همه چیز درباره راه پرپیچوخم خانهدار شدن
پانیذ میلانی
خانوادهای دونفره را تصور کنید که تنها یک فرد شاغل دارد و ماهانه طبق حقوق مصوب وزارت کار، حدودا یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان درآمد دارد. یک جستوجوی ساده در سایتهای خرید و فروش املاک نشان میدهد اجارهبهای اتاقهایی شبیه به محل زندگی تقریبا یک میلیون تومان است و این خانواده باید ماهانه فقط یک میلیون تومان را صرف اجارهبهای مسکن کنند. اگر بتوانند تا پایان ماه دوام بیاورند، ۸۰۰ هزار تومان برای ادامه زندگی دارند. حالا زوجی را در نظر بگیریم که بهتازگی ازدواج کردهاند و زن و شوهر دوشادوش یکدیگر کار میکنند، درآمدی حدود سه میلیون و ۶۰۰ هزار تومان در ماه دارند. این زوج باید ماهانه در کمترین حالت، آن هم وقتی در چیزی شبیه به خانه زندگی میکنند، یک میلیون از درآمد خود را صرف اجاره منزل کنند و حدود دو میلیون و۶۰۰ هزار تومان تا آخر ماه برای گذران زندگی برایشان باقی میماند. حال اگر حتی با سادهزیستترین حالت ممکن هم زندگی کنند و هیچوقت هم بیمار نشوند و با این قیمتهای هر لحظه متزلزل بتوانند قوت لایموتی برای خود دستوپا کنند و در عین حال بتوانند ماهانه یک میلیون تومان هم پسانداز کنند، سالانه ۱۲ میلیون تومان پسانداز خواهند داشت.
طبق آماری که وزارت راه و شهرسازی از آخرین خرید و فروش خانههای مسکونی ارائه کرده است، بعید است بتوان با مبلغی کمتر از ۲۰۰ میلیون تومان در تهران، قیمت یک خانه ۵۰ متری کهنهساز بدون هیچگونه امکاناتی در جنوبیترین مناطق تهران خرید. اگر تمامی قیمتها همینطور ثابت بماند، با احتساب ماهانه یک میلیون تومان پسانداز، ۱۷سال طول میکشد تا این زوج بتوانند این خانه را خریداری کنند. البته این عدد برای خانوادههای دونفرهای است که هر دو نفر کار میکنند و کارفرمای خوشحسابی دارند که حقوق وزارت کار را به آنان میدهد. کار خانواده چهار نفره با یک شاغل بسیار سختتر از این حرفهاست! یعنی اگر یک جوان ۲۴ ساله همین فردا ازدواج کند و کلا بیکار نشود و حتی دنداندرد هم نگیرد، هیچ تفریحی نکند و قیمتها هم تکان نخورد و تورم همینقدر بماند، حدودا در سن ۴۱ سالگی، درست در میانسالی و بعد از اینکه ۱۷ سال از جوانیاش را مستاجر بود و هر سال از سرسیاه زمستان تا چله تابستان مجبور بود اسبابش را بردارد و از این خانه به آن خانه برود، همیشه هم غصه اجارهخانه عقبافتادهاش را بخورد و درست در دورانی که باید بهترین ایام زندگیاش باشد و تفریح کند و روزهای خوشی را با همسرش بگذراند، چنین روزهای سختی را گذراند و تجربه کرد، دقیقا بعد از تمام شدن دوران جوانیاش میتواند صاحبخانه شود. فکر نکنید اگر کسی وام بگیرد، اوضاعش بهتر میشود. زمان بازپرداخت وام هم چیزی بین ۱۲ تا ۲۰ سال است. اما این رویای خانهدار شدن چه زمانی محقق میشود؟
یکپنجم جمعیت کشور
در حلبیآبادها زندگی میکنند
برخی از این روشها اما قدیمیتر هستند؛ آنقدر قدیمی که انگار وجودشان را به عنوان بخشی از شهر قبول کردهایم و آنقدر عادی شدهاند که فقط هرازچندگاهی یک آماری از آنها به گوش میرسد. مانند حاشیهنشینی که آمارهای مختلفی از زبان افراد مختلفی برای آن گفته میشود. مثلا طبق گفته معاون امور دهیاری سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور که برگرفته از آمارهای رسمی است، حدود ۱۱ میلیون و ۳۷۰ هزار نفر حاشیه-نشین در کشور داریم. البته خود او معتقد است آمار واقعی خیلی بیشتر از این تعداد، حدود ۱۶ میلیون نفر، در واقع یکپنجم جمعیت کشور است.
