متساطع کردن که من رو به این کار واداشت. کوزهگر از کوزه شکسته آب میخوره، یعنی خودم اون آدم سالم و سرحال نیستم، ولی به هر صورت خوشحالم که تونستم حرفهایی رو بزنم که تاثیرگذار باشه. به اعتقاد من انرژیها، اتفاقات، تجربهها، داستانها و همه اینها انگار یک پازلی بودن برای ساختن هویت و اسم یاس. وقتی میپرسن حالا که تو این جایگاه هستی، چه احساسی داری، میگم هیچی، چون اصلا احساس خاصی ندارم، چون نفهمیدم اصلا چی شد که اینطور شد و به اینجا رسید.
فکر میکنم سال ۸۵ بود که فیلم خصوصی اون بازیگر بین همه دست به دست شد. درست زمانی که همه نوجوانها و جوانها داشتن اون فیلم خصوصی رو با بلوتوث برای هم میفرستادن، تو داشتی به خوندن قطعه سیدی رو بشکن فکر میکردی. چی شد که همچه شناخت بهموقع و سازندهای از ماجرا پیدا کردی؟
بیتعارف، درک بالا. من نسبت به خیلیها درکم بالاتره. بگذارید اینطور بگم که احساس میکنم در اون برهه از زمان از اطرافیانم خیلی بیشتر زندگی رو دیده بودم، آدمها رو دیده بودم، جاهای مختلف رو دیده بودم. ما بهروز بودیم همیشه و میدونستیم که اگر مثلا خارج ایران برای پاریس هیلتون یک چنین اتفاقی افتاده، اتفاقا خیلی هم بیشتر به اسمش کمک کرده و توی هالیوود گرونتر شده، اما تو ایران برعکسه و آبرو و حیثیت طرف میره.
پیگیری و نظر سیاسی هم داری؟
آره خب، خیلی. بهروز هستم از نظر سیاسی، ولی برام فرقی نمیکنه، چون سیاست چیز تر و تمیزی نیست. آدمها هیزم سیاست هستن. حافظ و تیمور لنگ هر دو نفرشون برای یک دوره بودن. حالا از نام کدوم به نیکی یاد میشه؟ موسیقی یا شیپور جنگ؟ اصلا بگذار با زبان خودم بگم: حافظ و تیمور لنگ؛ موسیقی و شیپور جنگ.
یک ویژگیای که فقط رپ داره و موسیقیهای دیگه به این اندازه ندارن، اینه که بیشتر کار رو شخص رپر انجام میده. بیشتر کار موسیقی رو خودش میکنه، بیشتر تکست یا متن رو خودش مینویسه و ریتم رو خودش میسازه. این یک زیست مستقل محسوب میشه. پس قطعا رنجها و تجربههای رپر توی کارش بهطور مستقیم تاثیر داره. تو رو میدونم که سختیهای زیادی کشیدی و تونستی این رنجها رو در کارهات منعکس کنی. زیست رپر چقدر مهمه؟ تجربه زندگی رپر چقدر در رپش اهمیت داره؟
بیشتر از زیست، دیدگاهه که اهمیت داره. خیلیها هستن که زیست پرفرازونشیب داشتن، ولی حرفهاشون حرفهای جالبی نبوده، یا اصلا دو کلمه حرف هم بلد نیستن بزنن. من احساس میکنم دیدگاه خیلی مهمتره، چون کسایی رو میشناسم که زندگی خیلی خوبی داشتن، ولی درنهایت نتونستن یک چیزهایی رو هضم کنن و درنتیجه دغدغههاشون در قالب کلمه اومده بیرون. به اعتقاد من فرایند ساخته شدن رپ مثل یک دیگ بخار عمل میکنه که وقتی زیادی بهش فشار بیاد، بخار به شکل رپ از سوپاپهاش بیرون میاد. با قلمت حرفهات رو مینویسی و اونها رو رپ میکنی و سوپاپهات آروم میگیرن و تعادل دوباره در وجودت برقرار میشه.
حرفت منطقیه به نظرم؛ دیدگاه آدمه که میتونه ازش یه رپر بسازه یا نه. کدوم دوره تو رو دلسرد و دلزده کرد؟
راستش برای منِ یاسر هیچ فرقی نمیکنه. به من همیشه همونی میگذره که میگذشت. بگذار راحت بگم، چیزی که من رو بیشتر از سیاست ناراحت میکنه، وضعیت فرهنگه. اینکه سعی خاصی در جهت ارتقای فرهنگ مردم نمیشه. خارجیها میگن آدمهای مسخره رو معروف نکنین، اما متاسفانه الان مثلا تو اینستاگرم این اجازه به خیلیها داده شده که بیخود مطرح و معروف بشن. اصلا کاش خدا این اینستاگرم رو بهخاطر همین چیزها از روی زمین برداره.
