به مناسبت ۹۰ سالگی «گور به گور» ویلیام فاکنر
ابراهیم قربان پور
ویلیام فاکنر «گور به گور» را میان دو رمانی خلق کرد که تکلیف منتقدان با آنها کاملا روشن است. «خشم و هیاهو»، کتاب محبوب منتقدان و «حریم»، احتمالا نامحبوبترین نوشته فاکنر. «گور به گور» درست چیزی در این میانه است. کم نیستند منتقدانی که معتقدند رمان شاهکاری مسلم و از شاهکارهای ادبیات جهان است. و کم هم نیستند منتقدانی که آن را به چشم نسخه ضعیفتری از شاهکار قبلی نگاه میکنند. بههرحال دست بالا با گروه اول است. «گور به گور» نمونه متعادلی از جریان سیال ذهن فاکنری و شاید کاملترین نوشته اوست.
عنوان کتاب، دستکم در ظاهر شباهتی به عنوانی که نجف دریابندری برای آن انتخاب کرده است، ندارد. عنوان کتاب بخشی از سرود یازدهم کتاب «اودیسه» هومر است. جایی که اودیسیوس به هادس، دنیای مردگان، رفته است و آنجا به فرمانده بزرگ ارتش یونان در جنگ تروا، آگاممنون، برمیخورد. آگاممنون داستان خیانت همسرش و به قتل رسیدن خودش بعد از بازگشت از تروا را برای اودیسیوس تعریف میکند. «همچنانکه افتاده بودم و میمردم، آن مادهسگ حتی چشمان منی را که راهی هادس بودم، نبست.» عنوان «همچنانکه افتاده بودم و میمردم» کتاب احتمالا در زبان فارسی نامانوستر از آن بود که نجف دریابندری میپسندید.
کتاب مثل خیلی دیگر از نوشتههای فاکنر در سرزمین خیالی ساخته او، یوکناپاتافا میگذرد و بعضی از شخصیتهای داستانهای دیگر فاکنر، مثلا دکتر پیبادی در آن ظاهر میشوند. همچنین گذر خانواده باندرن از میسیسیپی باعث میشود داستان همتبار گونه محبوبی از داستانهای جنوب آمریکا، یعنی داستانهای میسیسیپیایی باشد. داستانهایی از قبیل «هاکلبری فین» مارک تواین.
داستان «گور به گور» چندان پیچیده نیست. مادر خانواده باندرن، ادی، در فصل اول کتاب در حال احتضار است و به چشم میبیند که پسر بزرگش در حال مهیا کردن تابوت اوست. فصلهای بعدی که از زبان آدمهای مختلف، یعنی شوهر ادی، فرزندانش، همسایهها و در مجموع از زبان ۱۵ نفر روایت میشود، داستان عمل کردن لجوجانه همسر ادی به وصیت او برای انتقال جنازهاش به جفرسون و دفن او کنار خویشاوندانش است. سهم بعضی از راویان چندین فصل مفصل و سهم بعضی فقط یک صفحه مختصر. دشواری خواندن رمان به هم چفت کردن فصلها و ساختن کلیت داستان از خلال روایت ناخودآگاه آدمهایی است که خیلی هم ذهنهای سالم و بهسامانی ندارند و هر کدام درگیر چیزی هستند. اسب عزیزی که در طول سفر قربانی شده، یا کودک در شکمی که باید برایش پدری پیدا کرد.