گفتگو با شهاب موسوی، شاعر، و مسعود حافظی، نوحهخوان هیئت بعثت یزد
احمدعلی کدیور
گلرخ نفیسی
چگونه تصنیف مرغ سحر، شعر فرخی یزدی، شاملو و اخوان ثالث در نوحه اجتماعی یزد حاضر شدند
در یک دهه گذشته تصاویر عزاداری هیئتهای یزدی از طریق فضای مجازی به شکل چشمگیری همرسان و همهگیر شده است. ناظر عینی البته بهوضوح درمییابد شوری که یزد را در دهه محرم فرامیگیرد، نه پدیده نوپای ۱۰ ساله، که سنت زندهای است که ریشه در سلسلهای کهن و پیوسته دارد. در میان هیئتهای یزدی، هیئت بعثت بیش از بقیه شناخته شده است. بعثت از قدیمیترین هیئتهای یزد است و بسیاری همنظرند که نوحه اجتماعی یزد از حدود چهار دهه پیش در هیئت بعثت اجرا شده و پس از دوره فترت دوباره قد کشیده و تا به امروز بالیده است. در تحول نوحه اجتماعی یزد در دو دهه گذشته سوگسرودهها و اشعار شهابالدین موسوی نقشی محوری داشته است. او که گاهی هم با لقب شهاب یزدی شناخته میشود، شیرازیالاصل است و از کودکی همزمان با آغاز جنگ تحمیلی به یزد مهاجرت کرده و در فضای رسانه او را یزدی میخوانند. موسوی متولد دهه ۱۳۵۰ است و با حضور در جبهههای جنگ نخستین سرودههایش را در سنین آغاز جوانی میسراید که بهسرعت ورد زبان مداحان سراسر کشور میشود. بسیاری از نوحههای مشهور سالهای اخیر یزد مثل «الله الله۲»، «گفتند گل مگویید»، «آزادی» و… که توسط هیئتهای بعثت، کوچه بیوک و شیخداد اجرا شدهاند، از سرودههای او هستند. نوحه امسال هیئت بعثت که به نام «آخرین حنجره» معروف شد و در بند آخرش به گونهای هنرمندانه به آواز جمعی مرغ سحرِ گروهِ سینهزن ختم میشد، بهانهای شد تا با او و مسعود حافظی، نوحهخوان سالهای آخیر هیئت بعثت، گفتوگویی کنیم. حافظی متولد ۱۳۷۰ در محله بعثت یزد، تعلیمدیده آواز ایرانی و نوازندگی سهتار است. دیدار با ایشان به لطف آقای وحید دستگاهدار و میزبانی آقای محمد عزآبادی که به عنوان نماینده هیئت بعثت در گفتوگوی ما حاضر شدند، در شب یازدهم محرم امسال رخ داد. در متن گفتوگو نقل قولها با نشانه اختصاری نام گوینده مشخص شدهاند.
گفتوگو را از محله بعثت یزد آغاز کنیم. شروع ارتباط شما با هیئت این محله مربوط به چه دورهای است؟
شهاب موسوی: من از آغاز فعالیت آیینیام هیئتم همین هیئت بعثت بود. به لحاظ آنکه هیئت بعثت محل تجمع روشنفکران یزد و کانون فکری روشنفکران دینی بود و اغلب ادبا و اهل ذوق در این هیئت جمع میشدند. بعثت محله غیرمحلی است. یعنی به عنوان یک تفکر است؛ تفکری که فراتر از دو تا کوچه و یک محله است. مجمع اهل ادب و اهل شعر، و ما هم از اول میآمدیم در جلسات دعای توسل با دوستان بعثتی مرحوم حاج حسین دستگاهدار که مدیر قبلی هیئت بودند و همین حاجآقای عزآبادی. اینها اولین دوستان ما در یزد بودند و به عنوان موسسین هیئت امروزی بعثت شناخته میشوند.