حداقل چیزی که من الان بهش فکر میکنم و بهش اطمینان دارم، اینه که اصلا امکان نداره در حال حاضر یک کنسرت واقعی رپ برگزار بشه. خیلیها میگن باید بشه تو ایران کنسرت رپ برگزار کرد و براش دستوپا میزنن. اما اونها نکتههای خیلی مهمی رو در نظر نمیگیرن. من ازشون میپرسم اصلا تا حالا یک کنسرت واقعی رپ چیه؟ مثلا یک مشکل بزرگ و دلسردکننده همینه که تا الان یک فیلم مستند واقعی و آموزنده درباره رپ ساخته نشده تا این حرفها و نکتههای تکنیکی و دغدغهها گفته بشن.
یاسرجان، خیلیها در رپ فارسی بودن که الان دیگه نیستن. رفتن. گم شدن. هیچ نشونی ازشون نیست. یک تعدادیشون رو میشناسیم، ولی دلیل اصلی رفتن خیلیها از دنیای رپ چه بود؟
به نظرم مهمترینش بیانگیزگی بود. به نظر من اونها خیلی زود به این نتیجه رسیدن که باید الان برم بیرون و بزنم توی بیزنس و اتفاقا کار درستی هم کردن، چون الان من خیلی از اونها رو میشناسم که مغازههاشون رو دارن، زندگیشون رو دارن؛ ما هم خدا رو شکر میکنیم. ولی ما بیشتر سوخت دادیم.
شهرت خوبه؟ با شهرت چطور کنار میای؟
بله، خوبه. همونطور که گفتم، نفهمیدم چی شد، نفهمیدم کِی این همه آدم من رو شناختن. هنوزم که هنوزه خیلی جاها میرم سرم پایینه، یکدفعه یکی میاد سلام و علیک میکنه. شهرت خیلی خوبه، اما من شبیه همه نیستم، چون من اخم ظاهرم برای زخم باطنمه و یکسری آدمها رو ممکنه با چوب خشک بودنم شوکه کنم. از همون اول هم چوب خشک نبودم، به این چوب آب نرسیده که خشک شده. میدونم خیلی وقتها منو میبینن و با خودشون میگن این یارو فکر کرده کیه که اینقدر خودش رو میگیره. اما نمیشه براشون توضیح داد، و من هم اینجوری هستم و آدمی نیستم که همیشه لبخند داشته باشم. من آدم مسئولی هستم نسبت به زندگیام و این مسئولیت داره تو مغز من میچرخه و باعث میشه خیلی نتونم به این توجه کنم که تو الان میای به من ابراز علاقه میکنی. باید این رو بدونی که من باهات حال میکنم، ولی شاید خیلی نمیتونم بانشاط و سرحال و همیشه در حال لبخند زدن باشم.
چطوریه که این سالها اینقدر بیحاشیه بودی؟
حاشیه برای منم درست شد؛ اما باید حاشیه رو مدیریت کرد. برای من خیلی از این حاشیهها درست شد، ولی سعی کردم مدیریتشون کنم و به واقعیت نزدیکشون کنم. وقتی یک اتفاق خیلی رایج میافته، تو میتونی بگی مگه چیزی شده، افتاده دیگه، ما هم آدمیم. بعد تازه من رپر هستم، چرا سورپرایز میشی از فلان اتفاق؟ من هم آدمم. من آدم عجیبغریبی نیستم که انتظار داشته باشی هیچ چیز غیرمتعارفی ازم نبینی.
احساس تنهایی هم داری؟
صددرصد، اما یک وقتهایی هست که تنهایی کمک میکنه بتونی خودت رو پیدا کنی. اینکه خودت رو بشناسی، خیلی اتفاقات زندگیت با پذیرفتن تنهاییت حل میشه، خیلی چیزها حل میشه. اینکه بفهمی داستان چیه، تو کی هستی، تو چی هستی، پتانسیل تو چیه، تواناییهای تو چیه. من تنهایی رو برای همین خیلی دوست دارم و ازش استقبال میکنم.
فکر میکنم کسایی که با شهرت مواجه میشن، اولین چیزی که نمیتونن مدیریت کنن، همین تنهاییه، چون با به وجود اومدن شهرت، فاصلهای بین شما و مردم به وجود میاد.
بستگی به پروسه به وجود آمدن شهرت هم داره که چطور به شهرت رسیده باشی و چیز دیگهای که اهمیت داره، مدت زمانیه که شهرت واقعی داری. یک موقع ممکنه مدت زمانی که شهرت داری، خیلی کوتاه باشه، درنتیجه فرهنگ برخورد با طرفدار و فرهنگ برخورد با جامعه هنوز توی وجودت جا نیفتاده و تهنشین نشه. اما من از این بابت خوشحالم که بعد این همه سال هنوزم خیلی از افراد من رو میشناسن. از این بابت خوشحالم، چون آروم آروم، دورانی رو گذروندم که یاغیگریهام توش شکل گرفتن و عبور کردن، غره شدنهام فروکش کردن و این شهرت تبدیل به عنصر ثابت زندگیم شده، مثل یک فاکتور فرهنگی. من خودم ترجیحا سعی میکنم زیاد جایی نرم، چون کلا برام جالب نیست.
