گفتوگو با فرشید قلیپور، کارگردان فیلم «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر»
سیدمهدی احمد پناه
سهیلا عابدینی
روزهای پیش از شیوع کرونا، سینمای هنر و تجربه شاهد اکران فیلمی درباره بهرام بیضایی بود، با عنوان «چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر»، که به بررسی آثار بهرام بیضایی و تاثیر آنها میپرداخت و در این فیلم تعداد زیادی از هنرمندانی که در گذشته با بهرام بیضایی کار کرده بودند، حضور داشتند و البته جای عدهای دیگر خالی بود. فارغ از نگاه جذاب فیلم که روایتی متفاوتتر از آنچه تاکنون درباره بهرام بیضایی شنیدهایم، بیان میکرد، نگرش کارگردان فیلم و البته سوالهایی که بعد از تماشای فیلم ایجاد شد، سببساز گفتوگو با کارگردان این فیلم شد، که چکیده آن پیش روی شماست.
اولین مواجهه شما با نام بهرام بیضایی کی و کجا بود؟
من از ۱۰ سالگی، یعنی از سال ۱۳۷۱، تئاتر کردم. از همان سالهای آغازین هم جدی کار کردم و تئاتر و بعدها سینما جزو مهمترین دغدغههای زندگیام شد. همواره تلاش من بر این بوده و هست که دانش خودم را هر لحظه بیشتر و بیشتر گسترش دهم. طبیعی بود که خواندن نمایشنامه را از همان دوران نوجوانی پیش بگیرم. در همان سالها در دست یکی از دوستانم نمایشنامهای دیدم به نام «پهلوان اکبر میمیرد» نوشته استاد بهرام بیضایی. کنجکاو شدم و از او خواهش کردم کتاب را به من امانت دهد. آن را گرفتم و در زمان کوتاهی مطالعهاش کردم. در واقع ۱۱ سالگی اولین مواجهه من با نام و اثری از جناب بهرام بیضایی بود. دو، سه سال بعد دو فیلم «باشو غریبه کوچک» و «شاید وقتی دیگر» را در عصر جمعه، که شبکه یک تلویزیون، حدود ساعت چهار فیلم سینمایی پخش میکرد، تماشا کردم و دانستم که بهرام بیضایی هنرمند ویژهای است. هفتهنامه سینما هم چاپ میشد که سردبیرش آقای فریدون جیرانی بودند، آن را میخواندم و ماهنامه فیلم و دنیای تصویر را هم همینطور. همینها باعث شده بود هر جا به نام استاد بیضایی برسم، یا مطالبی را از ایشان یا دربارهشان بخوانم، تمرکز بیشتری به خرج بدهم. تا هنگامه کنکور فرا رسید و من برای آمادگی در آن به پیشنهاد دوستان، کتابی خواندم به نام «نمایش در ایران» که بهکلی دیدگاهم را نسبت به استاد بهرام بیضایی شکل داد و مرا شیفته ایشان ساخت. از همان سال به بعد، یعنی از ۱۳۷۷، آثارشان را تهیه، مطالعه و مشاهده کردم و بیش از پیش مفتون بزرگمرد تاریخ سینما و تئاتر ایران شدم.
در کشور ما و بدون پشتوانه معمولا زمان زیادی از ایده اولیه تا زمان تولید اثر میگذرد. چه مدت به ساخت اثری درباره ایشان فکر میکردید و چه شد که کار را شروع کردید؟
من از ۱۳۷۷ به صورت جدی و پیگیر، آثار ایشان را مطالعه و مشاهده کردهام. و هر چه پیشتر رفتهام، بیشتر مسحور این شخصیت هنری و ادبی ایران شدهام که بهجرئت یگانه قرن حاضر هستند. درنتیجه دامنه اطلاعاتم درباره ایشان هر روز گستردهتر شد. به گونهای که هر کتاب ایشان را بارها و بارها خواندهام و هر بار چونان نخستین بار، تحت تاثیر نیز قرار گرفتهام. همینطور تماشای فیلمهایشان که حساب چند بار دیدنشان از دستم در رفته است. من حتی مقالات و کتابهایی را هم که درباره ایشان چاپ شده است، چندین باره خواندهام. تا اینکه در سال ۱۳۹۵ کتابی نوشتم به نام «کاوش در سینما و تئاتر بهرام بیضایی» که نیمی از آن گردآوری و نظمبخشی به اطلاعات پراکندهای است که در تحلیل آثار ایشان وجود دارد، و نیمی دیگر بر مبنای بضاعت اندک دانش خودم است. سال ۱۳۹۶ هم کتاب دیگری به چاپ رساندم به نام «بهرامنوشت» که دیوانی از دیالوگهای منتخب ایشان از آثار سینمایی و تئاتری استاد است. هر دو کتاب به لطف دوستان نازنینم به دست ایشان رسید و خوشبختانه مورد توجه استاد هم قرار گرفت و جناب بیضایی در نامهای که برایم نوشتند، مهرشان را عنایت داشتند. البته در سال ۱۳۹۷ دو کتاب دیگر به نامهای «از شعر تا واگویه در آثار بهرام بیضایی» و «جستاری در پژوهشهای بهرام بیضایی» که اولی به تحلیل شاعرانگی در سینما و تئاتر استاد میپردازد و دومی به بازخوانی مجموعه پژوهشهای ایشان درباره تاریخچه تئاتر در آسیا و آسیای شرقی و نیز قصهها و افسانهها و اسطورهها. همین زمان بود که تصمیم به ساخت فیلمی مستند گرفتم که پرتره استاد باشد، و از آنجا که درباره ایشان فیلم بلند ساخته نشده بود و اگر هم اثری تولید شده بود، کوتاه و مختصر بود، انگیزهام چندبرابر شد. در واقع باید گفت پژوهش این فیلم ۲۰ سال طول کشیده است.
