و درنهایت میرسیم به یک لیست پیشنهادی برای دیدن. باید در نظر داشته باشید که سینمای ژاپن سبقه قابل توجهی در سینمای وحشت دارد. اینطور نیست که بشود با قطعیت تمام بهترینهایش را مشخص کرد. ولی در این لیست پیشنهادی تقریبا برای هر سلیقهای یک فیلم هست. همانطور که در لیست هم خواهید دید، سینمای ژاپن حتی در سالهای اخیر هم فیلم خوب داشته است و هرچند لایو اکشنهای مبدل از انیمه به سینما خیلی ناموفق بودهاند، هنوز امید هست که سینمای وحشت ژاپن به حیاتش به قدرت قبل ادامه دهد و سایر سینماهای وحشت شرق دور را متاثر کند و چنین هم به نظر میرسد. در همینجا در ضمن بگذارید پیشنهاد کنم که بههیچوجه سراغ فیلمهای بازسازیشده آمریکایی از این فیلمها نروید، چون ناامید خواهید شد. چون به تصدیق منتقدان، این بازسازیها دقیقا همان عناصری را از فیلم میگیرند که در مرحله اول آنها را وحشتناک میکرده است.
نهم: Noroi
فیلم ساخته ۲۰۰۵ به کارگردانی شوجی شیراییشی است. این فیلم یکی از بهترین نمونههای فیلمهای مثلا مستند است که نمونههای بسیاری از آن را در سینمای وحشت هالیوودی دیدهایم، مثل بلیرویچ پراجکت.
فرق این فیلم با نمونههای ژاپنیاش، نفوذ شدید ایدههای لاوکرفتی و بهخصوص ایده احضار هیولایی دگرجهانی و عظیم به واسطه پیروان یک کیش شیطانی باستانی است. درضمن این فیلم برخلاف بلیرویچ پراجکت ترسناک است و ایده وحشتش را بهآسانی منتقل میکند. فقط کافی است کمی دل به دل داستان بدهید و مقهور ظاهر ساده داستان نشوید.
یک کارگردان در پی خبر دزدیده شدن و غیب شدن عدهای، به شهری میرود که میگویند مردمش به ترتیبی با این ناپدید شدنها در ارتباط هستند. خیلی زود کارگردان متوجه کیشی باستانی میشود که گفته میشود پیروانش با اجرای مراسم قربانی اهریمنی باستانی را زیر یک دریاچه حبس کردهاند. ولی سالها از آخرین اجرای مراسم قربانی میگذرد و اهریمن در شرف بیدار شدن است.
دهم: Kwaidan
کوایدان یک آنتالوژی داستان کوتاه ترسناک است ساخته ۱۹۶۴ به کارگردانی ماساکی کوبایاشی که چهار داستان را بازگو میکند. تم غالب داستانها، وحشت ماوراءالطبیعه بهخصوص وحشت از اشباح است. بهخصوص در دو داستان اول میتوانید اولین نمونههای وحشت از زنان سرکش و ارواح زنان انتقامجو را ببینید. درضمن میتوانید ریشه همه آن فیلمهایی را که در آنها یکسری خانم با موهای آشفته دراز و سیاه به مردم حمله میکنند، ببینید.
هشتم: Kairo
در آمریکا این فیلم را به اسم پالس میشناسند و در ۲۰۰۱ ساخته شده. کارگردانش کیوشی کوروساواست و یکی از تکنوفوبیکترین فیلمهای سینمای ژاپن است. قول میدهم وقتی این فیلم را ببینید، برای همیشه نگاهتان به اینترنت فرق خواهد کرد. به شرطی که قسم بخورید بازسازی آمریکاییاش را نبینید.
در این فیلم ارواح سعی میکنند از طریق امواج اینترنتی خودشان را به دنیای زندهها بکشانند. بدون لو دادن داستان از توضیح باقی داستان معذورم!