از قرار معلوم، همه افرادی که در اثر بالا رفتن قیمت خانه نمیتوانند خانه دیگری اجاره کنند، به این روشها روی نیاوردند. برخی دیگر تصمیم میگیرند بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند و بار سفر ببندند و از تهران به شهرستان کوچ کنند. معاون توسعه روستایی و مناطق محروم ریاستجمهوری دوازدهم، محمد امید ادعا، در این خصوص میگوید: «سیل مهاجرت معکوس شروع شده و در سرشماری آینده خود را نشان میدهد.» البته در سرشماری قبلی هم خودش را نشان داده است، طوری که اطلاعات مرکز ملی آمار که بر اساس سرشماری سال ۹۵ جمع-آوری شده است، به ما میگوید حدود ۳۶۹ هزار و ۲۸۸ نفر تاکنون تهران را ترک کردهاند که تعداد زیادی از آنها به شهرهای اطرف تهران مثل کرج، پردیس، پرند و شهریار رفتهاند.
خلاقانهترین روشهای یافتن سرپناه؛
از زندگی در چادر تا فولکس
ماشینخوابی، کارتنخوابی و… عناوینی است که سروکلهشان بعد از بالا رفتن نجومی قیمت مسکن بین تیترهای خبری رسانهها پیدا شد. قیمت خرید مسکن طی یک سال گذشته ۵۴ درصد و اجارهبها ۱۳.۷ درصد در کشور افزایش یافته است. این افزایش قیمت موجب شد خیلی از اجارهنشینان که درآمدشان کفاف اجارهخانه را نمیدهد، خانهبهدوش شوند؛ روشهای خلاقانه و نوینی که مردم نه از سر خلاقیت، که از سر ناچاری و بیپولی به آنها پناه آوردهاند. شاید در نگاه اول باورنکردنی باشد، اما اگر از ساعت ۱۲ شب به بعد یک چرخی حوالی پارکها بزنید، خیلی از آنها را میبینید.
مثلا یادتان میآید در دوران کودکی خیلی از ما آرزو داشتیم همیشه بتوانیم در چادرهایی که در آن بازی میکنیم، زندگی کنیم؟ با افزایش قیمت مسکن خیلیها به این آرزوی دوران کودکیشان رسیدند، طوری که عضو کمیسیون انرژی مجلس، احمد صفری، در مصاحبهای اعلام میکند افزایش نجومی قیمت مسکن چنان برای مردم مشکل ایجاد کرده که دیگر توان اجاره خانه را نیز ندارند، تا جایی که تماسهای بسیاری از سوی همشهریان برای دریافت چادر از هلال احمر و ادامه زندگی با نصب چادر در پارکها با من برقرار شده که این مسئله به مثابه یک مسئله ملی است.
روش بعدی بیشتر ما را یاد فیلمهای ماجراجویی در جنگلهای آمازون میاندازد که در آن شخصیت اصلی ماجرا در یک فولکس زندگی میکرد، یا حتی کارتون سفرهای علمی خانم فریزل که خیلی دوست داشتیم جای آنها باشیم. منتها خانم فریزل و دانشآموزانش با آن اتوبوس فقط سفر میکردند و در آن زندگی نمیکردند، اما الان چون قیمت مسکن بالا رفته و خیلیها از پس خرج تهیه مسکن برنمیآیند، مجبور شدهاند در همان ماشینی که با آن کار میکنند، زندگی کنند. البته گویا این روش منظمتر است و افراد با توجه به فرهنگ و سلایق خود، هرکدام محله متفاوتی را برای اینکار انتخاب میکنند. معاون حملونقل و ترافیک شهرداری تهران، پور سید آقایی، نیز این مطلب را تایید میکند. او در گفتوگویی درباره این معضل میگوید: «ما جوانانی را میبینیم که با کمک یکدیگر ماشین خریده و محلاتی را به عنوان پاتوق و گعده در نظر گرفته و ماشینخوابی میکنند. اینها جوانان شهرهای دیگری هستند که به دلیل نبود شغل به تهران میآیند و میبینیم که محلات تهران بین آنها تقسیم شده است و بچههای یک استان در یک محله و استانهای دیگر در محلات دیگر جمع میشوند و در خودروهایشان میخوابند.»
