کاوش عملی در فضیلت شکست
فرید خلیلی
– «ما فقط رفتیم که حمله کنیم؛ رفتیم که با استایل خودمان بازی کنیم: شهامت الجزایری.»
شعبان مرزقان
– «به طعنه گفتم زیدان که بازیکن تیم فرانسه بود، نه؟ گفت ولی وقتی کله را زد، الجزایری بود.»
از خلال گفتوگوی یک نویسنده با فوتبالیست مهاجر الجزایری
– «فوتبال نشانهای است از گستاخی، نفرت، انزجار و اهانت… به زبان ساده این حرکات نفرتانگیزند.»
پروفسور کارل پلانک، رهبر سرشناس آموزش ورزش ملی در مدارس آلمان
یک. آلمان-الجزایر ۱۹۸۲: پس از گذشت ۳۰ سال از جام جهانی ۱۹۸۲ همچنان بزرگترین جنایات تاریخ جامهای جهانی بدون شک به ماجرای معروف «رسوایی خیخون» برمیگردد. بازیِ شرمآور بین آلمان و اتریش که به تغییر قوانین در برگزاری جام جهانی و تورنمنتهای فوتبالی منجر شد. جام جهانی ۸۲ در اسپانیا با یک شگفتی آغاز شد که در همان روز نخستین بین آرژانتین و بلژیک رخ داد. اما این شگفتی در روز دوم و در دیدار آلمان و الجزایر به حد اعلا تکمیل شد.
فوتبال در آلمان تاریخی بسیار پرفراز و نشیب را طی کرده است؛ تا جایی که از آن بهعنوان مرضی انگلیسی یاد شد که آمده تا فقرا را علیه ثروتمندان بشوراند و با متانت و روح آلمانی سازگار نیست. همین واقعیات بهعلاوه خودبزرگبینی زمخت آلمانیها کافی بود تا کنفرانس مطبوعاتی پیش از مسابقه با الجزایر به سیرکی تمامعیار تبدیل شود. یوپ دروال، سرمربی آن زمان آلمان غربی، در کنفرانس مطبوعاتی قول داد که درصورت باخت آلمان «بدون معطلی داخل اولین قطار بپرد و به مونیخ برگردد.» یکی از بازیکنان آلمان در همان کنفرانس مطبوعاتی گفت: «گل هفتممان را به همسرانمان تقدیم میکنیم و گل هشتممان را به سگهایمان.» شعبان مرزقان – کسی که در بازی آلمان و الجزایر مرد میدان شد- تعریف میکند که ظاهرا یکی از بازیکنان آلمان غربی پیش از بازی گفته بوده جلوی آنها با سیگار گوشه لبش بازی میکند.
برشت در جایی توصیف جالبی از تکنیک «بیگانهسازی» دارد. او میگوید اگر وقتی وارد سالن تئاتر شدید، بتوانم میلتان را به کشیدن یک سیگار برگ برانگیزم و اندکی بعد و با برانگیختن اشتهای شما به تماشا بتوانم کاری کنم که در جاهای پیشبینیشدهای سیگارتان خاموش شود، در زمینه فاصلهگذاری موفق بودهام. یعنی ساختن تئاتری که مانند ورزش حاصل نمودگار (Gestus) است و نه مسخ (Verwandlung). اگر همانطور که خود برشت بارها تاکید کرده، تئاتر مورد نظر او ورزشی تمامعیار شبیه به فوتبال باشد، بدون شک مصداق خاص این تئاتر اپیک تیم الجزایر خواهد بود. این الجزایر ۱۹۸۲ بود که توانست سیگار مدافع مغرور آلمانی و هواداران آلمان غربی را در جاهایی از نمایش توامان خاموش کند.