این محل تجمع روشنفکران که اشاره کردید، چه اشخاصی بودند؟
ش.م: مثلا دکتر صلواتی که در دوره انقلاب تبعید یزد بودند. خود آقای روحانی برای سخنرانی میآمدند هیئت بعثت و همینطور آقای فخرالدین حجازی. خود آقای (آیتالله) خامنهای با دوستان هیئت بعثت در ارتباط بودند با نسل قبل از ما. بعثت مخصوصا از دهه ۵۰ کانونی بود برای خودش؛ کانون شیخهای انقلابی و تودههای اعتراضی. هیئت بعثت سیاسیترین هیئت یزد بود در زمان انقلاب که به عنوان مثال آقای صلواتی برای مدت کوتاهی به صورت نمادین مسئول هیئت بودند، یا آقای روحانی همانطور که گفتم، اینجا سخنران بودند و آقای حجازی. هیئت بعثت در عصر اینترنت و رسانهها، یعنی اگر دهه ۹۰ به بعد را به مورد توجه قرار بدهیم، باید بگوییم هیئت ملی ایران است. یعنی هیئت ملی از آن جهت که همه نقاط ایران، یعنی از شرق تا غرب ایران، بلکه آن طرف مرز هیئت بعثت را میشناسند و منتظرند هر سال که هیئت بعثت امسال میخواهد چه کاری ارائه کند. هیئت ملی یعنی هیئت غیرحکومتی و مستقل، اینها عناوینی است که مردم میگویند و ادعای ما نیست.
در خصوص شعر در هیئت بعثت پیش از اینکه شما شروع کنید به شاعری و نوحهسرایی در هیئت بعثت، آیا سنت شعری ویژهای در این هیئت به وجود آمده و تثبیت شده بود؟ و در صورت وجود، این سنت شعری چه مختصات و شناسنامهای داشت؟
موسوی: همان زمان انقلاب که موج انقلاب همه شهرها را فرا میگیرد، هیئتهای مختلف در شهرهای مختلف رو میآورند به خواندن نوحه انقلابی؛ قم، تهران، مشهد و جاهای دیگر. به تاسی از این موج انقلابی، هیئت بعثت در یزد نماینده انقلابیگری بوده و همان موقع هم شعرهای متفاوتی در هیئت بعثت خوانده میشد. آقای پهلوان نصیر دوست قدیمی ماست و همینطور آقای الهامبخش که شعرهای انقلابی میگفتند و اشعارشان متفاوت بود با هیئتهای دیگر. البته جریانهایی که در دهه ۸۰ و ۹۰ راه افتاده، ساخته خود یزد است و متفاوت با دهه ۵۰ است. دهه ۵۰ به تبعیت از فضای انقلابی و در همه شهرها بود، موجی بود که به یزد هم رسیده بود و بعثت نماد آن موج در یزد بود. اما این جریان جدید زاییده یزد است و انقلابی هم نیست. تفاوت عمدهاش هم این است که آن انقلابی بود، این داعیهدار اصلاحات البته اصلاحات معرفتی نه حکومتی است. یعنی از سال ۷۸، همزمان با گشایش فضای سیاسی دولت اول اصلاحات این جریان راه افتاد و نوحه اعتراضی احیا شد. دو دهه بود که شور و حال نوحه اجتماعی در بعثت رفته بود زیر خاکستر، به خاطر جنگ و شرایط خاص دیگر. اما از دهه ۸۰ به بعد دوباره شعله میگیرد و این دوباره از خود یزد برخاسته و دارد همه جا را میگیرد. الان میبینید که هیئتهای جهرم پیوستهاند، الان ما به کرمان شعر میدهیم، هیئت کرمان به سبک یزد کار میکند، هیئتهای دیگر هم شعر میگیرند و در هر شهری یک هیئتی است که الان تاسی میکند به کار ما در یزد.
گویا شعر انقلابی مجموعه الفاظ جدیدی به نوحههای اعتراضی یزد وارد میکند. از آن جمله در قسمت گذر تاریخ وبسایت هیئت بعثت اشاره شده بود به نوحهای که گویا منجر به حمله ساواک و دستگیری چندین نفر از اهالی هیئت بعثت میشود.