وسوسه نشدید قبل از ساخت فیلم، با خود آقای بیضایی صحبت کنید؟ و در صورت پذیرش ایشان شاید منابع تصویری غنیتری در اختیارتان قرار میگرفت؟
کسانی که از نزدیک با استاد بیضایی برخورد داشتهاند، بهخوبی میدانند که ایشان بسیار فروتن و خوشاخلاق هستند. همانگونه که در کارشان بسیار جدی و دقیق هستند، در برخورد با اطرافیانشان مهربان و دلسوزند. کمتر دانشجو یا هنرجویی وجود دارد که با استاد گپی کوتاه زده و چیزی نیاموخته باشد. مشهور است که میگویند اگر متنی به آقای بیضایی دهید که نظر ایشان را جویا شوید، یادداشتهای ایشان که در حاشیه متن مینگارند، به قدری زیاد خواهد بود که برگه اصطلاحا سیاه میشود. یعنی وقت میگذارند و برایشان مهم است که مطلب درست منتقل شود. بارها تصمیم گرفتم با خود استاد هم گفتوگویی داشته باشم، یا دستکم ایشان را در جریان تولید این فیلم بگذارم. اما به دو دلیل پشیمان شدم، و شاید سه دلیل. یکی اینکه راههای ارتباط با ایشان محدود بود و این امکان بهسادگی فراهم نمی-شد. دلیل دوم هم فروتنی استاد بود که میدانم ما را پشیمان میکردند و بیشتر تشویقمان میکردند به سوی پژوهش بیشتر و مطالعه فراوانتر، تا وقت گذاشتن برای خودشان. و دلیل سوم هم قصد داشتم این فیلم به عنوان یک هدیه تقدیم به استاد شود و ایشان را خوشحال سازد. این دلیل سوم به نوعی در انگیزه یکیک بچههای گروه وجود داشت. که از همین فرصت استفاده میکنم و مهر آنان را نسبت به بنده و به ساخت این فیلم ستایش میکنم و قدردانشان هستم. لذا کار ساخت را آغاز کردیم و از آنجایی که دلهره این را داشتم که نتیجه اثر مورد پسند استاد قرار گیرد، از آقای عزیز ساعتی خواهش کردم ملاقاتی با ایشان داشته باشم و جناب ساعتی پس از شنیدن توضیحات بنده مبنی بر جزئیات اثر و انگیزهام برای تولید آن، خیال ما را راحت کردند و گفتند اگر اینهایی را که میگویی، در فیلم بیاوری، مطمئن باش آقای بیضایی از اینکه جوانی مانند تو آنقدر دوستش داشته که برایش فیلمی اینچنینی بسازد، بسیار خوشحال خواهد شد و اشک خواهد ریخت. بر این اساس با قدرت به کار ادامه دادیم و فیلم را ساختیم.
چرا برخی از هنرمندانی که سالهاست درباره آثار استاد بیضایی قلم میزنند، یا در آثارش حضور داشتند، در این فیلم حضور ندارند؟
چه بگویم؟ چون جوان بودم، به من اعتماد نکردند تا جلوی دوربینم بیایند. راستش من یک لیست ۱۵۰ نفره داشتم از بزرگان هنر و ادبیات و فرهنگ ایران و نیز همکاران آقای بیضایی در آثارشان که با همه آنها تماس گرفتیم، ولی فقط همین عزیزانی که در فیلم حضور دارند، پذیرفتند گفتوگو کنند. خیلیها از من رزومه میخواستند، که البته خدمتشان ارائه میکردم. خیلیها سین جیم میکردند که من که هستم؟ و چطور جرئت کردهام فیلمی درباره استاد بهرام بیضایی بسازم؟ خیلیها بالغ بر هفت، هشت بار قرار گفتوگو را تغییر دادند؛ یا روز را یا ساعت را. سرانجام هم موبایلشان را خاموش کردند و ما را به حضور نپذیرفتند. این خیلیهایی که عرض میکنم، از گذشته برای من قابل احترام بودهاند و علیرغم بیمهری فراوانی که روا داشتند، همچنان برایم عزیز هستند. اگر نامشان را بیاورم، خواهید دید که در آن صورت نتیجه مستند چیز دیگری میشد. اما چه کنم که به زعم این بزرگواران من بسیار جوان بودم و توان ساخت فیلمی درباره استاد بیضایی را نداشتم، چراکه معتقد بودند نتیجه کار اثری سطحی خواهد شد که در شأن استاد بیضایی نیست. شاید انتظار داشتند کسی که باید برای استاد بیضایی فیلم بسازد، بهتر است از سن و سال بالاتری برخوردار باشد. خب اگر قرار بود کسی یا کسانی درباره ایشان فیلم بسازند، باید تا پیش از فیلم بنده ساخته باشند دیگر! حالا من و بچههای تیم این جسارت را داشتیم که نخستین اثر مستقل تاریخ سینمای ایران را درباره جناب مستطاب استاد بهرام بیضایی بسازیم و خدای بزرگ را بسیار سپاسگزارم که نتیجه کار هم مورد عنایت و محبت ایشان قرار گرفت.
