گفتگو با امید نعمتی و مهیار علیزاده، خواننده و آهنگساز آلبوم ایستگاه
سیدمهدی احمدپناه
حتی اگر نام آلبوم را ندانید، گوش کردن به قطعاتش شما را به یاد سفر، انتظار و ایستگاه میاندازد، بهخصوص ایستگاه قطار. امید نعمتی و مهیار علیزاده، خواننده و آهنگساز آلبوم «ایستگاه» تلاش کردهاند از سرودههایی استفاده کنند که این فضا را تداعی کند و شاید فقط جای یک سروده در آن خالی باشد. شعر قیصر امینپور که میگوید قطار میرود، تو میروی، تمام ایستگاه میرود.
شما در آلبوم ایستگاه از شعرهای وحشی بافقی و دکتر شفیعی کدکنی در کنار ترانهسراهای جوانتر استفاده کردهاید. کنار هم قرار گرفتن این اشعار چگونه بود و با چه معیاری دست به انتخاب زدید؟
مهیار علیزاده: ما از کانسپت ایستگاه، سفر و قطار آلبوم را شروع کردیم و شعری که انتخاب کردیم، مرتبط با ایستگاه بود. بعد از آن داستان اینگونه پیش رفت که سعی کردیم همه شعرهایی که دوست داشتیم در آلبوم باشد، فضای سفر را القا کند، مثل شعر باز آی که ترجیعبند این شعر را امید نعمتی گفته، ولی شعر در کل یک مفهوم باز آمدن در خودش دارد که به سفر مرتبط است.
کار کردن روی سرودهای از شفیعی کدکنی با زمانی که روی سرودهای از شاعری جوان کار میکنید، برای شما چه فرقی میکند؟
مهیار علیزاده: من وقتی از شعر شاعرانی استفاده میکنم که در ادبیات باتجربهتر و ثابتشدهتر هستند، حس میکنم پشتم قرصتر است و با اطمینان آهنگسازی میکنم. وقتی ترانهسرا جوانتر باشد، شاید مدام بخواهم ابیات را تغییر دهد، چون خیلی مطمئن نیستم. پس برای من فرق دارد.
امید نعمتی: من معمولا انتخابم ترانههای امروز نبوده و بیشتر از شاعران گذشته شعر انتخاب کردهام، یا در شاعران جدید با رسول یونان همکاری داشتهام. انتخابم بیشتر به سمت ترانهسراهایی است که شاعرند. به نظر میرسد این مسئله جا افتاده است که وقتی ترانه گفته میشود، از کلمات خودمانی و روزمره استفاده میکنند، اما در سرودن شعر کلمهها جدیتر میشود. من موافق این ایده نیستم، پس درنتیجه گرایشم به سمت ترانهسراهایی است که شعر میگویند و فکر میکنم مهیار علیزاده هم تا امروز چنین عمل کرده است. «قطار یاد تو از من گذر کرد…» به نظرم خیلی شاعرانه است و شاید اگر یک ترانهسرا به صرف ترانه گفتن میخواست چنین مضمونی را بیان کند، به شکل دیگری این مفهوم را عرضه میکرد.
محوریت ایستگاه از کجا آمد و چطور به سمت این کانسپت رفتید؟
مهیار علیزاده: من واقعا خیلی فکر کردم که اولین بار از کجا به این کانسپت رسیدیم، و چیزی به ذهنم نرسید. ما یک کنسرت به اسم ایستگاه داشتیم و این کنسرت به کارگردانی رضا موسوی در سال ۹۷ برگزار شد. در آن کنسرت ایده ایستگاه مطرح شد و شعر ایستگاه برمبنای همان کنسرت شکل گرفت. اینکه ایده ابتدا از کجا آمد، فکر میکنم در ارتباط با همین کنسرت باشد. به نظرم اینکه اجازه دهیم ایده خودش پیدا شود، خیلی صادقانه است. در همکاری دو نفر اینکه چگونه دغدغه مشترک شکل میگیرد، نیاز به زمان دارد و باید با هم حرف بزنند. مثلا ما نمیخواهیم بگوییم فلانی بیا در مورد این موضوع کار کنیم. به نظرم این شیوه تا حدی سفارشی میشود. ما اولین قرارمان را در موزه بتهوون گذاشته بودیم و با امید نعمتی صحبت میکردیم و بابک جهانآرا از پشت شیشه ما را صدا کرد و از ما یک عکس گرفت و این شاید ایستگاه اول ما باشد.
