مرور چلچراغی بر اخترشناسان پیشگو
و پیشبینیهای آخرالزمانی که محقق نشد
نسیم بنایی
«امروز روز بزرگی است. در مقبره باز شده و شما بیرون از مقبره ایستادهاید. به هر سختی که هست، انتخاب کنید بیرون از مقبره و دنیای مردگان بمانید. به درون مقبره برنگردید.» اینها را فردی نوشته که هوروسکوپ فارسی راه انداخته و درباره وضعیت سیارهها و ستارهها و تاثیر آن بر امور زندگی انسانها آگاهیرسانی میکند. اخیرا دستهای از این افراد که اهل فن اخترشناسی هستند، سال و ماه را در کنار وضعیت خورشید و قمر رصد میکنند، ادعا کردهاند وضعیت «قمر در عقرب» است و انرژیهای منفی بالا رفته و به همین دلیل شاهد رویدادهای تلخ و ناگوار در نقاط مختلف زمین هستیم. آنها به قدری در مطالعه اخترها پیشرفت کردهاند که میتوانند ثابت کنند وقوع جنگهای بزرگ و ویرانگر هم متاثر از وضعیت ماه و خورشید و ستارههاست. البته این فقط بازار پیشگویان اخترشناس نیست که این روزها داغ شده، عدهای از پیشگویان آخرالزمانی دوباره بحث آخرالزمان را پیش کشیدهاند، بحثی که چندان جدید نیست و مروری بر تاریخ نشان میدهد در گذشته هم بارها پیشبینیهایی برای آخرالزمان صورت گرفته و حالا سال ۲۰۲۰ هم ظاهرا یکی از همان سالهاست. بازار پیشگویی داغ است، اما بههرحال شما «به درون مقبره برنگردید!»
آیا همه اینها تصادفی است؟
اوضاع حسابی قمر در عقرب است. درحالیکه جهان به دست آحاد بشر نابود میشود، عدهای به دنبال پیشبینی آینده هستند و برخی افراد از ماه و خورشید و ستاره مدد میگیرند و در این زمینه خیلی هم جدی هستند. نمونهاش یک هوروسکوپ فارسی که مسئله جنگ را در «آسترولوژی» بررسی کرده و معتقد است به نتایج حیرتانگیزی دست یافته که باید در ازای آن به این علم ایمان آورد. او در یک پست اینستاگرامی برای علاقهمندان این حوزه از یکی از بزرگترین اکتشافاتش پردهبرداری کرده و از زمان تولد آدولف هیتلر میگوید. آنطور که او میگوید، خورشید در صفر درجه تارس و سترن در ۱۳ درجه لئو قرار داشته، ولی تا همینجا میتوان سر در آورد؛ بعد همینطور بازی با این سترن و تارس را ادامه میدهد و بعدتر هم پلوتو و لئو را به میان میکشد و در سه نمودار تلاش میکند هم به علاقهمندان، آسترولوژی بیاموزد و هم ثابت کند بین وضعیت اینها و تولد آدولف هیتلر و جنگ جهانی اول و دوم، پیوندی باورنکردنی برقرار است. اما بخش باورنکردنی اینجاست که در جمله پایانیاش نوشته: «به نظر شما آیا همه اینها تصادفی است؟» راستش برای پی بردن به چیزی غیرتصادفی بین وضعیت سترن و تارس و پلوتو و لئو و بقیه اعضای خانواده کیهان، احتمالا به چیزی بیش از سه چارت پر از نمادهای گنگ و یک پاراگراف ۲۰۰ کلمهای توضیح نیاز است. از جایی به بعد، متخصص این امر در فایل صوتی به مخاطبانش میگوید نیازی نیست اسم سیارات را متوجه شوید، کافی است متوجه وقایع شوید. یعنی مثلا میتوانید به جای سترن، واژه پفک را قرار دهید، یا به جای ژوپیتر فکر کنید واژه اشیمشی را شنیدهاید، چه فرقی میکند؟ مهم این است که باید باور کنید وقتی پفک و اشیمشی مقابل هم قرار بگیرند، مثلا دنیا به آخر میرسد! یا اگر اشیمشی روی پفک بیفتد، دنیا گلستان میشود. (اصلا اشیمشی چیست؟ چه اهمیتی دارد؟ گفتم که نباید به این فکر کنید، فقط به نتیجهگیریای که میگوییم، باید گوش کنید.) از این پیشگوییها تقریبا چنین برداشتی میشود. در نتیجه مخاطب در کمترین حالت حق دارد تا وقتی دلایلی روشن پیدا نکند، همه اینها را تصادفی بداند و به آنها ایمان نیاورد. اما این فقط پیشگوهای اخترشناس نیستند که دست به کار شدهاند تا از اوضاع قمر در عقرب، ستاره طلایی بگیرند! پیشگویان آخرالزمانی هم سعی میکنند از آب گلآلود ماهی بگیرند و درنتیجه دوباره بحث پیشبینیِ آخرالزمان را به میان آوردهاند؛ آخرالزمانی که مروری بر تاریخ نشان میدهد بارها در پیشبینیها آمده، اما رخ نداده است.