فکر میکنید ساخته شدن فیلمهای همانند «چریکه بهرام» به جز ارزش هنری چه اهمیت دیگری دارد؟
«چریکه بهرام یا ایمان به قدرت تصویر» میکوشد تصویری تحلیلی و پژوهشی از یکی از بزرگان تاثیرگذار و مهم سینما و تئاتر ایران ارائه دهد، که علاوه بر بررسی آثار ایشان منجر به ایجاد علاقه در میان آغازگران این راه سخت و طاقتفرسا شود. بدیهی است که شناخت ما از بزرگان باعث شکوفایی استعدادها و پویاتر شدن و رشد میگردد. جناب استاد بهرام بیضایی هرگز در هیچ لحظهای از زندگیشان مدیریت زمان را از کف ندادهاند. ایشان هر گاه شرایط برایشان فراهم بوده، فیلم ساختهاند، یا تئاتر به روی صحنه بردهاند. در کنار آنها پژوهشهای گستردهای انجام دادهاند که نتیجهاش چند کتاب ارزشمند پژوهشی است. «نمایش در ایران»، «نمایش در ژاپن»، « نمایش در چین»، «نمایش در هند»، «ریشهیابی درخت کهن» که بعدها نسخه کاملتری از آن به چاپ رسید، به نام «هزار افسان کجاست؟» فراوان فیلمنامه و نمایشنامه به چاپ رساندهاند که برخی از فیلمنامههای ایشان، بعدها از سوی دیگران الهام گرفته و تبدیل به فیلم شدهاند، مانند «مبارک و کفشهایش»، «آوازهای ننه آرسو» و «شب سمور» و نیز نمایشنامههایی که از سوی تئاتریهای کشور در تهران و استانها به روی صحنه رفته است. همین که همگان در سینما و تئاتر ایران هر گاه به نام بهرام بیضایی میرسند، با احترام از ایشان یاد میکنند، بیانگر آن است که استاد بهرام بیضایی برای همه سینماگران و تئاتریها مهم و البته عزیز هستند. این فیلم میکوشد جوانب و ابعاد گسترده زندگی کاری ایشان را به تصویر بکشد.
به جز تجربیات فراوان تولید، دستاورد شخصی خودتان بعد از ساخت فیلمی درباره جناب بیضایی و آشنایی بیشتر با ایشان چه بوده است؟
جهانشمول بودن نگاه استاد بهرام بیضایی است. ایشان چه در فیلمهای بلند و کوتاهی که ساختهاند و چه در تئاترهایی که به روی صحنه بردهاند و حتی در فیلمنامهها و نمایشنامههایی که به چاپ رسیدند و در مدیوم کتاب ماندگار شدند، نگاهی دارند که ورای محتوای آن اثر و ساختار درام است. ایشان به نوعی تاریخ و اسطوره را دراماتورژی میکنند و به یک بیان هنری میرسانند. تبدیل تاریخ و تمدن ایرانی و تحلیل اسطوره و آموزههای صحیح اجتماعی در قالب یک اثر هنری، همه و همه تنها از سوی استاد بهرام بیضایی صورت گرفته است. در طول ساخت این مستند بیش از پیش به این مهم درباره ایشان دست یافتم.
اگر شرایط و امکانات مهیا باشد، دوست دارید درباره چه هنرمند دیگری فیلم بسازید؟
باید اعتراف کنم من مستندساز نیستم و در این گونه از سینما ادعایی ندارم. گرایش و علاقه بیشتر من به سینمای داستانی است. بنده این مستند را بیشتر برای ادای دین به استاد بهرام بیضایی و زحمات و تاثیرات ایشان بر سینما و تئاتر ایران ساختم. چندین فیلمنامه هم دارم که بر اساس علاقهام به آثار اقتباسی، برگرفته از آثار برجسته ادبیات جهان در حوزه رمان، داستان و نمایشنامه است، که امیدوارم به یاری پروردگار بتوانم آنها را بسازم.