روش بعدی هم زندگی در خوابگاههاست، منتها نه از نوع دانشجوییاش، بلکه از نوع کارمندیاش. این روش یکی دو سالی هست که در پایتخت رایج شده است. نریمان مصطفایی، مدیرکل دفتر ستاد ملی بازآفرینی شهری، در گفتوگویی در اینباره میگوید: «در شهر تهران، اسکان نایابی رخ داده و اقشاری در جامعه داریم که بنا به دلایلی حتی نمیتوانند واحد مسکونی رو به نزول هم پیدا کنند تا ساکن شوند.» او پیدایش این معضل را ناشی از توسعه نامتوازن شهرها میداند که برخی را مجبور به مهاجرت به شهرهای بزرگ برای یافتن شغل مناسب میکند. البته بیشتر کارشناسان و مسئولان، غالب مشکلات حوزه مسکن را ناشی از همین علت میدانند و معتقدند مهاجران در اثر نبود شغل مناسب برای امرار معاش در شهرهای کوچک، مجبور به مهاجرت به شهرهای بزرگ میشوند. این افراد که اکثرا از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند، توانایی یافتن سرپناه مناسب را ندارند و مجبور به اسکان در سرپناههای نامناسب هستند.
چهار سال زمان فقط برای ساختن یک سایت!
چهار سال زمان فقط برای ساختن یک سایت!
یکی از رسوم قدیمی ما ایرانیان احتکار است که ریشه بسیار کهن تاریخی دارد. این رسم که طبق برخی روایات از زمان قاجار هم بین ما مرسوم بوده است، سینه به سینه چرخیده و امروزه تبدیل به یکی از بزرگترین معضلات این روزهای بازار و بهخصوص بازار مسکن شده است. در کنار قیمتهای تعجبآور و افسارگسیخته مسکن، وجود محتکران خانه باعث آشفتگی بیشتر در این بازار میشود. محتکران خانه به کسانی اطلاق میشود که خانه خالیهای بسیاری دارند. طبق آمارها حدود ۲.۶ میلیون واحد خانه خالی در کشور و ۴۹۰ هزار واحد خانه خالی فقط در شهر تهران وجود دارد. تجمع این خانه خالیها در قسمتهای شمالی شهر تهران نظیر زعفرانیه، الهیه، قیطریه، دروس، قلهک، جنتآباد و… است، و در کنار این روز به روز هم به آمار این خانه خالیها اضافه میشود. سالانه حدود ۳۶ هزارتا.
حالا شاید برایتان سوال پیش بیاید که چرا یک نفر باید خانه بسازد و نفروشد؟
یک ضربالمثل جدید بین بساز بفروشها اخیرا باب شده که میگویند سود در ساختن است نه در فروختن! اما این اتفاق چطور میافتد؟ با روند صعودی ملک و نبود قانونی برای گرفتن مالیات. همه اینها ملک را تبدیل به سرمایه-ای مثل طلا میکند که بهتر است فردا فروخته شود تا سود بیشتری عاید صاحبش شود، چون قیمتش هرروز بیشتر میشود
این سودجویی با نبود مالیات بر مسکنهای خالی تشدید میشود. در قانون اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم مصوب ۱۳۹۴، دو ماده در ارتباط با «مقابله مالیاتی با شیوع پدیده خانههای خالی» وجود دارد، ولی این قانون تابهحال به دلیل موانع و مشکلاتی که بر سر راهش بوده است، اجرایی نشده. یکی از این موانع راهاندازی نشدن سامانه ملی املاک و اسکان است. راهاندازی این سامانه طبق تبصره ۷ ماده ۱۶۹ قانون اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم مصوب ۹۴ وظیفه وزارت راه و شهرسازی بود و این وزارت موظف شده بود حداکثر ظرف شش ماه (پایان سال ۹۴)، سامانهای با این عنوان ایجاد کند تا اطلاعات مربوط به املاک در آن ثبت شود تا بتوان خانههای خالی را شناسایی کرد.