بازی آلمان و الجزایر با شروع توفانی تیم الجزایر آغاز شد و آلمان غربی در نیمه اول نتوانست جریان بازی را به نفع خود تغییر دهد. در دقیقه ۵۴ نیمه دوم تیم الجزایر با یک حرکت ترکیبی فوقالعاده سریع و تنها با چهار پاس از دفاع به حمله با رباح ماجر به گل رسید. چیزی که بازیکنان آلمان غربی بعد از بازی اذعان کردند که مایه شگفتیشان بوده، شناوری و هماهنگی بالای بازیکنان الجزایر در زمین بود. بعد از آن گل روال بازی کمی تغییر کرد و این آلمان بود که دست به حملات پردامنه میزد. روی حرکت تکنیکی رومنیگه آلمانیها موقعیت خوبی داشتند که لیتبارسکی آن را از دست داد. هرچند اندکی بعد و با اشتباه عجیب دفاع راست الجزایر آلمان توسط رومنیگه به گل رسید. حالا باید خیال آلمانیها راحت شده باشد؟ بعید است! چون درست یک دقیقه بعد از گل رومنیگه نسلی از بازیکنان الجزایر که بیشتر نمایندگان FLN و جنبش استقلال الجزایر محسوب میشدند، تا تیمی که بر حسب تصادف جغرافیایی به همبستگی رسیده باشند، گل آلمان را به شکلی مشابه پاسخ داد. تکل فوقالعاده خشن درملر نتوانست بازیکن الجزایر را متوقف کند و مانفرد کالتس قدبلند (دفاع راست آن زمان آلمان) با کندی خاص خودش طوری جا ماند که انگار زمین زیرپایش برخلاف جهت حرکت در حال گردش است. فلیکس ماگات که سعی کرد جای خالی کالتس را پوشش دهد، حتی ضعیفتر از خود او عمل کرد و نهایتا الجزایر با بلومی به گل رسید.
بنابراین تیمی که معروف به «نسل طلایی الجزایر» بود، موفق شد آلمان غربی را شکست دهد و به انتظار بازیهای بعد بنشیند. بازیکنان این نسل تیم الجزایر عمدتا کسانی بودند که در جریان جنگ استقلال رشد کرده بودند. در آن سالها جنبش مقاومت الجزایر کمیتهای تحت عنوان جبهه آزادیبخش ملی تشکیل داده بود که اختصارا با نام FLN شناخته میشد. این تیم به نقاط مختلف دنیا سفر میکرد و با تیمهای معروف دنیا فوتبال بازی میکرد و شاید قدرتمندترین ابزار تبلیغاتی جنبش استقلال طی مبارزاتش بود. نکته جالب اینجاست که در کادر مربیگری الجزایر ۱۹۸۲ دو نفر از FLN حضور داشتند؛ عبدالحمید زوبا و رشید مکلوفی.
پیره نورا میگوید مسابقات فوتبال خاص «سایتهای حافظه»اند. جایی که خاطرات جمعی ما در یک نقطه گرد هم میآیند و یک گره برومه تفکیکناپذیر تشکیل میدهند. هیچکس نمیتواند تمیز دهد بخشی از تجربه اوست که واقع میشود، بخشی از تجربه تیم است، یا چیزی تخیلی در جریان است؛ درست مانند لحظات مشهور تاریخ سینما. بعد از این بازی نشریه زوددویچه تسایتونگ حس شکست آلمان مقابل الجزایر را با غرق شدن کشتی تایتانیک مقایسه کرده بود.
این برد اما در مقابل یک لذت خاص فوتبالی یا چیزی «زاید» برای الجزایر محسوب نمیشد. واضح است انسان بهخاطر همین چیزهای زاید زنده است. اما فوتبال در آن مقطع برای الجزایر به مثابه خود وجود این کشور بود؛ نه هنر یا تکنیکی خاص. خود وجود بود، نه اشارهای به وجودشان. حد اعلای تئاتر هم از نظر برشت همین بود. تئاتر چیزی است که باید در آن ولع وجود داشته باشد. ولع به اجرا و کشف و فاصلهگذاری بهعنوان چرخهای دائمی. به قول او دلیل نرفتن جوانها به تئاتر بیپولی آنها نیست، بلکه دلیلی نمیبینند که بروند. ولعی از جانب هیچیک از طرفین وجود ندارد. منظور از ولع در اینجا چیزی نو، قوی، نامنتظر و بیگانه است. برشت میگوید اگر نمیتوانیم آثار فاخر شیلر را طوری اجرا کنیم که بچه مدرسهایها بهمان نخندند، پس باید دنبال تئاتری دیگر برویم. الجزایر در سال ۸۲ چنین نمایشی را به صحنه آورد.
