مجموعه داستان «باد زنها را میبرد» نوشته حسن محمودی
مصطفی بیان
نویسنده در مجموعه داستان «باد زنها را میبرد»، آشوبهای بیرونی و دغدغههای درونی انسان را با نمادهایی مانند حضور کلاغ و صدای خشکِ قارقارش و حضور خرگوش، بز، درختهای گردو، چنار، انجیر، زیتون، طناب پلاستیکی و نان خشک نشان میدهد. همچنین نویسنده با شیوههایی ساده و گاهی پیچیده بین خیال و واقعیت، مثلا در داستان عیسی قلی، یا خواب و خیال زنی در داستان شیطان کوه و نقش باد در داستان باد زنها را میبرد، به بررسی مضامین داستانهایش میپردازد.
«پاهای دخترک را با طناب پلاستیکی قرمز از تنه درخت زیتون وسط حیاط خانهشان آویزان میکند. پیش خودش میپندارد اگر زمین بلرزد، دستکم این یکی سالم میماند.» (صفحه ۱۸۸ کتاب).
المانهای زیادی در داستانهای این مجموعه حضور دارند. تفسیر هر کدام از این المانها و نشانهها و ارتباط آنها با ساختار و روایت خود بیان مفصلی میطلبد. استفاده از مفهوم بهویژه در داستان آخر که نام مجموعه کتاب هم هست، خلاقانه بوده که خیلی خوب پیام خودش را در داستان به خواننده منتقل میکند و جهان داستانی ملموسی را در ذهن خواننده میسازد. موقعیتهایی که میتواند از منظر اجتماعی و روانشناسی، در خور بحث و واکاوی باشد. اما داستانهایی هم هستند که اغلب جذابیتی ندارند و بعید است که خواننده تا آخر داستان را به پایان برساند. زیرا حرف تازهای برای گفتن ندارند و شاید نویسنده بهترین قالب را برای آن استفاده نکرده است.
در خوانش «باد زنها را میبرد» شباهتهای زیادی بین چند داستان وجود دارد. انگار قرار بوده بخشهایی از یک رمان را سر و سامان دهند. اگر به وقتی «المیرا خواب است آهسته حرف میزنیم»، «حکایت بز و درخت آسوریک»، «قصهای کوتاه برای پریناز» دقت کنیم، شاید به ذهن برسد نویسنده طرحی داشته و خواسته رمانی بنویسد، ولی منصرف شده و طرح را به سمتهایی دیگر برده است و هر طرف خاستگاه داستانی کوتاه شده است.
نویسنده مینویسد: «حکایت زن چه بود؟…. چرا میخواست مرد نباشد؟» (صفحه ۳۶ کتاب) نویسنده در داستان «حکایت ناتمام بز و درخت آسوریک»، حکایت جالبی از مردان بدون زنان میگوید، یا در مورد شخصیت زنها در داستانهای «شیطان کوه»، «باد زنها» را میبرد»، «قول و قرار» و غیره. نگاه نویسنده به زن و مادر در برخی از داستانهایش بهخوبی دیده نمیشود. بلکه به خصوصیات ظاهری و حضور سایهوار آنها اهمیت میدهد. شاید نویسنده نمیخواهد در مورد شخصیتهای داستانیاش قضاوت کند.
«مادر نگران است با گناهی که بچههایش مرتکب بشوند برکت از خانهمان برود. انیس چند بار برای گرفتن تخممرغ خانگی با مادرم صحبت میکند، مادرم بار اول دعوایش میکند که چرا دست و پایش از چادر بیرون مانده…» (داستان قول و قرار)
زبان داستانهایش ساده، روان و در برخی از آنها پیچیده و کمی از چاشنی طنز استفاده کرده است. استفاده از کنایه طنزآمیز و گاهی تلخ، زاویه دیدهای متعدد و روایتهای چندگانه در برخی از داستانها هویداست؛ که نویسنده به زیبایی توانسته در قالب داستانهایش به کار ببرد.
«درخت انجیر آن را میمکید و میگفت: من از تو برترم به بس گونه چیز، چوب از من کُنند که گردن تو را مالند میخ از من کنند، که سر تو را آویزند، هیمه ام آذران، که تو را بریزند تابستانه سایهام به سر شهریاران، شیر برزگران، انگبین آزادمردان آشیانم مرغکان سایهام رهگذران.» (صفحه ۴۰ کتاب)
مجموعه داستان «باد زنها را میبرد» شامل ۱۵ داستان کوتاه است. این مجموعه داستان به دو بخش تقسیم میشوند. آنهایی که تاریخ نوشتن دارند و آنهایی که ندارند و گویا در فاصله نزدیکتری به زمان حال ما نوشته شده و شاید دلیل دیگری داشته است. چاپ دوم این مجموعه داستان در سال ۱۳۹۵ توسط نشر نیماژ منتشر شده است.
شماره ۷۰۲