درباره این فصل استقلال و ناکامیهایی که در انتظار ایستادهاند
سیامک حبیبی
حالا دیگر بر کسی پوشیده نیست که تغییرات ابتدای فصل استقلال نتوانستهاند توقعات را برآورده کنند. نه سرمربی و کادر همراهش و نه بازیکنانی که با سروصدای فراوان آمده بودند تا طلسم را بشکنند. هواداران استقلال از یک سو کشتی به گل نشسته و امیدهای به یأس تبدیلشده را میبینند و از آن طرف رقیب سرحال را که با کمترین حاشیه و چالش به سمت قهرمانی میرود.
فوتبال امروز کاملا اقتصادی شده و اقتصاد میگوید اگر یک تومان دادی، باید چند تومان دیگر برداشت کنی. اما استقلال چند تومان داده و حتی دوزار هم نگرفته است. از جام حذفی کنار رفته، در لیگ برتر پاندولی نتیجه میگیرد – نمیگیرد و کابوس لیگ قهرمانان هم در انتظار ایستاده است.
خریدهای ابتدای فصل بهاصطلاح عامیانه توزرد از آب درآمدهاند. به غیر از کاوه رضایی که گویا از تقدیر فرار کرده باشد، سایر گزینهها حتی در سطح لیگ برتر هم نبودهاند، چه برسد به استقلال و این افق مورد انتظار هوادارانش.
وریا غفوری حتی پیش از مصدومیت چنگی به دل نمیزد، کنعانیزاده که همان ابتدا رباط پاره کرد و کنار رفت. بختیار رحمانی که امید میرفت ستارهای پرفروغ باشد، فقط یک نیمفصل دوام آورد و به فولاد پیوست. افشین هم که از ابتدا مشخص بود بیشتر خاطرهای درخشان است تا واقعیتی در زمین. و باقری که بازی به بازی بدتر میشود.
اینها جوانانی بودند که سرمربی در ابتدای فصل روی نام آنها مانور میداد. بازیکنانی که در رویای ابتدای فصل هواداران قرار بود ستاره سوم را روی پیراهن آبی بچسبانند، اما…
اما تا به امروز اینها خیالاتی بیش نبودهاند که دود شده و به هوا رفته است.
اشکال کار کجاست؟ بازیکنان یا کادر فنی؟
و شاید هر دوی اینها؟
در باشگاهی با خصوصیات استقلال، حاشیهها همیشه از متن داغتر بودهاند و سکوها به اندازه کادر فنی برای خود حق دخالت را محفوظ میدانند، اما آیا این نکته صرفا مختص به استقلال است؟ چرا این حواشی در پرسپولیس دیده نمیشود؟
امروز در استقلال جوانی علیه جوانی به کار گرفته شده است و فقر تجربه بیداد میکند.
واقعیت این است که اگر روزگاری در این تیم بازیکنانی نظیر پیروز قربانی، امیرحسین صادقی، طالبلو و… میدرخشیدند، بودند باتجربههایی نظیر علی سامره، محمود فکری، محمد نوازی و… که میداندار باشند. کسانی که تنهشان به تنه حواشی بازیکنشکن تیمهای بزرگ خورده باشد و بتواند در مواقع لازم امید را به جوانان باشگاه منتقل کند یا بر سرشان فریاد بزند تا به خود بیایند. اما اگر از امید ابراهیمی فاکتور بگیرید، امروز دیگر خبری از بزرگتر (به معنی واقعی کلمه و نه آن بزرگتر رسانه سخت) در استقلال نیست و از آن بدتر اینکه کادر فنی هم تجربهای برای این روزهای استقلال ندارد.
منصوریان اگرچه بازیکن بزرگی بوده، اما در کسوت مربیگری نه تجربهای قابل اعتنا دارد و نه کادری که ضعفهایش را بپوشاند، تا جایی که امروز دیگر میشود حق را به منتقدان ابتدای فصلش داد که معتقد بودند، او هنوز در قواره استقلال نشده است.
آنچه امروز در نمایش استقلال میبینیم، تراوشات ذهنی و توان بهرهکشی منصوریان از بازیکنان است. این بردهای مقطعی هم تضمینی برای دیدن روشنایی در این ظلمت نیمروز نیست و این سوال برای بسیاری از هواداران استقلال پابرجا مانده که آیا بهراستی دستی در کار است که مانع پیوستن مربیان بزرگ خارجی به این تیم میشود؟ مربیای که خودش بزرگتر از نام استقلال باشد تا در این روزهای سخت سربالایی رفتن بشود به نام او تکیه کرد؟ چطور میشود سپاهان و تراکتور و پرسپولیس هر کدام در مقاطعی امکان جذب سرمربیای کارا را پیدا میکنند، اما در استقلال نامهایی متوسط با رویایی محلی امکان سکانداری مییابند؟
شاید اگر خریدهای ابتدای فصل جواب میدادند، این نوشته امروز معنایی برای چاپ پیدا نمیکرد، اما وقتی بختیار رحمانی رفته و نورافکن و زکیپور به جای امثال او آمدهاند، دیگر باید مطمئن بود کار از کار گذشته است.
شماره ۶۹۵
شاید این اتفاقات باعث بشه که استقلال رو جوانانی مثل نور افکن زکی پور …بیاره
شاید این محرومیت برای استقلال برکت بود نه فاجعه بازیکنی مثل تیموریان تموم شده یا جبارف پیر فکر نمیکنم کاری برای استقلال انجام بدن
امید امروز استقلال امیدهایی از جنس نور افکن هستند نه ستاره های میلیاردی که به درد تیم های دسته دو هم نمیخورن
استقلال فقط باید به خودش متکی باشه نیروهایی جوانی که خودش داره تعصب استقلالی دارن مثل خود علی منصوریان ،محمد نوازی ها،محمود فکری ،حجازی ها