در آن جام الجزایر به شکل دیوانهواری میخواست اعلام وجود کند و هویتش را بهعنوان کشوری نوظهور به نمایش بگذارد. میخواست بگوید ما هم هستیم و توانست. این را میشود از بازی سراسر تهاجمی و غیرمنطقی این تیم جلوی اتریش بفهمیم. بلومی زننده گل دوم الجزایر به آلمان غربی درباره بازی با اتریش میگوید: «ما نشان دادیم بچهایم. و کمتجربگی ما مشهود بود. فقط میخواستیم شهامت الجزایری را نشان دهیم.» نسل طلایی الجزایر میخواست به اروپا بفهماند ما فوتبال را بهتر از شما بازی میکنیم.
با این حساب اگر فلسفه فوتبال آلمان را حامل یک جور «فلسفه اصالت» در نظر بگیریم، اینکه آنها همیشه باید ببرند، چون اصیلترند، یا اینکه اگر ببازند، باختهاند، چون اصیلتر بودهاند(!) و فهم و نظم اصیلی از فوتبال را درک میکنند، در مقابل فلسفه فوتبال الجزایر بسیار ابتدایی و بنیادینتر بود. آنها از تشویش شکست و حذف شدن و دیگر بازی نکردن پا به میدان نمیگذارند، بلکه خود مسابقه است که مانند صحنه نمایشی عظیم فی نفسه در نظرشان ارزش دارد.
همین تهورِ حاد نزدیک بود الجزایر را بدل به اولین تیم آفریقایی کند که توانسته به مرحله حذفی جام جهانی صعود کند. اما حماسهای در کار نبود، چون دست خدایان برخلاف قصههای با پایان خوش از فوتبال کوتاه است.
دو. رسوایی خیخون: روز آخر مسابقات گروه ۲ جام جهانی ۱۹۸۲ فرا رسیده بود و الجزایر با چهار امتیاز از سه بازی تنها در صورتی صعود نمیکرد که آلمان با یک یا دو گل اختلاف اتریش را شکست میداد. فقط بازی آلمان و اتریش باقی مانده بود و بنا بود در شهر خیخون اسپانیا برگزار شود.
بازی شروع شد؛ آلمان خیلی سریع و در همان ۱۰دقیقه اول به گل رسید. اما در ادامه اتفاقی ناگوار رخ داد. بازیکنان اتریش و آلمان به نحو محسوسی از بازی کردن امتناع میکردند. در ۸۰ دقیقه باقیمانده هیچ شوتی به دروازهها زده نشد. بازیکنان بهندرت تکل میزدند و فقط با هم پاسکاری میکردند. هیچ ارسالی انجام نمیشد و هیچکس استارت نمیزد. دیگر بازی معنایی نداشت. توطئهای مدرن در جریان بود. فضای آن بازی را بهتر از هر چیز شعر رومئو و ژولیت لورکا توصیف میکند:
هیاهو شروع خواهد شد
اکنون مردم قیام میکنند
و پلکان را میشکنند
وقتی که میفهمند
…آنها فقط نقش بازی میکردند
…و این تنها بازی نقابهاست
یک بازی بینقص و عالی
اما فقط بازی
و نه چیزی دیگر.