فهرست طویل آخرالزمان
به گوگل بروید و این عبارت را جستوجو کنید: «list of dates predicted for apocalyptic events»؛ روی گزینه ویکیپدیایی که میآید، کلیک و آن را باز کنید. پیش روی شما فهرستی از پیشبینیهای تاریخهای آخرالزمانی قرار گرفته که از زمانهای خیلی دور در گذشته تا زمانهای خیلی دور در آینده را نشان میدهد و یکی از آنها هم سال ۲۰۲۰ است، یعنی سالی که اکنون در آن قرار داریم. اما همه تاریخهای گذشته بدون وقوع آخرالزمان گذشتهاند، آیا امسال هم مانند گذشته، میگذرد؟
«نسل انسان منقرض میشود، تمدنها نابود میشوند و زمین بهکلی نابود میشود»؛ این کلیت برنامه آخرالزمان است که با فعالیتهای انسان روی کره زمین دیر یا زود، اتفاق میافتد. اما بارها و بارها افراد در جایجای کره زمین تلاش کردهاند این آخرالزمان را پیشبینی کنند. در گذشته پیشبینیها در مورد آخرالزمان کمی گنگ و حتی غیرقابل درک بود. اما اکنون راحتتر از گذشته میتوان آن را درک کرد. برای مثال در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیستویکم و در ورود به سال ۲۰۰۰، بسیاری از افراد مسئله آخرالزمان را پیش کشیدند. در واقع سال ۲۰۰۰ بیشترین تعداد پیشبینیهای آخرالزمانی را داشت و خیلیها اطمینان پیدا کرده بودند که بالاخره در مقطعی از این سال، دنیا به آخر میرسد. عمده آنها از کامپیوترها میترسیدند. اما اتفاقی که در عالم واقعیت رخ داد، افزایش تعداد فجایع طبیعی بود. برخی هم از دسترسی کشورها به سلاح هستهای وحشت داشتند و میگفتند در این سال بالاخره کشورها جنگ جهانی سوم را به راه میاندازند و به این ترتیب، دنیا به آخر میرسد. فروش سلاح افزایش بیسابقهای پیدا کرد و بسیاری از کشورها هم هستهای شدند. اما هنوز خبری از آخرالزمان نشده است.
هرچه بادا باد؟
اگر در گذشته چیزی را میدانستید که اکنون میدانید، چه میکردید؟ اگر در سال ۲۰۱۲ میدانستید که پیشبینی آخرالزمان در این سال اشتباه است و اقتصادها ورشکسته نمیشوند و دولتها شکست نمیخورند و همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا میکند، چه فرقی به حالتان میکرد؟ واقعیت این است که ما با اراده خودمان، مسیر زندگیمان را انتخاب میکنیم و دانستن آخرالزمان، صرفا میتواند شوق زندگی را کور کند. مطالعاتی صورت گرفته که نشان میدهد آدمها بدون پیشبینیها میتوانند زندگی امیدوارانهتر و بهتری داشته باشند. احتمالا آدمهایی که تصور میکنند امسال دنیا به آخر میرسد، تلاش کمتری برای بهبود آن میکنند، چراکه آن را در آستانه فروپاشی میبینند، اما آنها که امکانی برای حیات در زمین میبینند، احتمالا تمایل بیشتری به ایجاد تغییر و بهبود در اوضاع دارند. برای آنها که در پیشبینی غرق شدهاند، هر روز میتواند یک قدم به سمت پایان باشد، درحالیکه اگر در این پیشبینیها غرق نمیشدند، همان روزها، هر کدام میتوانست یک شروع تازه باشد. عدهای از تحلیلگران تلاش برای پیشبینی آینده و آگاه شدن از زمان آخرالزمان را به کاری مثل مشت زدن به سایه تشبیه کردهاند. پس میتوان به جای جنگ با دستهای پشت پردهای که در آینده برملا میشوند، مشت را روانه آن دستهایی کرد که بهوضوح در پلیدیهای این دوران نقش دارند.
در سال ۲۰۱۲ نظرسنجی بزرگی بین مردم بیش از ۲۰ کشور دنیا صورت گرفت و از آنها پرسیده شد که آیا به آخرالزمان در این سال باور دارند یا خیر. نتیجه بررسی این بود که ۱۴ درصد از مردم در این کشورها معتقد بودند دنیا در آن سال به پایان میرسد. از شش درصدِ مردم در فرانسه تا ۲۲ درصدِ مردم در ایالات متحده و ترکیه معتقد بودند دنیا همانجا به پایان میرسد. این تفکر آخرالزمانی مثل بسیاری از آن آدمهایی که به آن در سال ۲۰۱۲ باور داشتند، هنوز در میان مردم رواج دارد. بررسیها نشان میدهد هرچه سطح سواد و میزان درآمد آنها پایینتر باشد، بیشتر احتمال دارد فریب پیشگوییهای آخرالزمانی را بخورند. در میان آنها که به آخرالزمان باور دارند، برخی به گزینههایی باور دارند که چندان دور از ذهن نیست، مثل یک جنگ تمامعیارِ هستهای. اما برخی هم معتقدند دنیا به دست زامبیها به پایان میرسد. بههرحال در میان آنها که معتقدند دنیا با وضعیت قمر در عقرب به پایان میرسد و آنها که معتقدند یک جنگ کار دنیا را تمام میکند و همه آنها که دلایلی مثل زامبیها و بقیه موارد را به میان میآورند، یک عقیده مشترک است؛ آخرالزمان.
یک روز بالاخره زمان به آخر میرسد، یک روز که به احتمال زیاد قابل پیشبینی نیست، اما آن روز قطعا با اراده و اختیار انسانها و در نتیجه فعالیتهای انسانها روی این کره خاکی اتفاق میافتد. فرض کنید تاریخ آخرالزمان را میدانید و فرض کنید در زمان حیات شما قرار است این رویداد بزرگ رخ بدهد، چه میکنید؟ شاید بد نباشد پیش از انقراض نسل بشر و نابودی زمین، یک بار دیگر پای توصیههای هوروسکوپ فارسی بنشینیم: «زمین مادر ماست و همگی با هم عشق و نور را به زمین ارسال میکنیم، چون قدرت ما در یکی شدنِ ماست. اگرچه در پوست و گوشت یکی نیستیم، اما در الوهیت یکی هستیم. ناماسته الوها.»