داشتن یک خاطره و تصویر ذهنی مشترک در کارهایتان چقدر تاثیر داشته؟
امید نعمتی: به نظرم خاطره خیلی میتواند در تولیدات هنری نقش مهمی بازی کند. این خاطرات باعث میشود مدام چیزی تولید کنیم. کانسپت سفر برای من هجوم خاطرهها بود و بدون شک خاطرات نقش مهمی در تولید داشت و حتی فکر میکردیم که این خاطره در این کانسپت چگونه شنیده خواهد شد. وقتی میخواستیم اولین آهنگ پالت را ضبط کنیم، حسام به روزبه گفت یک جوری بخوان که آدمهایی که در جاده شمال آهنگ را گوش میدهند، خیلی حال کنند. این مسئله واقعا تاثیرگذار بود و خودم را واقعا جای آدمی گذاشتم که این موزیک را در ماشینش گوش میدهد.
مهیار علیزاده: همانطور که سفر یا جاده شمال و… مثلا در ذهن اصغر فرهادی به شکلی وجود دارد، برای یک بازیگر درجه دهم کشور هند هم معنی خاص خودش را دارد و این معنا فراگیر است. سفر چیزی است که همه با آن خاطره و درگیری ذهنی دارند.
امید نعمتی: با یکی از دوستانم در مورد مهاجرت صحبت میکردیم. او میگفت چقدر این پدیده عجیب است. تجربه ناب چیزی است که به آن احتیاج داریم. این تجربههای اول آنقدر تاثیرگذار است که تا ابد آن را فراموش نمیکنیم. این حس اما کمکم در زندگی کمرنگ میشود و انگار همه چیز برایش عادی میشود. آن دوست میگفت مهاجرت دقیقا همین حس را دارد و انسان یکباره با دنیایی تازه روبهرو میشود. من این قیاس را در مورد سفر به کار میبرم. به نظرم در سفر آنقدر تجربه جدید رخ میدهد که میتواند زندگی آدم را متحول کند و از نو متولد شوی.
این آلبوم و هر کدام از قطعاتش برای شما خاطره خاصی دارد؟
مهیار علیزاده: خاطرات زیاد است، اما بعضی از آنها گفتنی نیست. یک خبری آمد مبنی بر اینکه موسیقی میتواند سلولهایی را که در اثر آلزایمر در حال نابود شدن است، بهبود ببخشد. بیبیسی حتی یک فهرستی از موسیقیهایی را عنوان کرده بود که چون خاطرهانگیز هستند، گوش دادن به آنها میتواند کمککننده باشد. یا همان فیلمی که از پیرزن آلزایمری در فضای مجازی پخش شد که قبلا بالرین بوده و با شنیدن یکی از موسیقیهای نوستالژی دوباره خاطرات باله در ذهنش زنده شده بود. موسیقیها انگار خاطرات پاکنشدنی هستند.
در بین آثارتان کدامیک به نظرتان بیشتر برای بقیه خاطره ساخته است؟
مهیار علیزاده: به نظرم آلبوم «ارغوان» و «بیقرار» خاطرهساز هستند. خیلی حس خوبی است که مثلا یک نفر از راهی دور میگوید برای فلان آهنگ و خاطرهای که برای ما ساخت، به شما مدیونیم. مثلا فرد هجران یا فراقی داشته، یا شکست عشقی خورده و از ما برای یک آهنگی که برایش خاطرهانگیز است، تشکر میکند و من هم نمیپرسم چه اتفاقی افتاده و فقط از او تشکر میکنم. اما خیلی حس لذتبخشی است. اینکه در این زندگی کوتاه بتوانی یک حال خوبی به دیگران بدهی، میتواند منتهاالیه خوشبختی باشد!