موسوی: از نظر زبان اصطلاحات رایج دهه ۵۰ است، یعنی همان اصطلاحات شریعتی. گفتمان شریعتی خیلی اثر داشته در هیئت بعثت و شاعران بعثتی دهه ۵۰ واژههای دکتر شریعتی را به کار میبردند و دایره واژگانی مربوط به همان روشنفکری دهه ۵۰ است. الان متفاوت شده به خاطر گذر زمان و تقریبا همپای جریانهای آوانگارد ادبی داریم پیش میرویم. همیشه نوحه فاصله داشت با شعر و فروتر از جریانهای ادبی بود. هیچوقت شاعران حرفهای نوحه را جزو شعر نمیدانستند و میگفتند هیچوقت یک شاعر درجه یک نمیآید نوحهسرایی کند. اتفاق مبارکی که در این سالها افتاده، این است که شاعران طراز اول دارند میآیند و نوحهسرایی میکنند، کسانی که صاحب نام هستند و در درجه اول و بالذات شاعرند و سپس نوحهسرا. در جای دیگر اینطوری نیست. مثلا در جاهای دیگر شاعر نمیآید نوحه بگوید، شعر مداحی و آیینی را اغلب خود مداحها میگویند. از سال ۸۰ به این طرف شاعر حرفهای میآید نوحهسرایی میکند. حیثیتی که مرثیه یزد دارد، به همین خاطر است.
اولین نوحههایی که در هیئت بعثت روی اشعار شما خوانده شد، در چه سالی بود؟
موسوی: ما دو دوره داشتیم در هیئت بعثت. یک دورهای بود مربوط به شعرهای عاطفی و مرثیهگونه مثل شعر «چشمم از اشک پر و…» و شعر «اگر مرا رها کنی…» که اینها مربوط به دهه ۷۰ است. این جریان جدیدی را که الان هست، ما از دهه ۸۰ شروع کردیم در هیئت بعثت و جاهای دیگر. اوج آن سال ۹۱-۹۰ بود که آقای ساکت «گفتند گل مگویید» را خواندند، که کاری بود بر اساس شعری از آقای کاظمی هراتی دوست مهاجر من که خیلی فراگیر شد. این اولین نوحه جهانی است، یعنی اولین نوحهای است که خود مردم خودجوش به آن لقب نوحه جهانی دادند. البته من به آن میگویم نوحه ملی، ولی مردم میگویند نوحه جهانی. ما سال گذشته همایشی در اصفهان بودیم، آقای عبدالجبار کاکایی هم دعوت بودند، اربعین بود و آمدند یک شعر بخوانند، گفتند من به یزدیها یک مژده بدهم. گفت هند بودم، کنگره فارسیزبانان با نوه علامه اقبال لاهوری دیدار داشتم. در این نشستها معمولا آخرین پدیدههای ادبی دو کشور ردوبدل میشود، صحبت میشود. میگفت اولین کلامی که به من گفت، گفت نوحههای یزد را دیدی؟ و سه تا نوحه به من داده که یکی همین کار بعثت کار مهندس ساکت بوده، یکی کار هیئت کوچه بیوک جنابان محسنزاده و سروش رحمانی بود. میگفت یزدیها خیلی قدر خودتان را بدانید که نوحههای شما الان فقط نوحه نیست، یک جریان ادبی است که از شرق تا غرب وطن فارسیزبان را گرفته است.
اشاره داشتید که دو بیت از شعر «گفتند گل مگویید» تضمین از یک شاعری است به نام آقای کاظمی که اصالتا افغانستانی هستند.
بله، دوست پیشکسوت من هستند آقای کاظمی هراتی.
