مروری چلچراغی بر سیاستمداران دروغگو و دلایل دروغگوییهایشان
نسیم بنایی
سالها پیش بوریس جانسون به خاطر نقل قول دروغی که سر هم کرده بود، به عنوان روزنامهنگار از یک روزنامه اخراج شد. بااینحال، او در حال حاضر نخستوزیر بریتانیاست. چند وقت پیش بود که هند اعلام کرد یک جت جنگنده پاکستانی را که در آسمان این کشور مشاهده شده، سرنگون کرده است. نارندرا مودی، نخستوزیر هند، که خودش را برای انتخابات آماده میکرد، با اعلام این خبر، تاکید کرد که هند با این کار به پاکستان درس بزرگی داده است. در واقعیت اما، آمریکا اعلام کرد همه جتهای جنگنده پاکستان در جای خودشان هستند و هیچ جنگندهای سرنگون نشده! نخستوزیر هند فقط از این خبر کذب برای حفظ موقعیت خود بهره گرفت. در مورد دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا، که دیگر حرفی برای گفتن نمانده، همه سایتها و خبرگزاریهای دنیا به دنبال بیصداقتیهای او در عالم سیاست هستند. هفتهنامه اکونومیست در تحلیلی نوشته ترامپ از روزی که وارد دفتر ریاستجمهوری آمریکا شده، تا نهم اکتبر دستکم ۱۳هزار و ۴۳۵ اظهار نظر غلط یا گمراهکننده داشته، یعنی او در کاخ ریاستجمهوری آمریکا نشسته و مشغول دروغ گفتن است. سیاستمداران دروغ میگویند و همه این را میدانند، بااینحال، مردم باز هم گول سیاستمداران را میخورند و سیاستمداران اغلب اوقات با پرداخت کمترین هزینه، دروغهای خود را به خورد مردم میدهند.
رمز موفقیت سیاسی
«صادق باشه»، «دروغ نگه!»؛ اینها جملاتی هستند که خیلی از افراد به عنوان معیار اصلی خود برای انتخاب دوست و همسر به کار میبرند. حتی در دنیای کاری و حرفهای هم یکی از مهمترین معیارها برای انتخاب نیروی کار، صداقت است. در عالم سیاست هم وقتی مردم میخواهند به فردی رأی بدهند، صداقت را به عنوان مهمترین معیار خود مطرح میکنند. با وجود همه اینها، باز هم ظاهرا دروغ مهمترین ابزار برای حفظ موقعیت سیاسی است. ظاهرا دروغگویی در سیاست کمترین میزان آسیبرسانی را دارد و در برخی موارد حتی رمز موفقیت است. دیکتاتوریها که کلا بر دروغ پایهگذاری میشوند. خیلی از آدمهایی که خارج از کره شمالی زندگی میکنند، رهبر این کشور را دروغگویی بزرگ میدانند، اما برای مردم این کشور، کیم جونگ اون، بتی بزرگ است و او را همردیف خدای خود میپرستند. همه میدانند در روز چهارم ۱۹۸۹ در میدان تیانامن چه کشتار بزرگی به راه افتاد، اما آنها که دستی در این ماجرا داشتند، میگویند اتفاق خاصی نیفتاد. اتحاد جماهیر شوروی نام روزنامه اصلی خود را Pravda گذاشت، واژهای روسی به معنای «حقیقت». البته که این هم دروغی بزرگ بود.
این فقط دیکتاتوریها نیستند که با دروغ پیش میروند، دموکراسیها هم با سیاستمدارانی اشباع شدهاند که کارشان فقط دروغگویی است. حتی میتوان گفت دموکراسیها بیشتر از دیکتاتوریها به دروغ محتاج هستند، دلیل اصلیاش این است که آنها با رأی مردم انتخاب میشوند، درنتیجه باید رأی مردم را دستکاری کنند تا درنهایت انتخاب شوند. آنها مردم را گمراه میکنند و به قدرت میرسند. نمونهاش همین بوریس جانسون که نخستوزیر بریتانیا شد، یا دونالد ترامپ که به ریاستجمهوری ابرقدرت دنیا یعنی ایالات متحده دست پیدا کرد. دروغگوییهای ترامپ کاملا واضح و روشن است. درصد محبوبت او در آمریکا در حال حاضر ۴۳ درصد است و نسبت به درصد محبوبیت او در سالی که به دفتر ریاستجمهوری آمریکا راه یافت، یک درصد کاهش یافته است. اما این روزها هیچ تحلیلگری نمیتواند با قاطعیت بگوید ترامپ سال آینده دوباره رئیسجمهوری آمریکا نخواهد شد. اتفاقا هنوز هم او را فردی بیرقیب میدانند.
