یا چرا او نمیتواند از بنیاد ملی نخبگان وام بگیرد؟
دکتر لیلا پابلی
پرسش دوستِ خوبم «چرا هر چیزی که برچسبِ ملی در ایران بر آن میزنند، تا این حد کمکیفیت است؟ مثل خودروی ملی، کفش ملی و امثالهم…» من را به صرافت نوشتن این مقال انداخت. در پاسخ پرسش دوست عزیز باید کمی به تبارِ مسئله ملی توجه کنیم.
«ملی کردن» فرایندی است که از آغاز دوره پهلوی و بهویژه در مورد زمین و مستغلات شروع شده است. برای مثال بخشهایی از جنگلهای کشور در دوره پهلوی «ملی» شده است. در این فرایند به طور مشخص، املاک، فضاها یا اشیایی که در دست ملت است، از مردم ستانده و به دولت بخشیده میشود. شاید یک استثنا در این میان «نفت» باشد که از ملکی مورد توجه و انحصار «استعمار» به دولت بخشیده شده است.
اما به طور اخص در مورد صنایع به نظر میرسد فرایند «ملی شدن» در معنای یادشده پس از انقلاب ۵۷ شتاب گرفته باشد. در سال ۱۳۵۸ و پس از مصادره اموال ۵۱ سرمایهدار، سازمان صنایع ملی ایران در جهت اجرای قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران و با تصویب جلسه مورخ ۱۷/۹/۵۸ شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران تاسیس شده است.
«مصادره» صنایع در معنای کلی با گرفتن به عنفِ صنایع از موسسان و مالکان آنها و تملک آنها از سوی دولت و حاکمیت روی میداده است. برای مثال شرکت کفش ملی را که محمدرحیم متقی ایروانی در سال ۱۳۳۶ تاسیس کرده است، پس از انقلاب مصادره شد و کارگران مشغول به کار در این بنگاه در طول چهار دهه از حدود ۱۱ هزار به ۷۰۰ نفر تقلیل یافت. در این مورد به طور کلی میتوان فرض کرد که نگاه ضدسرمایهداری برخی انقلابیون در واقع معطوف به فردِ «سرمایهدار» و نه ساختار «سرمایهداری» بوده است و این منجر به چنین دگرگونی نامتوازن و آسیبزنندهای شده است.
در فضای دو دهه اخیر و بهویژه پس از سال ۱۳۸۴ حاکمیت با «نخبه و تیزهوشپروری» عرصه را بر هر نوع فرد خلاق دیگر تنگ کرده است. در چنین شرایطی، نخبه تنها آن افرادی قلمداد میشوند که از سوی سیستمی حاکمیتی شناسایی و پرورش داده میشوند. افراد دیگر با ایرادِ اتهامات واهی، برچسبزنی و تحت فشار قرار گرفتن از دایره تولید پس زده میشوند. بنیاد ملی نخبگان تاسیسشده در سال ۱۳۸۵ در واقع این فیلترینگ را به صورت مشخص انجام میدهد. بر همین اساس، شعب این بنیاد در دانشگاهها و مراکز آموزشی معیارهای خاص برای تعریف «نخبگان» تعیین میکنند. برای مثال صفحه هدایت استعدادهای درخشان دانشگاه بوعلی سینای همدان فرد نخبه را واجد این ویژگیها دانسته: ۱. بهرهمندی از هوش و خلاقیت و انگیزه ذاتی ۲. خبرگی و تخصص در حوزهای خاص ۳. اثری بدیل و تاثیرگذار در اجتماع تخصصی خود و در چهارچوب گفتمان اسلامی.
بر این اساس و خارج از این حیطه یعنی افراد خلاق و مستعد که تحصیلات دانشگاهی ندارند، یا در محیطهای کشاورزی و کارگری و روستاها زیست میکنند، یا از آن معیارهای هوش ریاضی که سیستم به آنها میل دارد برخوردار نیستند، یا به دلایل مذهبی و عقیدتی، نخبه قلمداد نمیشوند.
بنیاد ملی نخبگان در سالهای اخیر تلاش کرده است چهره مطلوب سیستم را به صورت عینی تصویر کند. این فرد، زن یا مرد در تملک آن پدیدهای است که «ملی» خوانده میشود، اما ارتباطی با «ملت» ندارد. برای روشنتر شدن، مثالی از دو رفتار با کورش بزرگ به میان میآورم. در حدود جشنهای دوهزار و پانصد ساله، حاکمیت پهلوی با تخریب برخی آثار در اطراف مقبره کورش بهویژه مسجدی که منسوب به سدههای نخست اسلامی بود، تلاش کرد چهرهای مطلوب خود از پاسارگاد ایجاد کند. همین تلاش در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد به قرضِ استوانه کوروش از «بریتیش میوزیوم» و انداختن چفیه به گردن نماد کوروش انجامید. در هر دو حرکت، پادشاهی که نزد عموم مردم ایران و حتی مذهبیون محترم قلمداد میشود، به فردی مرتبط با ساختار سیاسی تقلیل مییابد و هر نوع بررسی و معرفی یا اظهار نظر خلف آن قواعد را مخالفت با کل سیستم حاکمیتی تفسیر میکند.
این دقیقا پاسخی بود که به دوست عزیزم دادم: «شما می-نویسید، شما نوشته باکیفیت خوب تولید میکنید… اما آیا از شما تقدیر شده؟ بنیاد نخبگان به شما جایزه داده؟ یا برعکس تحت انواع فشارهایید؟ … شما و همه دوستان دیگر شما و من که با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند و صبح تا شب کار میکنند، از مردماند، اما به شمار درنمیآیند. دلیلش جلوی چشم ماست؛ چون سالهاست «ملی» بودن برچسبی است برای نرمتر کردن اصطلاحِ «با دولت بودن».
منبع:
talent.basu.ac.ir/BasuContentFiles/97/97327c3a-8b32-4e9e-8a77-aa3c628ff017.pdf
شرایط نخبگی و بهرهمندی از تسهیلات بنیاد ملی نخبگان، دانشگاه بوعلی سینا، همدان