بیتی که ایشان گفتند، چه بوده؟
موسوی: ایشان گفته بودند: «گفتند گل مرویید این حکم پادشاه است» ما فقط مرویید را تبدیل کردیم به مگویید و این دو بیت را در گیومه قرار دادیم به عنوان اینکه دو بیت اول تضمین است و الباقی شعر سروده شد. البته همین شیوه را ما با اخوان ثالث داشتیم و با فرخی یزدی داشتیم که یکی از معروفترین نوحههای ما بر اساس تضمین شعر اوست که اشاره خواهم کرد. البته ما دلیل ادبی هم داریم و باید روی آن تاکید کنم؛ یکی از راههای فاخر کردن نوحه از نظر ما این بود که از صنعت تضمین استفاده کنیم. صنعت تضمین به این شکل که وقتی شما دو بیت از حافظ در نوحه بیاورید و مخصوصا اگر جواب باشد، یعنی جواب گروه کر باشد، هر اهل ادبی تامل خواهد کرد و سرسری رد نخواهد شد. من در سفری در مشهد بودم که آقای سعادتمند شعر سعدی را تضمین کرده بود؛ «میروم و نمیرود ناقه به زیر محملم…». با دو، سه تا از ادبای ایران رد میشدیم، به خاطر شعر سعدی توقف کردند و گفتند اجازه دهید، عجیب است شعر سعدی دارد خوانده میشود. شعر حافظ، شعر سعدی، شعر فرخی یزدی، شعر اخوان ثالث و حتی ما یک سال شعر شاملو داشتیم. نوشته بودند در فیسبوک شعر شاملو را همه جا حدس میزدیم جز در نوحه هیئت یزدی. در انتخاب اشعار هم ما وسواس داشتیم. اولا به موضوع هماهنگ باشد. یعنی ما هر شعر شاملو و شعر اخوان را برنمیداشتیم، بلکه بر اساس هماهنگی با موضوع کارمان انتخاب میکردیم. مثلا موضوع شعر شاملو درباره وجدانهای بیدار جامعه است. علیرغم ظلمت فراگیر، همیشه یک انسان که اینجا از نظر ما حسین(ع) است، وجود دارد که فراتر از انسانهای خفته از روشنایی میگوید. شاملو میگوید: «شب با گلوی خونین خواندهست دیرگاه. دریا نشسته سرد. یک شاخه در سیاهی جنگل به سوی نور فریاد میکشد.» شب نماد استبداد است. نور همیشه روی بلندترین شاخه قرار دارد، یعنی درحالیکه همه جا ظلمت است، اولین جایی که نور میتابد، روی بلندترین شاخه است. این را ما در نوحه امام حسین(ع) خواندیم. یا شعر «لحظه دیدار نزدیک است…» اخوان را در هیئت دیگری خوانده بودیم؛ «گردش ایام در پیش است…» و این صنعتی است که خیلی کمک کرده است به فخیم شدن نوحه در یزد.
شعری که از فرخی یزدی تضمین کردید، چه بود؟
موسوی: ردیف آن شعر واژه آزادی است. میدانید شعر یک تفاوتی دارد با ترانه و نوحه. در ترانه، تصنیف و نوحه ما با گروه کر طرفیم؛ جمعیتی که باید این شعر را تکرار کند، ولی در شعرهای معمولی نه و این خیلی مهم است که کر چگونه جوابی بدهد و همینطور بسیار مهم میشود که کلیدواژههای آن شعر چیست. با انتخاب شعر فرخی، کلمه آزادی میدرخشید. «آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی/ دست خود زجان شستم از برای آزادی» بعد میگوید: «در محیط توفانزای ماهرانه در جنگ است ناخدای استبداد با خدای آزادی» و خیلی هم سخت بود، چون ما تا آخر شعر باید آزادی را حفظ میکردیم. شما ببینید یکی از دشوارترین و ظریفترین و هنرمندانهترین کارهای ما از نظر منتقدان همین بود که چگونه مفهوم مدرن آزادی و یک واقعه مربوط به ۱۴۰۰ سال پیش بتوانند تلفیق شوند و کار از عهده بربیاید.