حواسپرتها گول میخورند
سیاستمداران دروغ میگویند، اما چرا مردم همیشه گول آنها را میخورند؟ مردم اغلب اوقات در برابر سیاستمداران بدترین تصمیمها را میگیرند. دروغها بهراحتی حواس آنها را پرت میکند. آنها به سیاستمدارانی که با رأی خودشان به قدرت رسیدهاند، اعتماد دارند. اخیرا دو اندیشمند در دانشگاه بریگام یانگ، روی مورد خاص ترامپ مطالعاتی را انجام دادهاند تا با دلایل مردم در مورد اعتماد به ترامپ آشنا شوند. ترامپ خودش را یک جمهوریخواه معرفی کرده، اما بسیاری از کارهایی که انجام داده، خلاف عقاید جمهوریخواهان آمریکایی است. برای مثال جریان تجارت آزاد و اعتماد به روسیه، جزو دو مورد مهمی هستند که نشان میدهد ترامپ در حقیقت یک جمهوریخواه نیست و صرفا خودش را جمهوریخواه معرفی کرده، اما جالب است که بسیاری از رأیدهندگان جمهوریخواه هنوز به او وفادار ماندهاند. دلیلش واضح است؛ ترامپ انتخاب آنهاست و نمیخواهند به انتخاب خود پشت کنند. در واقع اعتماد به سیاستمداران و گول خوردن در اکثر مواقع دلایل شخصی دارد.
البته برخی مواقع دلایل دیگری برای گول خوردن مردم از سیاستمداران وارد ماجرا میشود. اکثر سیاستمداران آمار و ارقام را به نفع خودشان دستکاری میکنند. یعنی از آمار و ارقام جعلی که با اهداف و منافع خودشان همسو شده، بهره میگیرند. به این ترتیب، آنها اکثر مواقع در حال سوءاستفاده از آمار و ارقام هستند. استفاده از آمار جعلی، تاریخ دور و درازی هم دارد. برای مثال مارک تواین در سال ۱۹۰۶ در کتاب خود برای نخستین بار، نخستوزیر وقت بریتانیا را به دروغگویی و استفاده از آمار جعلی متهم کرده است. اما چرا مردم گول آمار و ارقام کذبی را میخورند که سیاستمداران ارائه میدهند؟ یک دلیل مهم این است که اغلب افراد نگاه انتقادی نسبت به آماری که میشنوند، ندارند. در واقع آنها اطلاعات را مصرف میکنند، بدون اینکه آن اطلاعات را به صورت دقیق تحلیل و موشکافی کنند. ناگفته نماند که نگاه انتقادی به اطلاعات و بهویژه آماری که به صورت روزانه مصرف میشود، دشواریهایی هم دارد. اطلاعات آماری به عنوان اطلاعات دقیقی ارائه میشوند که به خاطر دقت بالا، نمیشود در آنها تردید کرد. سیاستمداران هم به همین دلیل از آمار سوءاستفاده میکنند. یکی از ترفندهای سیاستمداران این است که از آمار قدیمی برای گمراه کردن مردم در سخنرانیهای خود استفاده میکنند. مردم برای اینکه بتوانند این آمار را تحلیل و بررسی کنند، باید مهارت و دانش کافی داشته باشند، اما همه از مهارت و دانش لازم برای تحلیل و بررسی اطلاعات آماری برخوردار نیستند و به همین دلیل به سادگی گول میخورند.
