نگاهی به شروع پرسروصدای فصل دوم شهرزاد
آوا پرتو
سری دوم سریال «شهرزاد» در حالی روانه بازار شد که شبکه نمایش خانگی هنوز به پخش سریال «عاشقانه» پایان نداده بود و ازاینرو پخش این دو سریال به شکل همزمان اتفاق افتاد. هرچند «عاشقانه» در قسمتهای پایانی و حساس خود قرار داشت، اما از آنطرف مردم برای تماشای قسمت اول فصل دوم «شهرزاد» هم لحظهشماری میکردند. «شهرزاد» به بازار آمد، اما آمدنش نه غافلگیرکننده بود و نه تماشایی و نفسگیر! «شهرزاد ۲» با اندکی تاخیر و گذشت دو قسمت، میان مخاطبان جا باز کرد. هرچند این تاخیر با موجی از انتقادات همراه بود و بسیاری نیز ایراد اصلی «شهرزاد» را ضعف شخصیتپردازی و طولانی بودن برخی از سکانسها میدانستند، اما بااینحال اتفاقاتی که در قسمت سه و چهار به جریان افتاد، تقریبا مخاطب را به آینده این سریال امیدوار کرد. اگرچه قضاوت درباره این سریال کمی زود است و باید زمان بیشتری از این اثر بگذارد تا درباره آن نظری را ارائه داد، اما، ایرادات و نقاط ضعفی در این چند قسمت دیده شده که به نظر میرسد «شهرزاد۲» در برخی از بخشها یک گام عقبتر از فصل یک است. در این گزارش مروری داشتهایم بر نقاط ضعف ساختاری و محتوایی و تغییرات بسیار مهم فصل دوم «شهرزاد»، که در ادامه میخوانید.
عاشقانههای کهنه و نخنما شده
ناکامی فرهاد و شهرزاد در عشقشان، تقریبا یکی از مهمترین عناصر دراماتیک فصل اول سریال «شهرزاد» بود که عناصر دیگر قصه تحت تاثیر آن قرار میگرفت. مایه عاشقانه اثر، بهعنوان موتور محرکه، به درام، لحنی جذاب بخشیده بود و حتی مخاطب تا پایان فصل اول، خواستار وصال شهرزاد و فرهاد و دوری شهرزاد از قباد بود. با این تصور، فصل دوم با پیوند شهرزاد و فرهاد آغاز شد، اما برخلاف انتظار، شاید تنها سکانسهای نهچندان دلچسب، سکانسهای عاشقانه شهرزاد و فرهاد و رسم و شیوه عاشقی این دو شخصیت بود. فرهاد و شهرزاد در اغلب سکانسها یا برای هم شعر میخوانند، یا از مصدق و کودتای ۲۸ مرداد حرف میزنند؛ حرفهای آنها هیچ جذابیتی برای مخاطب ندارد و حتی گاهی این سکانسها خستهکننده و کسالتبار است. البته اینکه چرا این سکانسها اینقدر بیحسوحال و خستهکننده درآمده است و مخاطب تحمل تماشای آنها را ندارد، سوال بسیار مهمی است که باید از نویسندگان «شهرزاد» پرسید. چون به نظر میرسد عشق شهرزاد و قباد برای نویسندگان هم، جذابتر از عشق کهنه و نخنمای فرهاد و شهرزاد است که بارها نمونههای آن را در آثار کلیشهای سینما و تلویزیون ایران مشاهده کردهایم.
فرهاد دقیقا کجایی؟!