این شعر در چه نوحهای استفاده شده است؟
ش.م: نوحهای که ما خواندیم، این است: «کو زبان خاموشان قوم حق فراموشان کو کرامت انسان کو صدای آزادی، تا به کی ستم بردن نان بندگی خوردن، زندگی نمیارزد بی نوای آزادی، هر دلی نوا دارد شور کربلا دارد، کل یوم عاشوراست ماجرای آزادی، غنچه میزند پرپر آب میشود هاجر، زمزمی تلاوت کن ای گلوی ناب اصغر، زمزمی که میجوشد زیر پای آزادی.»
نوحه در خود هیئت بعثت خوانده شده است؟
موسوی: بله، آقای مهندس ساکت، چهره شاخص نوحه روشنفکری یزد، آن را خواندند سال ۱۳۹۳. بعضی از منتقدان میگویند این شعرها چه ربطی دارد به کربلا؟ دو تا از روضههای معروف را من در این شعر آوردم؛ یکی مربوط به وقتی است که شمر روی سینه امام حسین(ع) مینشیند، بیتش این است که میگوید: «نالهای به گوش آمد سنگ در خروش آمد، تیغ میکشد جلاد روی سینه شمشاد، سر بریدهاند ای داد، از قفای آزادی» تا جایی که ذوالجناح برمیگردد و میگوید: «ناگهان غبار آمد، اسب بی سوار آمد، آسمان به خاک افتاد پیش پای آزادی» و بعد از لحظههای اسارت میگوید: «لحظهها نفسگیر است، این صدای زنجیر است، کاروان به راه افتاد، سایهای به ماه افتاد، لحظهها نفسگیر است، این صدای زنجیر است» و شعر اینچنین پایان مییابد. این شعر باعث شد بسیاری از دوستان غیرهیئتی و غیرمذهبی، مثل چپها و سکولارها استقبال کنند. باورشان نبود امکان داشته باشد شعر شاعر بزرگی مثل فرخی یزدی بشود نوحه امام حسین(ع) و البته بسیار هم استقبال کردند. یکی از خروجیهای کار هیئتهای یزد هیئتهایی که همفکر با ما هستند، این است که بسیاری از افراد غیرمذهبی و بسیاری از افراد غیرهیئتی جذب این کار شدند.
یکی از واژههای کلیدی شعر شما واژه شهر است. کارکرد این واژه در شعر شما چیست؟
موسوی: این برمیگردد به ترمینولوژی و زبان شعر امروزی. شهر بهراحتی از نظر وزن شعر میشود بگویم قوم، یعنی به جای واژه شهر میتوانم واژه قوم را بیاورم، ولی چرا شهر را میآورم؟ وقتی ما میگوییم شهر، به مفهوم دنیای امروز میرسیم، وقتی بگوییم قوم به فضای ادبیات دیروز میرسیم؛ قوم واحد هویت جامعه آن روز است، اما ما اصرار داریم بر اینکه کربلا هنوز و همین امروز در حال وقوع است. امسال در شعرم هم یکی از مصرعهایم این بود که «باز در شهر چه غوغاست، خدا رحم کند، کوفه انگار همینجاست خدا رحم کند»؛ شهر را به این دلیل گفتم که میخواهم بگویم کوفه از ما دور نیست، کوفه جای دوری نیست، کوفه میتواند حالا باشد، همانطور که کربلا حالاست و تمام مولفههایی که کوفه را کوفه کرد و کربلا را به وجود آورد، میتوانند حاضر باشند و باید هوشیار باشیم.
کارگروه و شیوه همکاری در هیئت که به این نوحهها میانجامد، از کجا آغاز میشود؟
موسوی: ما مثل ارکستر با هم هماهنگ هستیم، هماهنگی بین شاعر، نوحهخوان، مدیریت هیئت و جمعیت تبیین و تمرین شده است. در چندین جلسه مثل یک ارکستر وار، از چند روز قبلش تمرین میکنیم، شعر را تهیه میکنیم و میدهیم به آهنگساز یا مسیرهای دیگری در پیش گرفته میشود.