هیاهو از روی سکوها شروع میشود. طرفداران اندک الجزایری ورقهای پستا (پول اسپانیا) را آتش میزنند و به تبانی اشاره میکنند. اسپانیاییهای داخل استادیوم نیز در نیمه دوم انزجارشان را با پشت کردن به زمین مسابقه و سر دادن شعارهای «الجزایر الجزایر» و «فوئرا فوئرا» (بیرون بیرون) نشان میدهند. ابرهارد استانیک، گزارشگر شبکه ARD آلمان، حین گزارش زنده مسابقه میگوید: «آنچه اتفاق میافتد، یک رسوایی است و اسم آن را نمیتوان فوتبال گذاشت.» گزارشگر تلویزیون اتریش هم در شرایطی که از مردم خواست گیرندههایشان را خاموش کنند، در نیمه دوم این دیدار از گزارش کردن بازی امتناع کرد. فردای آن روز روزنامههای اسپانیایی با تیتر درشت «El Anschluss» به بازی آلمان و الجزایر واکنش نشان دادند.( Anschluss نام معاهده همپیمانی آلمان و اتریش در جریان جنگ جهانی دوم و حمایت از هیتلر است.) روزنامه ال کومریکوی اسپانیا نیز خبر مسابقه اتریش و آلمان را در ستون جنایی -و نه صفحه ورزشی- پوشش داد. بعضی نشریات آلمانی از خشم احتمالی پسران صحرا نوشته بودند، اما مرزقان در مصاحبهای گفت که کاملا برعکس موقع بازی خیلی خوشحال بودند و با خنده به این دو قدرت بزرگ نگاه میکردند که چطور برای حذف الجزایر به چنین فلاکتی افتادند.
***
در پی این اتفاقات فیفا مقرر میکند از آن پس در همه تورنمنتها دو مسابقه آخر دور گروهی به صورت همزمان انجام شوند. نام الجزایر از این طریق در تاریخ فوتبال جاودانه میشود. اما شکایتهای آنها برای حذف آلمان غربی از رقابتها توسط فیفا رد میشوند. نقش فیفا در فوتبال بدون هیچ مطایبهای در اغلب موارد شبیه ساختارهای بوروکراتیک رمانهای کافکاست: «دادگاه هیچچیز از شما نمیخواهد. هرگاه که خواستید بیایید، از شما استقبال میکند و هرگاه که خواستید بروید هم به حال خود واگذارتان میکند.» کمتر چیز واقعا تاثیرگذاری که مطابق منافع کلی فیفا نباشد، مورد مداقه قرار میگیرد. این بسط ضمنی بیعدالتی در خلال قوانین عادلانه و کلی فوتبال از جهتی بد است، اما از جهتی هم از فلسفههای فوتبال محسوب میشود. سامان قضایی فوتبال در مقیاس جزئی نه پی جاری کردن عدالت است و نه اثبات حقیقت. و قرار نیست نظامی از مجازات و ستایش را نیز بنا کند. میتوانید تبهکارانه بازی کنید و تبهکارانه قهرمان شوید. این است ذات فوتبال و جذابیتش برای عصر جدید؛ مفری جمعی در جهانی که عمیقا بیرحم و ناعادلانه است. مفری که خود هم شاید چندان عادلانه نباشد، اما از دل نوعی همبستگی زاده میشود. وفاق بر سر قوانینی خاص و بعد احترام گذاشتن به همان قوانین، حتی اگر جایی به ضررمان باشد و به قول معروف حق با ما باشد. مسئله فوتبال مسئله حق نیست، احترام عملی به نوع بشر است. آلتوسر با چنین تفسیری در جایی فوتبال را با نوعی تجربه کمونیسم مقایسه میکند: «ببین فوتبال چگونه بازی میشود. چه اتفاقی میافتد؟ در فوتبال مناسبات بازار در کار نیست. مسئله بر سر سلطه سیاسی نیست. تهدیدی ایدئولوژیک در کار نیست. تنها افرادی از تیمهای مختلف وجود دارند که در برابر هم قرار میگیرند و به قوانین احترام میگذارند. و به این معناست که به همدیگر احترام میگذارند.»
مسئله وجود «قوانین فوتبال علیرغم حقانیت» به لحاظ حقوقی از جهت دیگری مثبت است. اینکه امکان تسویه حسابهای کاذب روانی و لحظهای را میبندد و میشود تا سالیان سال درباره تکینگیها و ناتابعیتهای تاثیرگذار فوتبال صحبت کرد، یا احساس گناه کرد. آگامبن در باقیماندههای آشویتس به نکته ظریفی اشاره میکند. اینکه محاکمههای نازیها پس از جنگ با وجود نابسندگی آشکارشان خلل مفهومی عمیقی در درک آشویتس ایجاد کردند. (فقط شامل چندصد نفر میشدند، درحالیکه وسعت جنایت خیلی بیشتر بود.) چون این محاکمات به رواج این تصور دامن زدند که مسئله آشویتس تمام و حلوفصل شده است و گنهکاران قضاوت و مجازات شدند. در شرایطی که چنین نبود. در مسئله آشویتس حقی وجود نداشت که به ازای دینی پرداخت شود و فهم خود این مسئله درباره جامعه آلمان دارای اهمیت بود. جز جنایت چیزی وجود نداشت که معادل دِینی باشد و با پرداخت مابهازایی صاف شود. ساختار مجازات آشویتس حس گناه را در جامعه آلمان بغرنج نکرد و اینطور وانمود کرد که مسئلهای بود، پرداخت شد و حالا تمام شده و رفته.