اما شاید بیشترین ضربه را از پس این رابطه نهچندان جذابِ عاشقانه، شخصیت فرهاد خورده است. فرهاد در فصل اول سریال، یکی از شخصیتهای محوری بود. حتی زمانی که شهرزاد با قباد ازدواج کرد، فرهاد و حال ناخوش و شکست او در عشق، به مخاطب هم سرایت پیدا کرده بود و مخاطب برای دلتنگیها و شکست او غصه میخورد و این همذاتپنداری، تا پایان فصل اول با مخاطب همراه بود. اما در فصل دوم، فرهاد به شکل کاملا عجیبی از فرهاد فصل اول فاصله گرفته است و شخصیتش تخت و خنثی شده و کمتر شباهتی با فرهاد سابق دارد؛ از آن گریم نهچندان جذابش که بیشتر به سردی چهره او کمک کرده است بگیر تا صحبتهای عاشقانه و شعر گفتنهای گاه و بیگاه او… البته فرهاد در قسمتهای آتی قرار است دچار تغییر و تحول شود و از آن روحیه حساس و لطیف خود به یک مرد خشن و سیاستمدار تبدیل شود، اما بااینحال نقش او در قسمتهای ابتدایی سریال کاملا دور از انتظار در آمده است. ویژگیهای نهچندان جذاب باعث شده که مخاطب به این فکر کند که انگار حسن فتحی برای حفظ این نقش در قسمتهای ابتدایی فیلمنامه فصل دوم، تلاش زیادی نکرده است. تغییر یکباره شخصیت فرهاد در فصل دوم، بیشترین بازخوردهای منفی را در فضای مجازی از سوی کاربران داشته است.
شخصیتهای روی مخ یا مرموز و پیچیده!
بعد از کنارهگیری ابوالفضل پورعرب از بازی در قسمتهای پایانی «شهرزاد» و جایگزین شدن پرویز فلاحیپور، تقریبا بخشی از معادلات سریال هم تغییر کرد. پورعرب پیش از جدایی از «شهرزاد»، در گفتوگویی به این موضوع اشاره کرده بود که حشمت پدر قباد است و برادر بزرگ آقا که زن و پسر نوزادش را بهزور به عمارت خودش برده و زن حشمت را کشته است، ادعا میکند که قباد پسر خودش است؛ اما حشمت هیچوقت راجع به این موضوع، به هیچکس حرفی نمیزند و این راز را همیشه برای خودش نگه میدارد. «شهرزاد» بعد از لو رفتن قصه حشمت و قباد، تازه داشت به جاهای جذابتر و حساستری نزدیک میشد که ناگهان خبر کنارهگیری ابوالفضل پورعرب از این سریال به گوش رسید. البته حسن فتحی دلیل اصلی کنارهگیری پورعرب از همکاری با «شهرزاد» را، نارضایتی این بازیگر از حجم کوتاه نقشش دانسته بود، اما با این وجود، هرچقدر نقش حشمت و بازی متفاوت ابوالفضل پورعرب برای مخاطب دلچسب و دلنشین بود، در مقابل شخصیت نصرت، کاراکتر جایگزین حشمت در قصه، تکلیفش برای مخاطب روشن نیست. نصرت در «شهرزاد» برادر حشمت است و بعد از کشته شدن برادرش، بزرگ آقا، او را برای انجام کارهای تهاجمی از زندان آزاد کرد و بهنوعی جایگزین حشمت در عمارت خود قرار داد. نصرت در فصل اول خودش را پدر قباد معرفی کرد و این موضوع همچنان در فصل دوم بهعنوان یک راز مهم بین این دو شخصیت بدل شد. گرچه این نقش در وهله اول شاید به دلیل عدم همذاتپنداری مخاطب کمی خستهکننده و حتی روی مخ باشد، اما نصرت یکی از مرموزترین و پیچیدهترین شخصیتهایی است که حسن فتحی در آثارش خلق کرده است. شاید دلیل عدم ارتباط مخاطب هم با این شخصیت، تازگی و درعینحال متفاوت بودن او برای مخاطب است.