امید نعمتی: من فکر میکنم با «حریق خزان» خاطره زیاد دارم. من هم از این پیامها زیاد دریافت میکنم که فلان آهنگ خاطره خاصی برای افراد ایجاد کرده است. مثلا «والس شماره یک» را از افراد زیادی شنیدهام که با آن خاطره دارند.
مهیار علیزاده: «والس شماره یک» من را هم به یاد خاطرات زیادی میاندازد.
امید نعمتی: چند روز قبل یک نفر ویدیویی برایم فرستاد که از قله کوهی پر از برف بود و یک آقایی از یک خانمی خواستگاری میکرد و موزیک متن آن ویدیو آهنگ «تمام ناتمام» بود و خیلی حس خوبی داشت. ما دنبال همین لحظهها هستیم و بیش از هر چیزی که کار کردن به ما میدهد، این حس از همه مهمتر است. شاید عدهای در موسیقی دنبال شهرت و پول هستند، اما من فکر میکنم چیزی که اسمش را خلق اثر میتوان گذاشت، همین مسئله است.
مفهوم ایستگاه در ذهن بیشتر حس غربت و انتظار را به همراه دارد. انتظار کسی که قرار است بیاید، یا انتظار برای رفتن یا انتظار برای رسیدن عزیزی که رفته است. این مفاهیم آیا در تولید آلبوم ایستگاه در ذهن شما هم بوده، یا به چیزهای دیگری فکر میکردید؟
مهیار علیزاده: من با آگاهی به این موضوعات آهنگها را نساختم، اما این مفاهیم ناخودآگاه درونم وجود دارد. حس غربت و حزن در ایستگاه و بلاتکلیف بودن که همه دچارش شدهایم، درون ما هست و شاید موسیقیها نمود بیرونی آن احساسات است. فکر میکنم امید نعمتی هم اینگونه باشد.
امید نعمتی: من در موزیکهای مهیار این حس انتظار را دریافت کردم. همه ما انگار این روزها در حال انتظاریم و طبیعتا من حس مهیار را دریافت کردم و سعی کردم به مخاطبان هم چنین احساسی را منتقل کنم.
اگر این امکان بود که از ایستگاه فعلی زندگی سوار شوید و در ایستگاه دیگری در زندگی پیاده شوید، دوست داشتید به کدام ایستگاه زندگی بروید و پیاده شوید؟
مهیار علیزاده: من به ۲۰ سالگی میرفتم.
امید نعمتی: من به ایستگاههای جلویی میرفتم. دوست داشتم به سالی بروم که همه منتظرش هستیم. بههرحال امسال را حتما جلو میزدم. انگار منتظریم این روزها چیزی تمام شود و فقط میدانیم آنچه باید باشد، نیست.
اگر شما مسئول این باشید که برای هر ایستگاه مترو یک ترانه انتخاب کنید تا مسافران در آن ایستگاه در زمان انتظار به آن ترانه گوش کنند، گزینههای انتخابی شما چیست؟ البته میدانم هر دو شما در انتخابها وسواس دارید، پس خیلی جدی انتخاب نکنید و اولین قطعهای را که به ذهنتان میآید، بگویید. مثلا برای ایستگاه مترو راهآهن چه ترانهای را انتخاب میکنید؟
امید نعمتی: برای راهآهن آهنگ «عزیز رفته سر کی برمیگردی» را انتخاب میکنم.
برای ایستگاه تجریش؟
برای تجریش «شد خزان گلشن آشنایی».
برای ایستگاه جوانمرد قصاب؟
مهیار علیزاده: من خیلی با مترو سفر نمیکنم، اما «مرا ببوس» را برای ایستگاه جوانمرد قصاب انتخاب میکنم.
برای ایستگاه چهارراه ولیعصر؟
امید نعمتی: برای چهارراه ولیعصر از گروه «میوز» یک ترانه انتخاب میکنم.
مهیار علیزاده: آهنگ «ترکمان» حسین علیزاده هم میتواند انتخاب خوبی برای چهارراه ولیعصر باشد.
برای ایستگاه میدان انقلاب؟
مهیار علیزاده و امید نعمتی: آهنگ «یار دبستانی من» هم برای میدان انقلاب مناسب است.
برای ایستگاه میدان آزادی؟
امید نعمتی: «سپیده» استاد شجریان را هم برای میدان آزادی انتخاب میکنم.