همیشه اینطور بودی؟
بچگیهام هم خیلی اینطور گذشت. زیاد خونه فامیل و اقوام نمیرفتم. مثلا خونواده میرفتن فلان جا، من نمیرفتم، چون برام جالب نبود. الان هم فکر میکنم برام همونطوره. از طرف دیگه یک دلشکستگیهایی وجود داره که اصولا سعی میکنی بهخاطرشون یک دیوار دور خودت بکشی که از پشتش زیاد هم حریم تو معلوم نباشه، تا بهتر از خودت مراقبت کنی. من برای کردههایم به اینجا نرسیدم، چون احساس میکنم شهرتی که من دارم، فرق میکنه با شهرتی که دیگران دارن. خوشبختانه من بیشتر از اونکه برای خودم شهرت دستوپا کنم، اعتبار کسب کردم.
فرق مهمی بین شهرت و اعتبار هست، اما میخوام بدونم از نظر تو تفاوت بین شهرت و اعتبار چیه.
فرقش اینه که هر کاری رو نمیکنم و هر جایی نمیروم. از خیلی از آدمها خوشم نمیاد، پس بهشون میگم. تو یکسری چیزها به خودم اعتماد میکنم. توی برخوردها سعی میکنم خیلی راحت باشم. وقتی یک جایی میرم و همه بلند میشن، میگم بشین رفیق لازم نیست بلند شی، چون لازم نیست ادا دربیاری. یعنی تو ذات زندگیت رو درست کن، دیگه لازم نیست جلوی من بلند بشی.
یاسر، به نظرت مهمترین چیزی که تو رو تا الان بر صدر اخبار رپ فارسی نگه داشته، چی بود؟
حقیقت هیچوقت نمیمیره. من راجع به چیزهایی صحبت کردم که قبلش اونطور که باید دربارهشون صحبت نشده بود، ولی وقتی من گفتم، شنیده شد و باب شد. من سعی میکنم از چیزهایی حرف بزنم که کسی اساسا دوست نداره دربارهشون صحبت کنه. من راجع به چیزهایی حرف میزنم که اگر گفته نشن، بدون اونکه کسی بفهمه، تبدیل به غدههای سرطانی خطرناک میشن.
تصویر واضحی از یاسر بختیاری سال ۱۴۰۶ داری؟
این دفتر رو خودم باز کردم، خودم هم میبندم.
فکر میکنی کِی بسته میشه؟
اصلا نمیدونم. شاید یک موقع کمکار بشم، اما خاموش نمیشم.
فکر رفتن از ایران رو داری؟ فکر هجرت.
نه زیاد. عاشق سفرکردن هستم، ولی نه، هجرت از ایران برام جالب نیست. خیلی دوست دارم آدمها رو ببینم. خیلی از فرهنگها، خیلی از ملیتها چشمهای من رو روشن و باز کردن، اما نه، هجرت کردن برام جالب نیست. به نظر من خدا یکی، پدر یکی، مادر یکی، خونه هم یکی. کسایی هم که رفتن، به نظر من خونهشون رو ترک کردن.
چه چیزی تو رو سر پا نگه میداره؟ یا بگذار اینطوری بپرسم که، بزرگترین امیدت چیه؟
من آدمیام که به خودم و به درون خودم خیلی ایمان دارم. یک بار از یکی شنیدم که گفت وقتی شک در خونهات رو زد، بگو ایمان بره در رو باز کنه. این خیلی حرف باحالی بود و واقعا روم تاثیر گذاشت. فکر میکنم ایمانه که آدم رو زنده نگه میداره. سختیها همیشه بوده و الان هم هستن اما من هم هنوز هستم و روی پاهام ایستادم. چه چیزی من رو سرپا نگه میداره و به چه چیزی امید دارم؟ امید به ایمانم دارم و ایمانم من رو سر پا نگه میداره.
چیزی هست که بخوای بگی؟
میخوام یه کم از برنامههای آیندهام صحبت کنم. داریم یک مستند از زندگی خودم میسازیم. من از گذشته تصاویر خیلی زیادی دارم و میخوام حرفهای زیادی بزنم. من میگم لعنت به حرفهایی که نگفتم و میخوام توی این ویدیو یا اینسری ویدیوها نگفتههام رو بگم. شاید این ویدیو یا ویدیوها حالت مستند پیدا کنن، چون رپ هم چیزی جز مستندنویسی و مستندگویی نیست. از طرف دیگه دارم روی یک آلبوم کار میکنم و از اونجایی که چند سالی میشه آلبوم منتشر نکردم، احساس میکنم برام یک قالب خیلی رسمی پیدا کنه. به همین خاطر دارم انرژی زیادی براش میگذارم، چون میخوام یک خروجی صددرصدی باشه.