سه. آلمان- الجزایر ۲۰۱۴: بدون شک بهترین بازی جام جهانی ۲۰۱۴. الجزایر در برابر آلمان همچون نعشی است که بنای مردن ندارد. هواداران الجزایری با بنرهایی که به حوادث سال ۸۲ اشاره داشتند، به استادیوم آمدند. الجزایر اینبار هم توفانی شروع کرد. در همان ابتدای بازی دو موقعیت عالی را داخل محوطه از دست دادند. در یکی از صحنهها فرار اسلام سلیمانی با تکل خشن نویر دفع شد. شاید اگر سلیمانی کمی محاسبهگرانهتر رفتار میکرد، خطا هم میگرفت. ترکیب مثلث اسلام سلیمانی، سودانی و فقولی بهخوبی آلمان را زمینگیر کردند. تیم متهور الجزایر حتی یک گل به ثمر رساند که آفساید اعلام شد. رییس امبولی، دروازهبان تیم الجزایر، فوقالعاده بود؛ هرچند درنهایت به دلیل تعلل بیش از حدش روی گل دوم آلمان تا حدودی مقصر بود.
هر دو تیم از لحظه اول کاملا تهاجمی آغاز کردند. گویی چیزی نانوشته بین هر دو تیم بود که پشت نگاههای معنادار بازیکنان به هم جریان داشت. بعد از تکلِ جدا خشنِ شوان اشتایگر یواخیم لوو شوانی را تشویق کرد. در وقت اضافه فیلیپ لام شلوارک بازیکن الجزایر را پاره کرد. مصطفی مدافع آلمان برخوردهای پیدرپی با بازیکنان الجزایر داشت و درنهایت با خدیرا تعویض شد.
بازی در ۹۰ دقیقه بدون گل تمام شد تا تعویض طلایی یواخیم لوو -یعنی شورله- روی اشتباه مصطفای الجزایر و جا ماندن بل کلیم و رفیق حلیشه گل بزند. اما الجزایر هنوز همان فلسفه فوتبال را داشت و بلافاصله بعد از دریافت گل به حملات بیمحابا دست زد و یک موقعیت کرنر را مدافع پیشتاخته این تیم از حوالی نقطه پنالتی به بیرون زد. در دقیقه ۱۱۹ مسوت اوزیل تیر خلاص را به تیم الجزایر وارد کرد. اما الجزایر تصمیم نداشت تسلیم شود. جابو دقیقه ۱۲۱ یکی از گلها را جبران کرد و نویر پس از دریافت گل شروع به اتلاف وقت کرد. توپ را پنهان کرد و درگیری مختصری بین او و مهاجمان الجزایری پیش آمد. الجزایر باز هم حمله کرد و چند موقعیت عالی روی دروازه آلمان ایجاد کرد. روی یک ارسال دقیق ضربه سرشان با کمترین اختلاف ممکن از کنار دروازه بیرون رفت. و این تیم پرشکوه دقیقا تا آخرین لحظه بازی تهدیدی دائمی برای آلمان باقی ماند.
***
دست آخر الجزایر بعد از جان به لب کردن آلمان در ۱۲۰ دقیقه نفسگیر بار دیگر شکست خورد. آلمان آن سال قهرمان شد و هفت گل به برزیل میزبان زد، هرچند جلوی فرزندان صحرا مجبور شد زانو بزند. الجزایر بار دیگر نتیجه را واگذار کرد تا نشان دهد با وجود شکست «تنها چیزی که باقی میماند، همان است که شاعران بنا میکنند».