آزمون راستی و درستی
آدمها گول میخورند چون تشخیص دروغگوها کار سادهای نیست. برای همه پیش آمده که در زندگی روزانه خود، از افرادی که سالها با آنها در ارتباط بودهاند هم گول بخورند، پس طبیعی است که گول سیاستمداران را هم بخورند. واقعیت این است که تشخیص دروغگوها کار سادهای نیست. در برخی موارد، این تشخیص سختتر هم میشود. بررسیها نشان میدهد افرادی که دانش و سواد کمتری دارند، بیشتر در معرض گول خوردن قرار دارند. اغلب اوقات سیاستمداران آنها را هدف قرار میدهند. این افراد به دلیل دانش پایینی که دارند، هر چیزی را که مطابق با تعصبات شخصی و پیشفرضهای ذهنیشان باشد، میپذیرند. در واقع برای آنها هر چیزی که مطابق با پیشفرضهای ذهنیشان باشد، قابل باور است. سیاستمداران هم از این مسئله آگاه هستند و درنتیجه از این جریان به عنوان ترفندی برای گول زدن این افراد سوءاستفاده میکنند. در واقع دو مسئله احساسات و پیشفرضهای ذهنی دست به دست هم میدهند و باعث میشوند مردم فریب بخورند. آدمها وقتی احساساتی میشوند، آسیبپذیرتر میشوند. سیاستمداران هم از این جریان به نفع خودشان بهره میگیرند. هر جا که عقلانیت محدود میشود و پای احساسات به میان میآید، احتمال فریب خوردن هم بالا میرود و اینجاست که سیاستمداران وارد میدان عمل میشوند. البته ناگفته نماند که بهترین افراد برای گول خوردن از سیاستمداران، آن افرادی هستند که خودشان را دانشمند میدانند، ولی در حقیقت دانش کمی دارند. این افراد هم در برابر سیاستمداران بسیار آسیبپذیر هستند و درنتیجه زیاد گول میخورند.
این روزها پای فیکنیوز یا همان اخبار جعلی به میان آمده است. اما این فقط اخبار جعلی نیست، بهتازگی deep fake هم در میان سیاستمداران طرفدار پیدا کرده؛ شکلی از جعل که به آن جعل عمیق میگویند و در حقیقت جعل ویدیو است. اگر در گذشته، عکس و صدا را جعل میکردند، اخیرا ویدیو را هم جعل میکنند. همین ویدیوهای جعلی باعث شده سیاستمداران بیشتر دروغ بگویند و از این ابزار سوءاستفاده کنند. بسیاری از مواقع آنها حرفهای دروغ خود را میگویند و هنگام انتخابات از آن سوءاستفاده میکنند، اما بعدا که مشخص شد دروغ گفتهاند، ادعا میکنند اینها حرفهای خودشان نیست، بلکه ویدیوی جعلی است.
تحلیلگران میگویند مهمترین دلیلی که باعث میشود انسانها گول بخورند، این است که خودشان میخواهند گول بخورند. بررسیها نشان میدهد وقتی فردی میخواهد راست و دروغ چیزی را بررسی کند، باید این سوال ساده را از خودش بپرسد: آیا میتوانم آن را باور کنم؟ یعنی باورپذیری آن را برای خودش به مسئله تبدیل میکند. اما وقتی پای تعصبات به میان میآید، فرد با خودش میگوید: آیا باید این را باور کنم؟ و به این ترتیب، مطابق با میل و خواسته خودش، آن را باور یا رد میکند. به همین دلیل است که ۹۹ درصد از دانشمندان میگویند گرمایش زمین به دلایل انسانی رخ میدهد، اما انسانها هنگام بررسی این پدیده، همان یک درصدی را باور میکنند که گزینههایی غیر از فعالیتهای انسانی را بابت گرمایش زمین محکوم میکند. در دنیای سیاست، بیش از سیاستمداران، این خود مردم هستند که در فریب خوردن خود مقصر هستند. اگر پیشفرضهای خودشان را محل پرسش قرار دهند، بدون تردید به این نتیجه میرسند که انتخابشان هم در دنیای دموکراتیک با نقصها و اشتباهاتی همراه بوده و درنتیجه مانع گول خوردن خود در آینده میشوند. برای گول نخوردن هنوز هم دیر نشده؛ هر کسی باید از خودش شروع کند.