هفتم: Dark Water
ساخته هیدئو ناکاتا در سال ۲۰۰۲ است و یکی از فیلمهای متاخرتر سینمای ماوراءالطبیعه ژاپن است. درواقع اوج این سینما همان سالهای دهه ۹۰ است و نمیشود گفت که این فیلم لزوما فیلمی نوآور و خلاق است. ولی این فیلم در استفاده از هیولایش به قدری ماهرانه عمل میکند و به قدری در قرار دادن دوربین در زاویههای وحشتانگیز موفق است که در این لیست پیشنهادی قرار گرفته است. اگر به فیلمهای هنری علاقه دارید و به دنبال فیلمهای غریب و غیرمعمول کشورهای دیگر میگردید، بههیچوجه این اثر هنری را از دست ندهید. در این داستان یک زن و کودکش در ساختمانی نیمهمتروک ساکن میشوند و خیلی زود متوجه میشوند که در طبقه بالای سرشان اتفاقات وحشتانگیزی رخ داده است. کشف رمز جنایت و صداهایی که از طبقه بالا میآیند، احتمالا میتواند جانشان را نجات دهد… نه؟
ششم: Marebito
ماربیتو ساخته ۲۰۰۴ تاکاشی شیمیزو، احتمالا مهمترین اقتباس آزاد از آثار اچ پی لاوکرفت، نویسنده سردمدار ادبیات دهشت اگزیستانسیالیستی پساساختارگرایانه (و یکسری کلمات قلمبه سلمبه دیگر) است. لاوکرفت بهخصوص امروزه بهخاطر نوع وحشتی که موفق به خلقش شده، در مرکز توجه بیشتری است و تعداد آثار هنری، بازیها و فیلمها و انیمیشنهایی که به او عرض ادب و اشاره میکنند، دیگر از حد گذشته است. ماربیتو در این میان شاخص است، چون ترکیبی از وحشت جهان تکنولوژی و ایزولاسیون فردی در جامعه سایبرپانک ژاپن و وحشت باستانی فیلیپ کی دیکی/لاوکرفتی است. وحشت رگرسیون و وحشت ناشناخته در این فیلم دست در دست هم هستند. در این فیلم هیچ اثری از هیولا نیست. وعده هیولا همیشه در سکانس بعدی داده میشود. سکانسی که هرگز نمیآید. تعلیقی که هرگز به پایان نمیرسد.
مردی که خبرنگار آزاد است، در مترو به مردی در محاصره پلیس برمیخورد که دارد سعی میکند با خودکار چشمانش را دربیاورد. چون دوست ندارد آن چیزی را که دیده، هرگز مجددا ببیند. مرد کنجکاو میشود آن چیز را به چشم خود ببیند. غافل از اینکه به قول انگلیسیها کنجکاوی بلای جان گربه است.
پنجم: Hausu
هائوسو یا خانه ساخته ۱۹۷۷ نابوهیکو اوبایاشی است. این فیلم درواقع پارودی یا هجو سینمای وحشت ژاپن است و از قضا خودش هم بهشدت ترسناک است، هرچند در عین حال احمقانه و دیوانهوار به نظر برسد و درکل یکسری جوک مسخره هم دارد که برای ما غربیهای بربر خیلی بیش از حد ظریف است و ظرفیت درکش را نداریم. حالا از شوخیهای بیمزه فیلم که بگذریم، هر سکانس این فیلم یک حقه تازه برای نمایش دارد و به نظرم اگر به سینمای پارودی علاقه دارید، بههیچوجه این فیلم را از دست ندهید.
یک گروه دختر دبیرستانی به دیدن خاله یکی از دخترها میروند. غافل از اینکه خاله خیلی وقت است که مرده و هیولایی پوست خاله را پوشیده و قرار است یکی یکی دخترها را بخورد و هی جوان و جوانتر شود.
چهارم: Ugetsu
ساخته ۱۹۵۳ کنجی میزوگوجی گوهر تاج سینمای ژاپن است. این فیلم از نظر بصری به قدری زیباست که باید فارغ از تعلق به سینمای وحشت دیده شود. هرچند با تعاریف سنتی وحشت نیست. ولی حرکت فرشتهوار دوربین بر فراز بینندگانی نادیدنی که با مه غلیظ تعلیق همراه میشود و صحنههای هیپنوتیزکننده سرشار از سکوت و موسیقی خام و ناآزموده فیلم، فضای ذهنی و بصری خاصی میسازند که با پایان فیلم از شما جدا نمیشوند. این همان چیزی است که سینمای وحشت آزمندانه در پی ایجادش است و میزوگوجی بهزیبایی تصویرش میکند.