چهار سال از تصویب این قانون گذشته و هنوز این سامانه راهاندازی نشده، درحالیکه وزارت شهرسازی موظف به راهاندازی این سامانه ظرف شش ماه بود. در همین حال حدود یک ماه پیش، معاون پژوهشی سازمان امور مالیاتی، احمد زمانی، در گفتوگویی در اینباره گفت: «تا زمانی که سامانه ملی اسکان و املاک کشور راهاندازی نشود، امکان شناسایی خانههای خالی و اخذ مالیات از آنها وجود ندارد.»
اما سوالی که پیش میآید، این است: آیا چهار سال فرصت کمی برای راهاندازی یک سامانه است؟ چرا تاکنون این سامانه راهاندازی نشده است؟
البته رئیس سازمان امور مالیاتی، امیدعلی پارسا در شصتوهفتمین جلسه شورای گفتوگوی دولت و بخش خصوصی در مرداد ماه امسال، از وعده وزیر راه درباره طراحی یک راه میانبر برای ساخت این سامانه و امکان شناسایی خانههای خالی تا پایان امسال خبر داد.
باید دید آیا پس از راهاندازی این سامانه، دولت میتواند جلوی قراردادهای صوری (ظاهری) بین سودجویان برای فرار مالیاتی را بگیرد؟
قسط وام مسکن تا سالها پس از طلاق
اصولا مشکل مسکن در ایران همیشه با کلمه وام همراه بوده. سیاستمداران ما تنها راهحل مشکل مسکن را وام میپنداشتند و میپندارند. در کنار تمام سیاستهایی که دولتهای مختلف برای حل مشکل مسکن داشتند، از وام ۳۰۰ هزار تومانی بنیصدری بگیر تا مسکن مهر و مسکن استیجاری که برخی بهتر و برخی بدتر بودند، وام همیشه پای ثابت سیاستهای دولت در راستای حل مشکل مسکن بوده است.
اگر بخواهیم به سیاستهای مسکنی دولتها بپردازیم، باید بگوییم مشکل مسکن در بعضی دورههای تاریخی کمرنگتر و برخی دورهها پررنگتر بوده. درست است وام ۳۰۰ هزار تومانی بنیصدری خیلیها را خانهدار کرد، ولی از آنطرف باعث ایجاد تورم شد. ۸۰ هزار مسکن استیجاری که در دوره سازندگی به شرط اجاره پنج ساله به مستاجران به انبوهسازان داده شد، باعث اجارههای صوری از سوی اقوام این انبوهسازان شد. طبق اعلام مرکز ملی آمار، در سال سوم دولت اول احمدینژاد، سال۸۶، قیمت مسکن در تهران ۷۸ درصد جهش کرد. ش
خلاصه که در تمام طول این ادوار تورم و وام سرجای خودشان بودند، فقط عدد آنها با گذشت زمان بیشتر میشد. برخی کارشناسان اقتصادی مخالف وام معتقدند وام نتیجه معکوسی در اقتصاد دارد، چراکه باعث افزایش نقدینگی در نتیجه تورم میشود.
الان هم که دولت در کنار تمام سیاستهایش برای کنترل بازار مسکن اعم از طرح «تام کاد» (طرح تامین مسکن کارکنان دولت)، یا طرح «تام فاز» (تامین مسکن به روش فروش اقساطی زمین)، یا طرح «تام اج» (طرح تامین مسکن به روش اجاره- اجاره به شرط تملیک) که مختص دهکهای متوسط و ضعیف جامعه و در حال بررسی است،
سیاست وام هم دارد که زوجها میتوانند از آن استفاده کنند. مثلا شما میتوانید به درگاه بانک مسکن بروید، روی گزینه «چگونه خانهدار شویم» کلیک کنید، بعد یک وام ۱۶۰ میلیونی با زمان بازپرداخت ۱۲ سال را انتخاب کنید و در عوض۱۶۰ میلیون تومان، ۲۴۵ میلیون تومان بپردازید و ماهانه هم از حقوق یکمیلیون و هشت هزار تومانی-تان، بین یک میلیون و ۱۰۰ هزار تا یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان قسط بدهید. فقط سوالی که پیش میآید، این است که چه چیزی برای خودتان میماند؟ چطور میتوان با ۱۰۰ هزارتومان یک ماه را سر کرد و زنده ماند؟
سوال بعدی که پیش میآید، این است که طبق گفته معاون امور جوانان وزارت ورزش و جوانان از هر سه ازدواج، یک عدد به طلاق منجر میشود و طبق آمار حاصل از ثبت احوال هم که نشان میدهد در سال ۹۶ هر ساعت ۲۰ مورد، و به عبارت دیگر، هر سه دقیقه یک طلاق ثبت شده، تکلیف وام مسکن آنهایی که طلاق گرفتهاند، چه میشود؟ آیا ممکن است فردی تا چندین سال بعد از طلاق هم در حال قسط دادن برای وام مسکن باشد؟
از اینجا مانده، از آنجا رانده
چند وقت پیش دنبال مطلبی سایتهای مختلف را بالا و پایین میکردم که ناگهان تبلیغ خرید خانه در ترکیه با ۱۴۵میلیون تومان به چشمم خورد. از اینکه این آگهی هیچ سنخیتی با مطالب آن سایت نداشت، تعجب نکردم. بیشتر تعجبم به خاطر مبلغش بود! با ۱۴۵ میلیون تومان نهایتا بشود یک خانه معمولی در تهران رهن کرد. این پول حتی اندازه خرید یک خانه اطراف قبرستان خاوران هم نیست.