برای ایستگاه هفتتیر؟
امید نعمتی: برای میدان هفتتیر انتخاب من یکی از آهنگهای «۱۲۷» است.
مهیار علیزاده: من برای هفتتیر آهنگ علی عظیمی به اسم «پیش درآمد» را انتخاب میکنم.
چرا برای این آلبوم برنامه رونمایی نگرفتید؟
امید نعمتی: ما میخواستیم یک رونمایی کوچک برگزار کنیم، یا به صورت آنلاین ساز بزنیم و فقط چند خبرنگار دعوت کنیم و… اما دیدیم واقعا شرایط فراهم نیست. میخواستیم آهنگها شنیده شود و بیرون بیاید. حالا شاید در آینده با حضور مردم این کار را رونمایی کردیم.
شرایط امروز در ذهن شما به عنوان یک هنرمند چگونه باید باشد که نیست؟
مهیار علیزاده: اوضاع امروز واقعا مریض است و صرفا مشکل بیماری کرونا نیست.
امید نعمتی: قضیه کرونا فکر میکنم چون جهانی است، حس بدی به من نمیدهد. به این دلیل که همه درگیر آن هستند و باید دست به دست هم دهیم تا تمام شود. من هم دوست دارم ما هم مثل همه جای دنیا پیش برویم و فکر میکنم حال بد ما فقط ناشی از کرونا نیست.
مهیار علیزاده: ما واقعا دو سال سختی را پشت سر گذاشتیم و زندگی ایرانیها کن فیکون شد. ارزش پول بسیار کم شده و کاسبیها افت شدید داشته است. فقیرها فقیرتر شدهاند. وقتی در اجتماع قدم بزنیم، میبینیم بر سر همه سطل آشغالها عدهای در حال جستوجو هستند و این نشاندهنده حال بد ماست. در این کشور یکسری افراد سوءاستفاده میکنند و فربهتر میشوند. کرونا در این بین مزید بر علت شد و عدم مدیریت وضعیت ما را از دیگران بدتر کرد. در واکسیناسیون کرونا هم که از بقیه عقبتریم. این موارد دست به دست هم میدهد و زندگی ما را سیاهتر میکند. در یک سالی که با کرونا گذشت، اگر کتاب و موسیقی و فیلم نبود، واقعا زندگی سختتر میگذشت.
امید نعمتی: به نظرم در این مدت هنر ارزش و اهمیت خودش را بیشتر ثابت کرد. از آبان پارسال دوستان به ما پیام میدادند که چرا کنسرتتان را لغو نمیکنید؟ این فرهنگ کنسل کردن موسیقی چیزی است که در راستای خواسته ذهنی مخالفان موسیقی است و اتفاقا این گفتمان لغو کردن موسیقی مربوط به این تفکر است. در میان جنگ جهانی دوم هم موسیقی کار خودش را کرد و در بدترین شرایط تاریخ انسانی هنر وجود داشته و اتفاقا امیدبخش بوده است.
مهیار علیزاده: در این چند ماهی که کارهای انتشار آلبوم را انجام میدادیم، متوجه شدم روی اطرافیان هم تاثیر زیادی گذاشته و کارهای نیمهتمامشان را تکمیل کردند، و این برایم خوشحالکننده بود. من بدون موزیک میمیرم و نمیتوانم زندگی کنم.
امید نعمتی: شرایط واقعا برای موزیسینها سخت است. خودتان را جای ما بگذارید که واقعا نمیدانیم دوباره کی قرار است کنسرت بدهیم! هیچ ایدهای برای پایان این روزها نیست و هیچکس در مورد این حرف نمیزند که سرنوشت فعالان موسیقی چه میشود؟ ما به کنسرت عادت داریم و از هفت سالگی که سر صف برای بچهها میخواندم، در حال موسیقی کار کردن بودم تا حالا و اصلا نمیتوانم موسیقی را کنار بگذارم. در این دوران از همه بیشتر برای گروههای موسیقی کوچک خطر ایجاد شد.
مهیار علیزاده: گروههای تئاتر هم کارشان یک سالی است متوقف شده است. امیدواریم زودتر شرایط برای همه بهتر شود.