اوگتسو به معنی واقعی کلمه ترکیبی هارمونیک از درونی و بیرونی، ذهنی و عینی و طبیعی و فراطبیعی به دست میدهد. توضیح داستان فیلم کاری عبث است. فیلم را ببینید و به خانواده و دوستان هم پیشنهاد کنید. باشد که رستگار شوید.
سوم: Ringu
حلقه ساخته ۱۹۹۸ هیدئو ناکاتاست و دقیقا مثل فیلم قبلی (درواقع از نظر زمانی بعدیاش) از تم نفرین و مرگ نافرجام پیروی میکند. یک بار دیگر هیولایی ماوراءالطبیعی شروع به کشتن میکند و پروتاگونیستها سعی میکنند با کشف رمز جنایت، هیولا را متوقف کنند. غافل از اینکه توقفی در کار نیست.
این فیلم با استفاده از فرمول ساده دخترک عجیب و غریب، فیلمی اضطرابآور به معنی واقعی کلمه ایجاد میکند. در این فیلم هر کسی که یک نوار ویاچاس عجیب و غریب را ببیند، نفرین میشود و تنها یک هفته وقت دارد که این فیلم را به یک نفر دیگر نشان دهد که نفرین از رویش برداشته شود، وگرنه به طرز وحشتناکی کشته خواهد شد. اضطرار دیگر بیشتر از این؟
دوم: Ju On
مهمترین ساخته تاکاشی شیمیزو، جوئن یا کینه است. این فیلم تقریبا ۱۰ قسمت دارد و همه قسمتهایش به اندازه اولین فیلم ترسناک هستند و بعضی وقتها فیلمهای بعدی از قبلیها ترسناکتر هم میشوند. این فیلم ایده بسیار سادهای دارد. قتلی صورت گرفته که همراه با کینهای عمیق بوده است. به همین خاطر روح مقتول به هیولایی تبدیل میشود که به هرکسی که سر راهش قرار بگیرد، حمله میکند و نفرینش میکند. این نفرین مثل ویروس پخش میشود و قربانیانش طعمه آن مقتول نخستین میشوند.
هر فیلم جوئن بازیهای ژانری و فرمی جذابی دارد که به صورت آنتالوژی در کنار هم قرار میگیرند. این فیلم احتمالا معروفترین فیلم سینمای وحشت ژاپن است و بازسازی آمریکاییاش توسط خود شیمیزو انجام شده است. تقریبا هیچکس نیست که آن زنی را که افتان و خیزان به سراغ قربانیانش میرود، در یک فیلم وحشت ندیده باشد.
اول: Onibaba
اونی بابا ساخته ۱۹۶۴ کانتو شیندو احتمالا معروفترین فیلم دهه ۶۰ ژاپن است. اما اینکه چرا در صدر لیست قرار دارد، بهخاطر این است که بگویم سینمای ژاپن چقدر میتواند در روایت و در نقطه وحشتش عجیب عمل کند. این فیلم هیچ اتفاق ماوراءالطبیعه به معنی واقعی کلمه ندارد. آنچه درنهایت بهعنوان نفرین و گذشتهای که همیشه در تعاقب ما به شکارمان است معرفی میشود، میتواند تعبیری ماوراءالطبیعه داشته باشد و میتواند هم تنها تصور ما باشد. سوراخی در زمین که به جهنم باز میشود. زنهای تنهایی که در خلنگزاری مخوف زندگی میکنند. موسیقی تیزی که تا استخوان آدم را از وحشت سرد میکند و بازی با نور و سایه که شیندو به مهارتی مثالزدنی در برابر ما میگسترد. اینها در کنار هم قرار میگیرند و شاهکاری بیمانند رقم میزنند. این فیلم تنها بهخاطر تعلقش به ژانر وحشت نیست که مهم است. این فیلم را هر علاقهمند به سینمایی باید چند بار ببیند.
شماره ۷۲۱