سایه سنگین نبود بزرگ آقا در «شهرزاد ۲»
«شهرزاد» بخش زیادی از موفقیت خود را مرهون شخصیتپردازی درست و تاثیرگذار بزرگ آقا و البته بازی بسیار قوی و تحسینبرانگیز علی نصیریان است. بزرگ آقا آنچنان باصلابت و قدرت در فصل یک ظاهر شد که شخصیتهای دیگر سریال را زیر سایه خود قرار داده بود. او در فصل دوم حضور ندارد و شاید همین موضوع، یک فقدان و خلأ برای «شهرزاد۲» محسوب شود. قباد اما در فصل دوم بهظاهر جایگزین بزرگ آقا در دم و دستگاه او شده است. شاید این جایگزینی و تغییر، در ابتدا برای مخاطب غیرقابل درک به نظر برسد-چون قباد در فصل یک، یکی از حقیرترین و دستوپاچلفتیترین شخصیتهای سریال بود و اصلا مخاطب به این موضوع فکر نمیکرد که یک روز قباد بتواند در جایگاه بزرگ آقا قرار گیرد!- اما این اتفاق میتواند یک امتیاز مهم برای شخصیت قباد در سریال باشد؛ از اینجهت که یک شخصیت چندوجهی و پیچیدهای را از خود نشان دهد. با گذشت چند قسمت ابتدایی «شهرزاد»، این شخصیت تاکنون روی موج مثبت و تاثیرگذاری حرکت کرده است. نقش پیچیده و دشوار قباد با اجرای گرم و تصور درست شهاب حسینی از کاراکتر، باعث شده قطب بهظاهر شر ماجرای عاشقانه اثر، باورپذیر و حتی سمپاتیک از کار درآید.
دیالوگهای پیشپاافتاده و ساده؛ پاشنه آشیل «شهرزاد ۲»
یکی از مهمترین امتیازهای آثار حسن فتحی، دیالوگهای وزین و آهنگین اوست و تقریبا اغلب مخاطبان دیالوگهای دلنشین سریالهای «شب دهم» و «میوه ممنوعه» را به یاد دارند. اهمیت فتحی به این موضوع در فصل اول «شهرزاد» هم از سوی کاراکترهای اصلی، خصوصا بزرگ آقا بهوضوح دیده میشد. ضربالمثلها و دیالوگهای ثقیل و متفکرانه بزرگ آقا و دیگر شخصیتهای مهم «شهرزاد»، برای مخاطب جذاب و دلنشین بود و شنیدنی. اما این موضوع در فصل دوم، پاشنه آشیل اصلی سریال است. دیالوگهای تاریخی سریال «شهرزاد» این بار جایشان را به جملات شعارگونه، واگذار کردهاند و دیالوگهای ساده و پیشپاافتادهتری بین کاراکترها ردوبدل میشود. حتی در برخی سکانسها، مخاطب با دیالوگهایی از سوی شخصیتهای اصلی مواجه میشود که اصلا انگار شیوه گویش و لحن آنها با الگوهای شخصیتیشان در فصل اول هیچ نوع شباهتی ندارد. مثلا در یکی از سکانسهای قسمت دوم، مادر شهرزاد سراسیمه به خانه پدر و مادر فرهاد آمده و از اینکه شهرزاد را در جریان بزرگ آقا قرار داده پشیمان است. او چندین بار تکرار میکند که شهرزاد نگران پسرش و آینده او در عمارت بزرگ آقا است، اما هاشم با یک جمله نهچندان متفکرانه میگوید: «هیچ اتفاقی نمیافتد! به هر دوری که تا دیروز میچرخیده امروز هم به آن دور میچرخد!» این قبیل دیالوگها در فصل دوم زیاد دیده میشوند؛ جملههای بهظاهر بداههای که هیچ شباهتی با دیالوگهای وزین فصل اول ندارند و بهعنوان یکی از نقاط ضعف مهم «شهرزاد ۲» از آن یاد میشود.
شماره ۷۱۴
[…] حکایت تمام نشده عشق شهرزاد و قباد مجله 40 چراغ […]
[…] حکایت تمام نشده عشق شهرزاد و قباد مجله 40 چراغ […]
[…] حکایت تمام نشده عشق شهرزاد و قباد مجله 40 چراغ […]
[…] حکایت تمام نشده عشق شهرزاد و قباد مجله 40 چراغ […]
دیگه چی داری اینجا؟
تجربه زیستن در جهانهای مختلف
چلچراغ ۷۳۸
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به مجله 40چراغ است و هر گونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی وب سایت و بهینه سازی وب سایت دنیای وب