وقتی این قیمت را دیدم و جستوجویی در گوگل کردم تا آمار مهاجرت دستم بیاید، به اینفوگرافی برخوردم که از سوی یکی از رسانههای رسمی کشور منتشر شده بود. این اینفو اطلاعاتی درباره آمار و ارقام مهاجرت و خرید خانه در ترکیه از سوی ایرانیان را نشان میداد. آنجا بود که فهمیدم در این اوضاع جامعه هستند کسانی که یک مقداری هم دستشان به دهانشان میرسد و لازم نیست کل دوران جوانیشان را کار کنند تا صاحبخانه شوند و اندک مبلغی ته حسابشان دارند، اما در عینحال آنقدرها هم پولدار نیستند، یا اصلا شرایط خاص و ویژهای ندارند که بتوانند به مهاجرت به کشورهای قاره آمریکا یا برخی کشورهای اروپای غربی فکر کنند و تصمیم گرفتند توقع خود را کمی پایینتر بیاورند و مقصدی نزدیکتر را برای مهاجرت انتخاب کنند تا بتوانند با پولی که دارند، سقفی تهیه کنند، و در بین کشورهای همسایه چه جایی بهتر از ترکیه؟ نه مثل امارات قوانین سفت و سخت در پذیرش ایرانیان دارد، و نه مانند باقی کشورهای منطقه در شرایط ناامن و نابهسامان به سر میبرد.
طبق همین اینفوگرافی، ایرانیها پس از عراقیها دومین خریداران خانه در ترکیه و مالک ۱۰ درصد خانههای ترکیه هستند و ۱۷۸۷ خانه از سوی ایرانیان در ترکیه خریداری شده است.
گزارش دیگری نیز از یکی از روزنامههای رسمی منتشر شد که طی آن کارشناسی متخصص این حوزه مدعی شده بود که مهاجرت ایرانیان به ترکیه حدود ۱۵۰ درصد افزایش پیدا کرده است. این در حالی است که مهاجرت مردم جنگزده عراق به ترکیه ۹۰ درصد افزایش یافته است.
روند مهاجرت ایرانیان به ترکیه دقیقا از زمانی شدت گرفت که با تحریمهای سفت و سخت آمریکا، گرجستان نیز ایرانیان را با رفتاری ناشایست از کشور خود دیپورت کرد و قوانینی در جهت ممنوعیتها و محدودیتهایی جهت افتتاح حساب بانکی و خرید خانه از سوی ایرانیان را به تصویب رساند.
علت افزایش ناگهانی مهاجرت ایرانیان به ترکیه را شاید بشود به بالا رفتن ناگهانی قیمت مسکن و بهصرفه بودن خرید خانه در ترکیه نسبت به ایران و در عین حال برخی پارامترهای اقتصادی و اجتماعی ربط داد. البته قیمت خانه در استانبول بنا بر نوع و محل قرارگیری و امکانات آن متفاوت است. به عنوان مثال، طبق اطلاعات و آگهی-های چند ماه اخیر سایتهای آژانس املاک ترکیه (البته منظور تبلیغات فارسی خرید خانه در ترکیه نیست) شما میتوانید چیزی شبیه به آن خانه ۲۰۰ میلیونی با کمترین